سخنرانی
مخالفت با اسلام منشأ مخالفت غرب باوران و گروهک ها
سخنرانی در جمع خانواده های شهدای 15 خرداد (منشأ مخالفت گروهک ها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 9 آب‍ان‌ ‭1358

زمان (قمری) : 9 ذی الحجه ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 405

موضوع : مخالفت با اسلام منشأ مخالفت غرب باوران و گروهک ها

زبان اثر : فارسی

حضار : خانواده های شهدای 15 خرداد 42 و شهدای حوادث بندر انزلی

سخنرانی در جمع خانواده های شهدای 15 خرداد (منشأ مخالفت گروهک ها)

سخنرانی

‏زمان: 9 آبان 1358 / 9 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: مخالفت با اسلام منشأ مخالفت غرب باوران و گروهکها ‏

‏حضار: خانواده های شهدای 15 خرداد 42 و شهدای حوادث بندر انزلی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

قیام پانزده خرداد؛ مبدأ نهضت اسلامی

‏     پانزدۀ خرداد ـ که ما مردان با اراده ای را از دست دادیم و جوانانی از دست ملت ما‏‎ ‎‏رفت ـ نقطۀ عطفی است در تاریخ، و مبدأ این نهضت است. آنها که در پانزدۀ خرداد قیام‏‎ ‎‏کردند، قیام مردانه کردند، و در مقابل دژخیمان «نه» گفتند و به شهادت رسیدند، آنها مبدأ‏‎ ‎‏این نهضت عظیم شدند. من از خدای تبارک و تعالی برای آنها رحمت استدعا می کنم؛ و‏‎ ‎‏برای بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت. ‏

‏     همین قیامها بود که امروز می بینید در یک مجلس، گروههای مختلف مجتمع‏‎ ‎‏می شوند با مقصد واحد. همین قیامها بود که مابین دانشگاه و مدارس قدیمی ما را جوش‏‎ ‎‏داد، و مابین قشرهای مختلف را جوش داد، به طوری که همه با حال وحدت و با وحدت‏‎ ‎‏اراده، و با وحدت مقصد این راه را طی کردند و تا اینجا رساندند. و به این نحو که ملت ما‏‎ ‎‏الآن زنده است و راه خودش را یافته است این راه را هم طی خواهد کرد و نهضت را به‏‎ ‎‏ثمرهای انسانی ـ اسلامی خواهد رساند. این خواهرهایی که از بعض نعمتها، از نعمت‏‎ ‎‏گوش و زبان محروم هستند، و الآن آمدند اینجا، این خود اسباب امیدواری است که همۀ‏‎ ‎‏قشرها مجتمع هستند در این مقصد الهی، خداوند آنها را حفظ کند و به سعادت برساند.‏

تلاش همۀ اقشار برای خنثی کردن توطئه ها

‏     من امیدوارم که این قشرهای مختلفی که هست، همه توجه داشته باشند که این‏‎ ‎‏توطئه هایی که الآن در بین هست با توجه خودشان خنثی کنند. شما دیدید، و خانمهای به‏

