سخنرانی
ضرورت حفظ مکتب و نظام اسلامی ـ اهمیت وظیفه پاسداران
سخنرانی در جمع پاسداران (اهمیت وظیفه پاسداران ـ حفظ مکتب و نظام)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 م‍ه‍ر ‭1358

زمان (قمری) : 2 ذی القعده ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 106

موضوع : ضرورت حفظ مکتب و نظام اسلامی ـ اهمیت وظیفه پاسداران

زبان اثر : فارسی

حضار : آقایان: لاهوتی، حسن (سرپرست سپاه پاسداران) ـ زمانی، عباس (فرمانده عملیاتی) و پرسنل سپاه پاسداران انق

سخنرانی در جمع پاسداران (اهمیت وظیفه پاسداران ـ حفظ مکتب و نظام)

سخنرانی

‏زمان: 2 مهر 1358 / 2 ذی القعده 1399‏

‏مکان: قم ‏

‏موضوع: ضرورت حفظ مکتب و نظام اسلامی ـ اهمیت وظیفۀ پاسداران‏

‏حضار: آقایان: لاهوتی، حسن (سرپرست سپاه پاسداران) ـ زمانی، عباس (فرمانده عملیاتی) و‏‎ ‎‏پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

حفظ مکتب و حفظ کشور

‏     ما و شما دو مسئولیت داریم: یک مسئولیت کوچک، و یک مسئولیت بزرگ.‏‎ ‎‏مسئولیت کوچک حفظ کشور، حفظ نظام و پیشبرد نهضت و رعایت جهات نظمی و‏‎ ‎‏تربیتی افراد ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که این مهم است، لکن کوچکتر از آن دومی است. دوم، حفظ‏‎ ‎‏مکتب و چهرۀ اسلام. ما اگر چنانچه در آن امرِ اول پیش ببریم، البته پیشبرد بزرگ است. و‏‎ ‎‏اگر شکست هم بخوریم، شکستش هم بزرگ. لکن با حفظ چهرۀ اسلام و حفظ مکتب،‏‎ ‎‏شکست آخری برای ما نیست. شکست همان در فعالیتهای نظامی و فعالیتهای انتظامی‏‎ ‎‏است. اگر چنانچه چهرۀ اسلام را ما حفظ بکنیم و در آن شکست نخوریم، برای ما در‏‎ ‎‏عاقبت پیروزی است. شما وقتی ملاحظه کنید از زمان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ و زمان خلافت حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ جنگهای زیادی شده است، و جنگها‏‎ ‎‏هم همه جنگهای اسلامی، برای تربیت جامعه بودند. یک جنگ، ما در اسلام نداریم که‏‎ ‎‏از این مطلب که برای ساختن جامعه باشد و جلوگیری کردن از کسانی که نمی خواهند‏‎ ‎‏بگذارند جامعه ترقی بکند، در اسلام نداریم همچو جنگی. پیغمبر اسلام جنگهای‏‎ ‎‏متعددی کردند، و در بعضی از جنگها شکست خوردند، در عین حالی که شکست‏‎ ‎‏خوردند، مکتبشان شکست نخورد؛ مکتب محفوظ بود. حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در‏‎ ‎‏بعضی از جنگها شکست خوردند، حتی در جنگ با معاویه بالاخره شکست با ایشان بود،‏

‏آنها با حیله ایشان را شکست دادند، مع ذلک چون مکتب محفوظ بود، شکست نخورد؛‏‎ ‎‏بلکه پیروز شد در آخر، الآن پیروزی او معلوم است. همۀ ملتهای اسلامی به او توجه‏‎ ‎‏دارند. و معاویه قبلاً اگر بعض از برادرهای اهل سنت ما نمی خواستند راجع به معاویه مثلاً‏‎ ‎‏چیزی بگویند، لکن حالا دیگر معلوم نیست اینطور باشد. معاویه دیگر اینقدر رسوا شده‏‎ ‎‏است که مسلمین دیگر او را قبول ندارند. پس در عین حالی که در جنگ صفین،‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین بالاخره شکست خورد، لکن پیروز شد؛ برای اینکه مکتب محفوظ بود. و‏‎ ‎‏معاویه هم ماهیتش معلوم شد برای آن اشخاصی که نمی دانستند، ماهیتش معلوم شد،‏‎ ‎‏منکشف شد. و همین طور حضرت سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ خوب، در کربلا‏‎ ‎‏تشریف آوردند، و جنگ بین یک عدۀ کم با گروههای زیاد که به قتل ایشان و اسارت‏‎ ‎‏اهل بیت ایشان، و به شکست منتهی شد؛ لکن در عین حال یزید را شکست داد. این یزید‏‎ ‎‏در دنیا مفتضح شد، به طوری که دیگر نشد باقی بماند، برای اینکه مکتب محفوظ بود.‏‎ ‎‏مکتب، مکتب توحیدی و اسلامی بود، و اسلام محفوظ بود، از این جهت شکستی نبود.‏

