این چه بشارتى است که صادق آل محمد، علیهم السلام، به مؤمنین می ‏دهد. افسوس که ما بیچاره‏هاى محجوب از معرفت از توجه حق تعالى بى ‏بهره‏ ایم و از دوستى ذات مقدس او اطلاعى نداریم و دوستى حق را قیاس مى ‏کنیم به دوستى بندگان. اهل معرفت می ‏گویند حق تعالى براى محبوب خود رفع حجب می ‏کند. و خدا مى‏ داند در این رفع حجب چه کرامتهایى است. غایت آمال اولیا و نهایت مقصد آنها همین رفع حجب بوده. جناب امیر المؤمنین، علیه السلام، و اولاد معصومین آن بزرگوار در مناجات «شعبانیه» عرض می ‏کنند: إلهی، هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصیر أرواحنا معلّقة بعزّ قدسک. ( چهل حدیث؛ ص 432)

پیامبران آمده اند تا مردم را هدایت کنند؛ از ظلمت طبیعت به نورانیت، از حیرتها و سرگشتگیها به کمال مطلق.

اسلام آمده است تا  ضلالتها و حجابهای انسان را سرکوب کند. از حجاب خودبینى و خود گنده ‏بینى، از غرور خود بزرگ ‏بینی. مادامى که انسان خودش را می ‏بیند نمى‏تواند به آن راهى که راه هدایت است دست پیدا بکند، اول امر این است که پا بگذارد روى این شهواتى که دارد، هواهاى نفسانیه ‏اى که دارد.(ر. ک. صحیفه امام؛ ج‏12، ص 507)  

تا انسان در حجاب خود است و به خود سرگرم است، راهى به معدن عظمت نیست.

         صوفى! زره عشق صفا باید کرد             عهدى که نموده‏اى وفا باید کرد

         تا خویشتنى به وصل جانان نَرسى        خود را به رهِ دوست فنا باید کرد

ای نفس سرکش، رمضان ماه ضیافت خداست. خود را در ضیافت الهی ببین. مبادا در حضور خدا به بنده خدا جسارت کنی. مبادا در حضور خدا غیبت کنی. مبادا ....

بارلها، این چه ضیافتی است که انسان را منقلب می کند تا حیوانیت خویش را تسلیم انسانیت کند، از ظلمت رهایی یابد و به نور متصل شود.

الها، مطلق تو و عالم تبع توست. این طرف دلبستگیها؛ مقام و مسند، شهوت و غضب، اوهام و خرافات. آن طرف دلدادگیها؛ کرامت و فضیلت، تقوا و انسانیت، از خود گذشتن و عبودیت

خداوندا، این نورانیت بصیرت قلوب که اولیا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانیت آن واصل به تو شوند چه بصیرتى است؟ بار الها، این حجب نور که در لسان ائمه معصومین ما متداول است چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزى است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمى آن هم محرومیم تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روى سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفى به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستى هشیار فرما. ( چهل حدیث؛ ص 432)

. انتهای پیام /*