‏قول خودشان روشنفکر دیدند، که یک دروغی در تهران منتشر کردند. و این خانمها‏‎ ‎‏بدون اینکه رسیدگی کنند، به خیابانها می خواستند بریزند. در صورتی که اصلاً یک‏‎ ‎‏همچو قانونی که آنها خیال می کردند مطرح نبود. مع ذلک، مع الأسف این روشنفکرها‏‎ ‎‏معلوم شد که این قدر بی توجه به مسائل روز هستند و به مسائلی که مربوط به سرنوشتشان‏‎ ‎‏هست که مطالبی که در رادیو ـ تلویزیون، در مطبوعات منتشر شده است اینها نگاه‏‎ ‎‏نکردند؛ و فقط به نوشته بعض اشخاص مُفْسِد نگاه کردند؛ و بدون توجه خواستند ترتیب‏‎ ‎‏اثر بدهند. اینها توطئه نیست؟ اینها کشف از یک توطئۀ فاسد نیست که یک مسئله ای که‏‎ ‎‏اصلاً مطرح نشده است، نسبت بدهند که گذشت در قانون اساسی که زن هیچ حقی‏‎ ‎‏ندارد؟ در صورتی که اصلاً مطرح نشده است، و از اموری نیست که مربوط به قانون‏‎ ‎‏اساسی باشد. بیدار نمی شوند این جوانهای ما؟ این جوانهای زن و مرد ما بیدار نمی شوند‏‎ ‎‏که یک همچو توطئه هایی در کار هست؟ توجه نمی کنند که یک دروغ را که بعد از یک‏‎ ‎‏روز کشف می شود، مع ذلک آنها منتشر می کنند و از جهالت اشخاص بهره برداری‏‎ ‎‏می کنند؟ به کجا باید گفت که شمایی که این قدر به قول خودتان دانشمند و روشنفکر‏‎ ‎‏هستید به یک قانونی که سرنوشت شما بستگی به او دارد این قدر بی عنایت هستید که نه‏‎ ‎‏روزنامه را نگاه کردید، نه رادیو را گوش کردید، نه رادیو ـ تلویزیون را! و همین طور‏‎ ‎‏بی جهت، اسباب این شد که ما را سرشکسته کنید که روشنفکرهای ما این طور مردم‏‎ ‎‏هستند، این طور جمعیت هستند که تحت تأثیر یک دروغی که بعد از یکی دو روز فاش‏‎ ‎‏می شود واقع می شوند؛ و خودشان این قدر بی اطلاع اند که از گزارشها و از چیزهایی که‏‎ ‎‏می گذرد در مملکتشان هیچ توجه ندارند و هیچ اطلاع ندارند.‏

آزادی یا تباهی

‏     خودتان را اصلاح کنید! توجه کنید به سرنوشتهای خودتان. اینهایی که این دروغها را‏‎ ‎‏پخش می کنند برای شما نمی خواهند یک سعادتی ایجاد کنند. اینها همانها هستند که با‏‎ ‎‏اسم «آزادمردان و آزادزنان» شما را و همۀ جوانهای ما را به تباهی کشیدند. اینها‏

‏اشخاصی هستند که آزادی را در آن چیزهایی که تباهی می آورد می دانند. و اما آن‏‎ ‎‏چیزهایی که تباهی ندارد، آن چیزهایی که برای سرنوشت ملت است، در آن چیزها‏‎ ‎‏آزادی نمی دهند. اینها همان طایفه هستند، اینها می خواهند همان مسائل را پیش بیاورند.‏‎ ‎‏و از چیزهایی که اینها منتشر می کنند، شما توجه داشته باشید. اسلام برای همۀ شماست.‏

‏     این معنا ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ من قبلاً سؤال شده بود. و جواب دادم که طلاق در صورتی که شرط‏‎ ‎‏بشود در ضمن عقد با مرد، وقتی که می خواهند عقد کنند، شرط بکنند و در ضمن عقد‏‎ ‎‏این شرط بشود که وکیل باشد ‏‏[‏‏زن‏‏]‏‏ در طلاق خودش، یا مطلقاً، یا در شرایطی یک‏‎ ‎‏سؤالی پیش آورده است. و آن اینکه این زنهایی که حالا تحت زوجیت هستند چه؟ این‏‎ ‎‏ولایت فقیه را اینها مخالفت می کنند، در صورتی که نمی دانند از شئون فقیه هست که‏‎ ‎‏چنانچه یک مردی با زن خودش رفتارش بد و ناسالم باشد، او را اولاً نصیحت کند، و ثانیاً‏‎ ‎‏تأدیب کند، و اگر دید نمی شود، اجرای طلاق کند.‏