شکست واقعی، شکست اسلام

‏     الآن ما در یک وضعی واقع هستیم که سر دو راهی ما واقع شده ایم که ممکن است که‏‎ ‎‏خدای نخواسته ما در مکتبمان شکست بخوریم. اگر فرض بکنید که ما در این مبارزه ای‏‎ ‎‏که ملت ما با محمدرضا، بلکه با همۀ کشورهایی که با او همراه بودند، در این مبارزه ما‏‎ ‎‏فرض کنیم که خدای نخواسته ملت ما شکست خورده بود، این یک شکستی بود که‏‎ ‎‏دنبالش باز پیروزی بود. و اگر هم شکست خورده بودیم، به نظر من خیلی غصه نداشت؛‏‎ ‎‏برای اینکه ما مکتبمان محفوظ بود، و با محفوظ بودن مکتب بالاخره حق بر باطل غلبه‏‎ ‎‏می کند. اما ما الآن سر یک دوراهی واقع شده ایم که ممکن است با دست ما اسلام آن‏‎ ‎‏چهرۀ زیبایی که دارد، در پیش کشورهای خارجی یا دشمنهای داخلی، آن چهره اش به‏‎ ‎‏طور دیگری نمایش پیدا بکند، که مکتب ما شکست بخورد. آنهایی که ما همیشه‏‎ ‎‏می گفتیم مکاتبشان انحرافی است، و اسلام است که می تواند یک مکتبی داشته باشد که‏

‏بسازد جمعیتها را، و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مکتب انسان ساز است، انسانها را از‏‎ ‎‏قوه به فعلیت می آورد، این حرفها را ما می زدیم و می زنیم، خوف این است که اگر‏‎ ‎‏چنانچه در اعمال ما یک نحوی مشاهده بشود که برخلاف آنی است که ما ادعا می کنیم،‏‎ ‎‏دشمنهای ما پای ما حساب نکنند، پای اسلام حساب کنند بگویند پاسدارهای اسلامی،‏‎ ‎‏ملاّهای اسلام، نظامی اسلامی، اینطور عمل می کنند. پی بهانه هستند آنها که یک خلاف‏‎ ‎‏ببینند و آن خلاف را عَلَم کنند، با اضافاتی صد چندان؛ و به خیال خودشان ما را معرفی‏‎ ‎‏کنند در جوامع به اینکه جمهوری اسلامی که اینها می گفتند اینطور بود که الآن مردم از‏‎ ‎‏گرفتاری آن رژیم سابق خلاص شده اند و به گرفتاری این رژیم افتاده اند. الآن دارند این‏‎ ‎‏حرفها را می زنند، در عین حالی که بهانه هایشان کم است.‏

انقلاب ایران، انقلاب سفید

‏     در عین حالی که در این انقلابی که ملت ایران کرد از همۀ انقلابهای دنیا آرامتر و سفید‏‎ ‎‏بود. یک انقلاب «سفید» باید اسمش را گذاشت؛ نه مثل انقلاب محمدرضا؛ یعنی‏‎ ‎‏آنقدری که ما از دست دادیم چند صد مقابل آن به دست آوردیم؛ لکن نه آنی که‏‎ ‎‏می خواهیم. آنی که می خواهیم باز به دستمان نیامده است. آنی که به دست آوردیم این‏‎ ‎‏است که موانع را از سر راه به طور عمده برداشتیم. یک مقداری هم هست.‏

