اول دی 1340 ش مصادف با گفتگوی امام خمینی با علی امینی (نخستوزیر وقت محمد رضا پهلوی) درباره نابسامانیهای جامعه است. در راستای اهداف استعماری نوین آمریکا مبنی بر اصلاحات اجتماعی جهت کنترل خیزشهای مردمی و تعارض آن با سیاستهای سرکوبگرانه متکی بر نظام پلیسی و قدرت مخوف ساواک شاه، آخرالامر مقامات کاخ سفید، سیاستمدار کهنهکار و طرفدار پروپاقرص خود، یعنی دکتر علی امینی را در تاریخ 27 اردیبهشت 1340 با مأموریت انجام رفرمهای مورد نظر خود روی کار آوردند. وی سعی کرد با انتقاد از فساد موجود در دولتهای گذشته و وعده و وعیدها خود را به عنوان فردی طرفدار دینداری و مخالف فساد و بیبند و باری معرفی کند. اما در ملاقات روز جمعه اول دیماه 1340 با علمای طراز اول قم، بهویژه امام خمینی(س) در طرح موضوع مورد مأموریت خود توفیقی به دست نیاورد و فقط مطالب مورد نظر و خواست حضرت امام مورد گفتگو واقع شد. وی بعدها پس از این ملاقات، امام را فردی روشنفکر معرفی کرده بود. مشروح این گفتگو از نظر می گذرد:
«امام: حضرت على- علیهالسلام- مىفرماید: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیّته. هر انسانى مسئولیتى دارد و انسانها مسئول آفریده شدهاند. این مسئولیت با توجه به شرایط زمانى و مکانى و نسبت به افراد فرق مىکند. مثلًا مسئولیت فرد عادى، با یک فرد عالم؛ مسئولیت یک فرد بازارى، با یک فرد نخستوزیر، مساوى نیست. هر کس که مقام بالاترى دارد مسئولیت بیشترى دارد. حالا که شما نخستوزیر هستید، مسئولیت شما با یک فرد عادى مساوى نیست. این کشور، نخستوزیران فراوانى به خود دیده است.
بعضى از این نخست وزیرها خدمت کردند به مردم و در بین مردم، الآن هم حرمتى دارند، یک منزلتى دارند. بعضىها هم خیانت کردند. شما سعى کنید از آن نخست وزیرهاى «ملعون» نباشید؛ از نخست وزیرهاى «مرحوم» باشید. من راجع به دولت و راجع به مسائل حوزه چند مطلبى داشتم، خواسته هایى داشتم و نظریاتى داشتم. در زمان حیات آیتاللَّه بروجردى- رضوان اللَّه تعالى علیه- پیشنهاداتم را به ایشان منتقل کردم؛ و نوشتم که ایشان به دولت برسانند؛ نمىدانم ایشان به دولت نرساندند، یا ایشان به دولت رسانیدند اما دولت عمل نکرد. من از تقواى آیت اللَّه بروجردى بعید مىدانم که یک مسائلى که در رابطه با سرنوشت مسلمین بود نرسانده باشند. تحقیقاً ایشان رسانیده اند، دولت بوده که به این درخواستها عمل نکرده. حالا شما به عنوان مسئول دولت آمده اید از حوزه و از روحانیت نظر مىخواهید راجع به اوضاع کشور! من چند مسأله مىگویم و جدّاً مىخواهم که به آنها عمل شود: اولین مسأله اینکه این حوزه که شما آمدهاید، طلاب و علما اینجا زندگى مىکنند، با حداقل [لوازم] زندگى. آنها براى دین مردم و تربیت مردم فعالیت مىکنند؛ تا کشور را از نظر معنوى، از نظر اخلاقى تربیت کنند. اینها در واقع خدمتگزاران بى مزد و مواجب کشور هستند. هیچ توقع و انتظارى هم از دولت ندارند. تنها خواست آنها این است که مورد اذیت واقع نشوند. اما آن چهار نکته اصلى که مورد نظر بود: اول مسأله دانشگاههاست. من نمىدانم چه ارتباطى بین بىدینى و خلاف اخلاق با دانشگاهها وجود دارد؟ چه ارتباطى بین این دو مسأله هست؟ آنها که دانشگاه مىروند و از دانشگاهها فارغ التحصیل مىشوند، واقعاً از نظر اخلاقى و دینى بسیار ضعیف هستند. واقعاً ضد اخلاق و ضد دین مطرح مىشوند. چه ارتباطى بین این مسأله هست، من هنوز پى نبردم. ببینید این وضعیت از اساتید اینها هست؟ از محیط دانشگاه است؟ از وضعیت دولت است؟ بالاخره از هر منشأ هست جلوگیرى کنید. این دانشگاه شوخى نیست. اگر کتاب هایشان بدآموزى دارد، اگر معلمین آنها بدآموزى دارند، اگر محیط دانشگاه اینطورى است، باید به این جوانها رسید. اینها سازندگان آینده کشور ما هستند».
[امینى: تقصیرش با شماست. مسئولیت به عهده روحانیت است.]
امام: مگر روحانیت مىخواهد افراد بىدین بار بیایند؟ مخالف مسائل اخلاقى بار بیایند، ضداخلاق بار بیایند؟
[امینى: نه! منظور من این نیست. منظور من این است که در پدیدآمدن این مسأله، روحانیت مسئولیت دارد. وقتى این روش جدید آموزشى وارد کشور ما شد، آن موقع در کشور ما جز روحانیون، افراد باسوادى وجود نداشتند. رشته تعلیم و تربیت، بسته به روحانیت بود. بعد از تأسیس دانشگاه و بعد از روى کار آمدن نظام تحصیلى جدید، روحانیون به جاى اینکه بیایند همکارى کنند و سر نخ را به دست بگیرند رفتند در حوزهها و مساجد گوشه نشین شدند؛ و افراد غیر شایسته جایگاه اینها را گرفتند. من اعتراف مىکنم که در بین استادان دانشگاه از هر صنفى وجود دارد حتى از گروهها و اقلیتها و غیراقلیتها.