ولایت فقیه؛ هدیه ای الهی 

‏     شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه ای است که‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی داده است. مِنْ جمله همین معنایی که شما سؤال کردید و طرح‏‎ ‎‏کردید که خوب، زنهایی که الآن شوهر دارند چنانچه گرفتاریهایی داشته باشند، چه باید‏‎ ‎‏بکنند؟ آنها رجوع می کنند به آنجایی که فقیه هست، به مجلسی که در آن فقیه هست، به‏‎ ‎‏دادگاهی که در آن فقیه هست؛ و فقیه رسیدگی می کند؛ چنانچه صحیح باشد، شوهر را‏‎ ‎‏تأدیب می کند؛ شوهر را وادار می کند به اینکه درست عمل کند. و چنانچه نکرد، طلاق‏‎ ‎‏می دهد، ولایت دارد برای این امر. اگر دیدید به فساد می کشد، یک زندگی به فساد‏‎ ‎‏کشیده می شود، طلاق می دهد. و طلاق اگر چه در دست مرد است، می تواند لکن فقیه در‏‎ ‎‏جایی که مصلحت اسلام را دید، مصلحت مسلمین را دید، و در جایی که دید نمی شود به‏‎ ‎‏غیر از این، طلاق بدهد. این ولایت فقیه هست، ولایت فقیه برای شما یک هدیۀ الهی‏‎ ‎‏است.‏


مخالفت با اسلام منشأ مخالفت گروهکها و غرب باوران 

‏     در هر صورت، ما الآن گرفتار یک مشت اشخاص مختلف السلیقه و مختلف‏‎ ‎‏العقیده ای که همه در این معنا که نخواهند این مملکت به سر و سامان برسد شریک اند.‏‎ ‎‏در عقاید مختلف اند، بعض گروههاشان با بعض گروههای دیگر دشمن هم هستند، لکن‏‎ ‎‏در یک چیز موافق اند، و آن اینکه مخالفت با اسلام! مخالفت با آن چیزی که همۀ ملت ما‏‎ ‎‏به آن رأی دادند، در این اینها موافق اند؛ یعنی در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در‏‎ ‎‏حق خودتان مجتمع باشید، این باطلها نمی توانند کاری بکنند. شماها توجه داشته باشید‏‎ ‎‏که اسلام برای شما، برای ما، برای همه، برای همۀ بشر مفید است. اسلام یک طرحی‏‎ ‎‏است که برای مستضعفین بیشتر از دیگران مفید است؛ و برای همه مفید است. از اسلام‏‎ ‎‏نترسید، و نترسانید مردم را. شماهایی که قلم دستتان می گیرید و هر چه دلتان می خواهد‏‎ ‎‏می نویسید یا هر چه دلتان می خواهد صحبت می کنید، شماها از اسلام بی اطلاع هستید.‏‎ ‎‏شما یک کلمۀ اسلامی شنیدید، گاهی هم یک کتابی خواندید که نویسنده اش هم از‏‎ ‎‏اسلام اطلاع صحیحی نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفۀ احکام‏‎ ‎‏اسلام، شماها سمپاشی می کنید. و معلوم هم نیست که واقعاً مقصدتان این باشد که یک‏‎ ‎‏کار صحیحی انجام بدهید، منتها اشتباه می کنید. نخیر، من خیلی احتمال می دهم که‏‎ ‎‏بسیاری از اینها ـ نه همه ـ بسیاری از اینها اشخاصی باشند که حالا که دیدند آن رژیم به‏‎ ‎‏هم خورده است و آن منافعی که آنها در آن رژیم می بردند، و آن قدر فاصله ای که مابین‏‎ ‎‏آنها و مابین مردم بوده است در طرح اسلامی آن طور نمی تواند مطرح باشد، اینها حالا به‏‎ ‎‏دست و پا افتادند بلکه نگذارند این نهضت پیش برود. شما ملاحظه کردید که قدم بقدم‏‎ ‎‏مخالفت کردند. آن روز که نهضت بود، همین در تهران و در سایر جاها، هِی مخالفتها بود‏‎ ‎‏و دست و پا می زدند به اینکه ـ همین داخلیها، خارجیها، ‏‏[‏‏وقتی‏‏]‏‏ که سر جایش بود ـ شاه را‏‎ ‎‏نگه دارند. وقتی که شاه رفت، دست و پا می زدند به اینکه بختیار را نگه دارند. توی‏‎ ‎‏خیابانها راه می افتادند و «قانون اساسی» می گفتند. قانون اساسی معنایش حفظ شاهنشاهی‏‎ ‎‏است. و آنها قانون اساسی را برای شاهنشاهیش می خواستند، نه برای سایر مسائلش.‏