عمل خلاف مسئولین

‏     لکن چنانچه ما امروز یک کاری بکنیم که گفته بشود که آن وقت رژیم سلطنتی بود و‏‎ ‎‏این کارها را می کرد، حالا هم که جمهوری اسلامی است و اسلام است و دم از قرآن‏‎ ‎‏می زنند و دم از اسلام می زنند و دم از ایمان می زنند، حالا هم همان است. منتها لفظش‏‎ ‎‏فرق کرده است؛ معنا همان معناست. الفاظ تغییر کرده است، به جای رژیم سلطنتی رژیم‏‎ ‎‏جمهوری گفته شده است، لکن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه. این یک‏‎ ‎‏مسئولیت بزرگی است گردن من و آقا، گردن آقا و شماها هم هست، و گردن همۀ ملت.‏‎ ‎‏یعنی هرکس الآن در پوشش جمهوری اسلامی هست این مسئولیت را دارد. مسئولیت،‏

‏مسئولیت شخص نیست. اگر مسئولیت شخص بود چیزی نبود. اگر مسئولیت آقا بود‏‎ ‎‏چیزی نبود. فرض کنید که آقای لاهوتی‏‎[1]‎‏ هم متهم بشوند، یا من متهم بشوم، و یا آقای‏‎ ‎‏ابوشریف‏‎[2]‎‏ متهم بشوند، این چیزی نیست. مسئله اتهام مکتب است. مکتب ما را اینها‏‎ ‎‏متهم می خواهند بکنند؛ به اشخاص کار ندارند. آنها آن چیزی را که برخلاف مقصدشان‏‎ ‎‏بوده است و آن چیزی که خودشان را برای آن شکست خورده یافتند، آن عبارت از‏‎ ‎‏مکتب ما بود. مکتب ما اینها را شکست داد. مکتب ما یک مکتبی بود که این جوانها را‏‎ ‎‏عرضه داشت؛ همین جوانها می گویند که شهادت را برای ما بخواهید. این مکتب بود،‏‎ ‎‏فرد نمی شود که، افراد نمی شود که، مردن را بخواهند برای یک اموری که مربوط به‏‎ ‎‏زندگی است! این اصلاً معقول نیست یک همچو چیزی که شما بگویید که من کشته بشوم‏‎ ‎‏برای اینکه مثلاً فلان چیز، فلان کالا، ارزان بشود یا گران بشود. این پیش اشخاص مطرح‏‎ ‎‏نیست. آنی که مطرح است عقاید مردم است. این، عقیده است که انسان را می کشد به این‏‎ ‎‏طرف و آن طرف. آن عقیده بود که حضرت سیدالشهداء را با چند نفر، با چند عدد‏‎ ‎‏معدود، کشاند در مقابل یک امپراتور خبیثی که همۀ عُدّه و عِدِّه‏‎[3]‎‏ را داشت، لکن نه آدم‏‎ ‎‏بود، نه ایمان داشت. اینکه سیدالشهداء را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا؛‏‎ ‎‏اتحاد و عقیده بود که کشاند به آنجا. و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل‏‎ ‎‏ایمان؛ و کشته شد و شکست داد؛ طرف را شکست داد. اگر خدای نخواسته در این‏‎ ‎‏نهضتی که شما کردید یکوقت کاری ما و شما انجام بدهیم، روحانیون و پاسداران هر دو‏‎ ‎‏طایفه پاسدار هستند؛ پاسدار اسلام. همۀ ملت، پاسدار اسلام باید باشند: ‏کُلُّکُم رَاعٍ‎[4]‎‏. همه‏‎ ‎‏باید مراعات کنید، همه تان «راعی» هستید، همۀ مردم، و همه هم مسئول هستند؛ یعنی‏‎ ‎‏همه باید همان طوری که یک شبانی یک گله ای را می برد و رَعْی‏‎[5]‎‏ می کند و می چراند و‏‎ ‎

‏به جاهای خوب باید ببرد، مسئول این است که این را به جاهای خوب و به علفچراهای‏‎ ‎‏خوب ببرد و به آبهای خوب، و مسئول است پیش صاحبان او به اینکه چرا نبردی؟‏

