خاطرات امام

ساده زیستی امام

خاطرات امام
ساده زیستی حضرت امام
قرار بود چند نفر از خانم های لبنانی مهمان باشند. خود خانم هم در پخت و پز و... کمک می کرد. با همه احترامی که امام برای خانم قائل بودند اگر خانم می خواست یک روز دو نوع خورش درست کند آقا می گفت نه.
خانم نشسته بودند و داشتند به تهیه غذا کمک می کردند من پرسیدم: خانم مهمان دارید؟ خانم گفتند: بله چند نفر خانم از لبنان هستند. ما وقتی که لبنان بودیم از ما خیلی پذیرایی و احترام می کردند و آنها امروز ناهار اینجا هستند. من اگر بشود دوست دارم دو نوع غذا برای اینها درست کنم؛ ولی آقا اخلاقش این نیست و حالا نمی دانم چکار بکنم. در این بین آقا قدم زنان آمدند، داشتند اخبار را از رادیوی کوچک خودشان گوش می کردند. پرسیدند: خانم، مهمان دارید؟ خانم گفتند: بله، مهمان داریم. من اگر بشود می خواهم دو نوع خورشت درست کنم. آقا گفتند: خوب، چی داری؟ گفتند: قیمه یا بادمجان. نمی دانم یک خورشتی را اسم بردند. آن وقت آقا پرسیدند که خوب سالاد هم دارید؟ گفتند: بله، سالاد هم هست. فرمودند که: همان بس است و دیگر راه افتادند و رفتند و خانم دیگر با همان یک نوع غذا مهمانی را برگزار کردند.
کتاب حسن آینه، به کوشش اصغر میرشکار، حمید بصیرت منش، ص ۷۵

کد فیلم: 178008  
ارسال به دوستان

دیدگاه ها و نظرات

برای ارسال نظرات از فرم پایین صفحه استفاده کنید.
مسئولیت نوشته‌ها بر عهده نویسندگان آنهاست و گذاشتن آنها به معنی تائید نظرات آنها نیست.
*
*
دیدگاه شما با موفقیت ارسال شد.
دیدگاه شما پس از تایید توسط مدیریت، نمایش داده خواهد شد.