‏وقتی که بختیار هم رفت، دنبالش باز هی صحبت قانون اساسی بود؛ می خواستند حفظش‏‎ ‎‏کنند. من که در پاریس بودم، می آمدند آنجا پیغام می دادند، خودشان می آمدند که‏‎ ‎‏بگذارید که این شورای سلطنتی باقی باشد، و روی شورای سلطنتی یک کارهایی بکنید،‏‎ ‎‏و بعد ما کارهایی بکنیم و بعد چه؟ خوب، من می دانستم که اینها یا نمی فهمند مطلب را؛ یا‏‎ ‎‏مقصدشان این است که همان مسائل حفظ بشود. شورای سلطنتی را ما فرض کنید قبول‏‎ ‎‏کنیم، معنایش این است که سلطنت را قبول کردیم. والاّ شورای سلطنتی با شاه است، هر‏‎ ‎‏وقتی بخواهد کنارش می گذارد. این معنایش این است که ما خود شاه را قبول داریم.‏‎ ‎‏می آمدند بعضی از همین روشنفکرها و بعضی از همین اشخاصی که حالا انقلابی شدند،‏‎ ‎‏همینها می آمدند می خواستند ما را اغفال کنند ـ یا خودشان هم نمی فهمیدند ـ که شما‏‎ ‎‏کاری بکنید که این شورای سلطنتی باقی باشد. در صورتی که آن که رئیس شورای‏‎ ‎‏سلطنتی‏‎[1]‎‏ بود آمد پاریس، من گفتم تا استعفا نکردی من با تو ملاقات هم نمی کنم،‏‎ ‎‏استعفا هم کرد او. ولی مع ذلک از اینجا می آمدند هِی می گفتند آن هم که از بین رفت و‏‎ ‎‏ملت ما بحمدالله پیروز شد، بعد در هر قدم، مخالفت واقع می شد. در رفراندمش باز‏‎ ‎‏مخالفت می کردند. در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش، باز مخالفت می کردند. حالا هم‏‎ ‎‏با مجلس خبرگان مخالفت می کنند. بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. بعد هم‏‎ ‎‏با رئیس جمهوری مخالفت خواهند کرد. این مخالفتها همین طور سلسله مراتب محفوظ‏‎ ‎‏است! برای اینکه با اساس مخالف اند. چون با اساس مخالف اند، اینها فروع آن اساس‏‎ ‎‏است، با آن مخالفت می کنند. لکن باید بدانند که این دست و پا زدنها دیگر فایده ندارد.‏‎ ‎‏ما هیچ وقت از این دست و پا زدنهای شما نمی ترسیم. ما می دانیم که دیگر کاری از شما‏‎ ‎‏نمی آید. یک نویسندگی از شما برمی آید و یک گفتن از شما برمی آید. خوب، هر چه‏‎ ‎‏می خواهید بنویسید و هر چه می خواهید بگویید! لکن شما بیدار بشوید. شما بفهمید که‏‎ ‎‏باید در مسیر این راه بروید. ‏