این هم مسئولیتش به عهده آقایان روحانى است.]
امام: آقا! مىدانید آن موقع حکومت دست کى بود؟
[امینى: مشخص است، تأسیس دانشگاه برمىگردد به سال 1313 حاکم مشخص بود؛ معیّن بود.]
امام: شما نمىتوانید بگویید، ولى من مىتوانم بگویم. آن موقع حکومت دست رضاخان بود. و مىدانید که رضاخان دست نشانده انگلستان بود. اجنبى ها رضاخان را روى کار آورده بودند. شما آقاى امینى! مىفرمایید آقایان علما مى آمدند با فردى که دستنشانده اجنبى بود همکارى مىکردند و دست به دست او مىدادند؟ نه! علما هرگز این کار را نمى کردند و نمى کنند. آنها در انتظار این بودند که یا توان و امکاناتى به دست آورند تا خودشان حکومت را اداره کنند، یا اگر چنین توانى نداشتند در انتظار بنشینند؛ در خانه شان، در مساجد، در حوزهها و در جاهایى که تماسى با حکومت نداشته باشد. بنابراین از روى حساب نمىتوانستند با حکومت دست نشانده اجنبى همکارى کنند.
[امینى: دولت در خدمت علماست. ما وظیفه داریم که آقایان هر چه فرمودند اجرا کنیم. حالا، از جمعى از استادان درخواست شده که در کتابهاى درسى تجدیدنظر کنند. در جمع استادان، بعضى از چهره هاى روحانى هم هستند، اینها مأمور شدهاند که در اصلاح کتابهاى درسى گامى بردارند. به نظر حضرت عالى هم خواهد رسید».]
امام: خانواده، مبناى جامعه ماست. اگر خانواده ها- از نظر اخلاقى- متزلزل شوند، تمام جامعه ما متزلزل خواهد شد. در رابطه با مسائل خانواده، دو مسأله مطرح است: یکى مسائل بىبند و بارىها، و بعد این ادعاى تساوى حقوق [زن و مرد]، و پارهاى از مسائلى که امروز مطرح است.
اینها چه مىگویند؟ اینها چه ادعایى دارند؟ اینها مگر ایرادى به اسلام دارند؟ اگر چنین است ما تکلیفمان را روشن کنیم، تکلیف آنها را هم روشن کنیم. اگر یک ضعفهایى هست؛ یا خلاف عدالتهایى از نظر اجرایى در کار هست شما حلش کنید تا کار به این وضعیت نکشد.
[معاون مذهبى نخست وزیر، آقاى شریف الزمانى: بله آقا! اینها تعداد انگشت شمارى از زنان هستند، اینها مشهور هستند، تعداد ایشان از تعداد انگشتان دست بیشتر نیست! بچشم! ترتیبى داده مىشود.]
امام: رسیدگى به ازدواج و طلاق در محضرها هم لازم است. من به مسئولین امور اطلاع دادهام که مسأله طلاق خیلى مهم است. شرایطى که در ازدواج هست، خیلى سهل است، اما در رابطه با طلاق خیلى سخت گرفته شده. در مسأله طلاق، باید دو نفر شاهد عادل حضور داشته باشد؛ بعد نصیحتى صورت بگیرد. حتى الامکان سعى شود کانون گرم خانواده متلاشى نشود. ولى این آقایان و محضریها براى اینکه به حق ثبت خودشان برسند، تا یک زنى مراجعه مىکند و از شوهرش شکایت مىکند فورى کارى مىکنند که طلاق صورت بگیرد- بىآنکه این صیغه طلاق را پیش دو نفر عادل بخوانند- در نتیجه، آن خانم هم خیال مىکند طلاق گرفته مىرود؛ در حالى که طلاق نگرفته، در واقع امر مىرود و ازدواج مىکند، و این پایه یک امر نامشروع قرار مىگیرد؛ و به این ترتیب جامعه از نشر مسائل [خلاف] عفت، به این روز مىافتد که مىبینید.
[مسأله دیگرى که امام در اینجا مطرح فرمودند، مسأله رسیدگى به امور مردم بود. مردم در ناراحتى به سر مىبردند. آن سال، سال سختى بود. زمستان بسیار سردى داشت. معروف بود که در همدان تعدادى از بىبضاعت ها از سرما خشکیدند.]
امام: به وضع مردم برسید. خانواده هاى گرفتار زیاد هستند، باید با آنها کنار بیایید. به اینها کمک کنید، نه اینکه همیشه به فکر خودتان باشید.
[هنگام ظهر بود، نخستوزیر مىخواست برود. امام تعارف کردند: با نان و پنیر طلبگى قناعت کنید! شریفالزمانى گفت: منظور آقا این است که با علما هم غذا شوید تا ببینید آقایان علما چه مىکشند! بعد [نخستوزیر] گفت: نه! ما در سالاریه مهمان هستیم؛ اگر حضرت عالى هم افتخار دهید، اتومبیل مىفرستیم، ناهار تشریف بیاورید. آقا فرمودند: نه! من معذور هستم، نمىتوانم. نخست وزیر رفت.]منبع: صحیفه امام، ج21، ص477
.
انتهای پیام /*