امر به معروف و مسئولیت همگانی

‏     همۀ ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همه مان باید‏‎ ‎‏مراعات بکنیم؛ یعنی نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همۀ شما را بکنم؛ شما هم‏‎ ‎‏هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه‏‎ ‎‏«چرا»بگوییم، همه را. به هر فردی، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد‏‎ ‎‏خیلی به نظر مردم مثلاً پایین یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از‏‎ ‎‏او یک انحرافی دید، بیاید ـ اسلام گفته برو به او بگو نکن ـ بایستد در مقابلش بگوید این‏‎ ‎‏کارَت انحراف بود نکن. می گویند عمر گفت ـ در وقتی که خلیفه بود ـ که من اگر چنانچه‏‎ ‎‏خلافی کردم به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربی شمشیرش را کشید گفت ما با این‏‎ ‎‏مقابل تو می ایستیم. اگر تو بخواهی خلاف بکنی، ما با این شمشیر مقابلت می ایستیم.‏‎[6]‎

‏    ‏‏تربیت اسلامی این است که در مقابل اجرای احکام خدا و در مقابل راه انداختن‏‎ ‎‏نهضتهای اسلامی، هیچ ملاحظه از کسی نکند. این آقاست این غیر آقا، این پدر است این‏‎ ‎‏پسر است، این رئیس است، این مَرئوس است، ابداً این مسائل نباشد در کار. مسئله این‏‎ ‎‏باشد که این آیا به طریق اسلام دارد عمل می کند یا نه. به طریق اسلام عمل می کند، هر‏‎ ‎‏فردی باشد باید از او قدردانی کرد و تشویق کرد و محبت به او کرد. برخلاف اسلام که‏‎ ‎‏باشد، هر فردی می خواهد باشد، یک روحانی عالیمقام باشد، یک آدمی باشد که مثلاً‏‎ ‎‏رأس باشد، یک سرکرده باشد، وقتی دیدند برخلاف مسیر دارد عمل می کند، هر یک از‏‎ ‎‏افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است، جلویش را بگیریم. همۀ ما الآن‏‎ ‎‏موظفیم به اینکه اعمالی که خودمان می کنیم یک اعمالی نباشد که چهرۀ انقلاب ما را‏‎ ‎‏مُشوَّه کند؛ غیر از آنطور که خدا می خواهد عرضه بکنیم. ‏


اهمیت وظیفۀ پاسداران

‏     الآن شما اسم شریف پاسداری برایتان ثبت است؛ پاسدار اسلام، پاسداران انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی، پاسدار انقلاب اسلامی، لفظ نیست، واقعیت است، یک واقعیتی است. این‏‎ ‎‏واقعیت است که شما هر جا اگر یکی پیدا بشود و برخلاف مسیر اسلام بخواهد یک کاری‏‎ ‎‏بکند و یک گروهی چه بکند، این واقعیت است که شما را می کشاند آنجا، حرکت‏‎ ‎‏می کنید به آنجا، آن فتنه را خاموش می کنید. این یک واقعیتی است که چنانچه ما اسممان‏‎ ‎‏پاسدار بود و واقعیتمان پاسدار اینکه خودمان را، از خودمان پاسداری بکنیم که برخلاف‏‎ ‎‏مسیر اسلام حرکت نکنیم. از پاسدار وقتی برخلاف پاسداری یک چیزی دیده بشود،‏‎ ‎‏نمی گویند این آقا این کار را کرده؛ می گویند پاسدارها اینطوری هستند. و این یک‏‎ ‎‏مسئولیت بسیار بزرگی است که به عهده تان هست، به عهدۀ ما هم هست. ما هم، در بین ما‏‎ ‎‏هم، این مسئله است که اگر یک اهل علمی خدای نخواسته یک خلافی بکند، می گویند‏‎ ‎‏آخوندها اینجورند، می روند سراغ آخوندها. اگر یک کمیته ای یک کاری بکند،‏‎ ‎‏می گویند این کمیته ها، کمیته های اسلام اینطوری است. دشمنها ایستاده اند که از‏‎ ‎‏«شخص» مطلب را ببرند بالا، برسانند به «نوع»؛ از آنجا ببرند بالا برسانند به «اسلام».‏‎ ‎‏دشمنهای ما اینطوری؛ این کاره اند، فکر این مطلب هستند؛ یعنی آن مرکزی را که از آن‏‎ ‎‏ترسیده اند می خواهند بکوبند؛ و آن اسلام است، آن را می خواهند بکوبند. گاهی به اسم‏‎ ‎‏معمَّمین می کوبند؛ گاهی به اسم پاسدارهای اسلامی؛ گاهی به اسم کمیته های اسلامی؛‏‎ ‎‏گاهی به اسم دادگاههای اسلامی، اینطوری.‏