همگامی با ملت 

‏     دنیاتان هم در مسیر این ملت است، اگر شما دنیاتان هم بخواهید اداره بشود. یک‏‎ ‎‏سیلی راه افتاده، برخلاف مسیر این سیل هلاکت می آورد. شما بخواهید برخلاف مسیر‏‎ ‎‏این ملت ـ که مسیر اسلام است ـ برخلاف مسیر این سیل خروشانی که این سلسلۀ خبیثه را‏‎ ‎‏و آن رژیم فاسد شاهنشاهی را در هم کوبید، شما چهار نفر بخواهید مقاومت کنید و‏‎ ‎‏مقابلش بایستید، شما را این سیل می برد! برای دنیای خودتان، اگر اهل دنیا هستید، برای‏‎ ‎‏دنیای خودتان فکر بکنید. این قدر مخالفت نکنید با ملتی که جوانهایش را و همه چیزش‏‎ ‎‏را در راه این نهضت داده و در راه اسلام داده، و شماها هیچ کاره بودید. اگر مخالفت هم‏‎ ‎‏نمی کردید، کاری به این کارها نداشتید. نشسته بودید توی منازل خودتان و کاخهای‏‎ ‎‏خودتان و مشغول تَعُّیش خودتان بودید. حالا آمدید و باز مخالفت با این ملت می کنید،‏‎ ‎‏این صلاح خودتان نیست، صلاح دنیاتان نیست، صلاح دینتان نیست. بیایید با این سیل،‏‎ ‎‏همراه بشوید تا اینکه بتوانیم ما این نهضت را تامّ و تمام به آخر برسانیم. و به زودی‏‎ ‎‏ان شاءالله . گر چه مخالفتهای شما اسباب این نمی شود که این سیل خروشان وقوف کند،‏‎ ‎‏لکن برای ما یک عیبی است که بگویند این اشخاصی که مثلاً دارای کذا و علم کذا و کذا‏‎ ‎‏هستند اینها با ملت خودشان مخالفت دارند می کنند. ‏

مخالفت مدعیان دمکراسی با حکومت مردم

‏     این اشخاصی که مدّعی این هستند که باید دمکراسی باشد، و آن حرفهایی که‏‎ ‎‏می زنند، همین اشخاص با حکومت ملت دارند مخالفت می کنند؛ با همین ملتی که نود و‏‎ ‎‏هشت و بیشتر درصد را رأی داشتند، با اینها دارند مخالفت می کنند؛ با همین مجلس‏‎ ‎‏خبرگانی که با آراء آن طور، تعیین شدند حالا اینها دارند باز مخالفت می کنند. ‏

ولایت فقیه؛ دیکتاتوری نیست

‏     اینها اصلاً اطلاعی ندارند که قضیۀ ولایت فقیه چی هست. اصلاً از ولایت فقیه سر‏‎ ‎‏درنمی آورند که اصلاً چه هست! در عین حالی که سر درنمی آورند، می نشینند می گویند‏

‏اگر بنا باشد که ولایت فقیه بشود دیکتاتوری می شود، کذا می شود! مگر امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏ـ که ولیّ امور مردم بود ـ دیکتاتور بود؟ مگر خود پیغمبر که ولایت داشت دیکتاتور‏‎ ‎‏بود؟ مگر بگویند ولایت برای پیغمبر هم نیست؛ پیغمبر هم مثل سایر مردم! و از اینها بعید‏‎ ‎‏نیست این را بگویند. لکن جرأت نمی کنند بگویند. دیکتاتوری کدام است؟ در اسلام‏‎ ‎‏همچو چیزی مطرح نیست. اسلام دیکتاتور را محکوم می کند. اسلام یک نفر فقیه را اگر‏‎ ‎‏بخواهد دیکتاتوری بکند از ولایت ساقطش می کند. چه طور دیکتاتوری می گویید‏‎ ‎‏می کند اسلام، و این حرفها را می زنید؟ اگر می دانید و می گویید، چرا باید در مخالف‏‎ ‎‏مسیر ملت سیر بکنید و این مسائل را بگویید؟ اگر نمی دانید، چرا انسان ندانسته یک‏‎ ‎‏حرفی را بزند؟ همین بیخود بدون اینکه بفهمد چی هست مسئله، بیاید یک همچو‏‎ ‎‏مسائلی را بگوید.‏

‏     ان شاءالله من امیدوارم که ما همه با هم، آنهایی که از پانزده خرداد جوان دادند و‏‎ ‎‏سرپرست خودشان را از دست دادند، و آنهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، همه با هم‏‎ ‎‏این مقصد را طی بکنیم، و به آن نقطه آخر فیروزی برسیم. خداوند همه تان را حفظ‏‎ ‎‏بکند.‏

‎ ‎

  • ـ آقای سید جلال الدین تهرانی.