هوشیاری در مقابل غرض ورزان

‏     ما موظفیم که بهانه دست این اشخاصی که غرض دارند ندهیم. هر یک خودمان‏‎ ‎‏را مواظبت کنیم و پاسداری از خودمان بکنیم؛ و هر یکمان از رفقا فرض کنید‏‎ ‎‏پاسداری بکند. آقا خودش را حفظ بکند؛ و مأمور حفظ شما و شما و شما هم هست.‏‎ ‎‏نه این است که مأمور است ‏‏[‏‏برای‏‏]‏‏ خودش؛ مأمور است خودش نماز بخواند؛‏

‏نخیر مأمور است که شما را وادار کند به نماز خواندن؛ من را وادار کند به نماز‏‎ ‎‏خواندن، همه مأموریم. خودش فقط مثلاً بدگویی به مردم نکند بی جهت؛ این‏‎ ‎‏خودش هست؛ اگر شما هم کردید، این مکلف است؛ یعنی تکلیف الهی دارد به‏‎ ‎‏اینکه جلوتان را بگیرد. امر به معروف و نهی از منکر دو اصلی است در اسلام، که‏‎ ‎‏همه چیز را می خواهد اصلاح کند؛ یعنی با این دو اصل می خواهد تمام قشرهای‏‎ ‎‏مسلمین را اصلاح بکند. به همه مأموریت داده، به همه، به تمام افراد زیر‏‎ ‎‏پرچم مأموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهای صحیح، و جلوگیری کنید‏‎ ‎‏از کارهای فاسد. اینطور نیست که شما فقط یک مأموریتی دارید، و آن این است‏‎ ‎‏که خودتان یک کارهای خوبی بکنید، از کار بد احتراز کنید. مأموریت زیادتر از‏‎ ‎‏این است، خودتان و همه را، هم خودتان، هم همه را. و هیچ فرقی هم بین قشرها در‏‎ ‎‏این امر نیست که همه باید اطاعت خدا بکنند و همه باید حفظ این پاسداری را‏‎ ‎‏بکنند، مهم این است. پاسداری خیلی شریف است، برای اینکه خدمتگزاری به‏‎ ‎‏اسلام است؛ حفظ اسلام است. و مسئولیتش خیلی زیاد است، برای اینکه اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته پاسدار برخلاف مقررات پاسداری و برخلاف مقررات پاسداری‏‎ ‎‏اسلامی عمل بکند، یکوقت می بینید که با قلم اشخاصی که می خواهند چهرۀ اسلام‏‎ ‎‏را وارونه نشان بدهند، آنها به فعالیت می افتند و بهانه دستشان می آید و اسلام را‏‎ ‎‏بد معرفی می کنند، و مکتب ما خدای نخواسته یکوقت شکست بخورد. اگر مکتب ما‏‎ ‎‏شکست بخورد، رفتیم تا آخر؛ تمام شده دیگر کار. اگر در این زمان، در این زمانی‏‎ ‎‏که این نهضت پیدا شد و این قُلْدُرها را، این چپاولگرها را، همه را خارج کرد و‏‎ ‎‏بیرون کرد همه را، اگر به جای او یک غارتگر و چپاولگر به حدود خودش‏‎ ‎‏بنشیند، نهضت ما از بین می رود، و مکتب ما شکست می خورد. و این به عهدۀ من و‏‎ ‎‏شما و همه است؛ باید حفظش بکنیم. ‏

نسیم اسلام در ایران

‏     من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همیشه نظیر این آقای ابوشریف را ـ که کم‏

‏دیدمشان اما خوب دیدمشان ـ و این آقا‏‎[7]‎‏ که نور چشم من است و سابقه دارم با ایشان‏‎ ‎‏سالهای طولانی، و اینقدر رنج دیده است از این رژیم فاسد که الآن کسی به من گفت‏‎ ‎‏ایشان باز آثار آن شکنجه ها در بدنش هست، و مقاومت کرده این آقا را قدرش را بدانید،‏‎ ‎‏این یک آدم معمولی نیست، یک آدم زاید بر معمول است. و من امیدوارم که با همت‏‎ ‎‏همۀ شما ان شاءالله این نهضت پیش برود و این چهرۀ اسلام خوب نمایش پیدا کند. یعنی‏‎ ‎‏ما یک متاعی داریم که این متاع را چنانچه عرضه بکنیم، همۀ عالم قبول می کنند.‏‎ ‎‏نمی گذارند این متاع را ما عرضه بداریم، نگذاشتند. سالهای طولانی نگذاشتند که ما‏‎ ‎‏عرضه کنیم این متاعی که داریم؛ و آن اسلام است. الآن یک خرده، یک بادی از اسلام‏‎ ‎‏آمده است یک نسیمی از اسلام در این مملکت آمده است، الآن از هر جا می آیند‏‎ ‎‏می گویند که همه عاشق ایرانند. همین الآن یک آقایی، که رفته بود در یک محلی در‏‎ ‎‏خارج، آمده بود می گفت که در آن جلسه ای که ما بودیم و پنجاه و چند نفر از اشخاصی ـ‏‎ ‎‏که روشنفکرهای آنها و از علمای آنها بودند ـ همه شان اظهار می کردند که ایران چطور،‏‎ ‎‏ما چطور هستیم. و ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ ملتها با هرکس که تماس گرفتیم همه اسم از ایران می بردند، و‏‎ ‎‏قضیۀ ایران چطوری است. نظر دارند الآن به ایران. الآن چند نفر هم از بنگلادش بود که‏‎ ‎‏آمده بودند اینجا، اینها هم همین طور می گفتند که ملت ما همه توجه به اینجا دارند و‏‎ ‎‏چشمشان به اینجاست.‏

‏     همۀ عالَم الآن چشمشان را دوخته اند که ببینند ما چه می کنیم؛ ما راست گفتیم که‏‎ ‎‏حکومت عدل اسلامی؛ یا خدای نخواسته خلاف گفتیم و خودمان هم غیر اسلامی‏‎ ‎‏هستیم و غیر عدل اسلامی. باز اگر اینطور حساب بکنند که اینها غیر اسلامی اند، باز یک‏‎ ‎‏چیزی بود؛ اما بگویند که اسلام این است، شکست آن است که بگویند که اسلام این‏‎ ‎‏است که اینها پاسدارهایشان هستند و اینها هم آخوندهایشان. ‏

‏     خودتان را حفظ کنید برادرهای من. توجه کنید به اینکه مسئولیت زیاد است، و باید‏

‏خودتان را حفظ کنید، و همه تان باید خودتان را حفظ بکنید. توجه داشته باشید به اینکه‏‎ ‎‏مکتب را حفظش کنید. و شما که رؤسای پاسدارهای جاهای دیگر هم هستید‏‎ ‎‏پاسدارهای خودتان را توجه بدهید به این مسائل که آنها هم حفظ کنند. تا ان شاءالله یک‏‎ ‎‏کشوری پیدا بشود، یک کشور اسلامی، که هر جایش پا بگذاریم بوی قرآن کریم و‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام باشد. خداوند همه تان را ان شاءالله حفظ کند. ‏

‎ ‎

  • ـ آقای حسن لاهوتی.
  • ـ عباس زمانی، فرمانده وقت سپاه پاسداران.
  • ـ نیرو و افراد.
  • ـ بحارالانوار، ج 72، ص 38: «کُلُّکُمْ راعٍ و کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعیَّتِه». هر یک از شما سرپرست و مسئول یکدیگرید.
  • ـ چراندن گوسفند.
  • ـ کنزالعمال، ج 12، ص 562.
  • ـ آقای حسن لاهوتی.