سخنرانی
توطئه علیه رمز پیروزی ملت ـ انگیزه ملت در انقلاب
سخنرانی در جمع دانشجویان تبریز و تهران (توطئه علیه انقلاب)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 -1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1 دی‌ ‭1358

زمان (قمری) : 2 ص‍ف‍ر ‭1400

مکان: قم

شماره صفحه : 366

موضوع : توطئه علیه رمز پیروزی ملت ـ انگیزه ملت در انقلاب

زبان اثر : فارسی

حضار : راهپیمایان دانشجوی دختر و پسر از تبریز و تهران، کارگران تبریز، کارکنان بانک شهریار، پاسداران مسجد ول

سخنرانی در جمع دانشجویان تبریز و تهران (توطئه علیه انقلاب)

سخنرانی

‏زمان: صبح 1 دی 1358 / 2 صفر 1400 ‏

‏مکان: قم ‏

‏موضوع: توطئه علیه رمز پیروزی ملت ـ انگیزه ملت در انقلاب ‏

‏حضار: راهپیمایان دانشجوی دختر و پسر از تبریز و تهران، کارگران تبریز، کارکنان بانک شهریار،‏‎ ‎‏پاسداران مسجد ولی عصر سرآسیاب دولاب ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

صدای ملکوتی میلیونها ایرانی 

‏     از شما دانشجویان عزیز که از راه دور آمدید و از سایر گروههایی که آمده اند و در‏‎ ‎‏این هوای سرد، در این منزل محقر با من ملاقات کردند متشکرم. شما می دانید که ما‏‎ ‎‏امروز در مقابل چه قدرتی واقع شده ایم. ما در قدم اول که مقابل این قدرتها واقع بودیم،‏‎ ‎‏آن چیزی که رمز پیروزی ما بود چه بود و از این به بعد باید چه باشد. شما می دانید که ما نه‏‎ ‎‏قدرت نظامی داشتیم و نه ملت ما تعلیمات نظامی. شما جوانان عزیز مشغول تحصیل‏‎ ‎‏دانش بودید، و سایر قشرها هم مشغول کارهای مخصوص به خودشان بود. روحانیون‏‎ ‎‏هم مشغول تحصیل علوم خودشان بودند. ما نداشتیم یک جمعیتی که تعلیمات نظامی‏‎ ‎‏دیده باشند، و نه یک تجهیزاتی داشتیم. لکن یک چیز داشتیم و دنبال آن یک چیز‏‎ ‎‏دیگر؛ عقیده به اسلام، ایمان به خدا، قیام برای خدا که دنبال آن جمع شدن همه قشرها در‏‎ ‎‏زیر بیرق اسلام بود. این دو نیروی عظیم را ما داشتیم که یکی اصیل و یکی دنبال آن‏‎ ‎‏نیروی اصیل؛ نیروی ایمان، توجه به خدا، اتکال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذکر‏‎ ‎‏خدا بیرون می آمد. با «الله اکبر» جلو می رفتید و دنبال این مطلب اصیل همه قشرها با هم‏‎ ‎‏مجتمع شدند و همۀ اغراض کنار رفت. یک صدا و آن اینکه ما جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏می خواهیم. این یک صدا که ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ اسلام آمد از حلقوم شما فرزندان اسلام درآمد و این‏‎ ‎‏صدای اسلام بود. صدای ملکوت بود، صدای عالم غیب بود. و این صدا همچو این ملت‏

‏را منسجم کرد و همچو قدرت به ملت داد که با دست خالی بر قدرتهای بزرگ غلبه‏‎ ‎‏کردند. از این به بعد هم ما، احتیاج به این صدای ملکوتی الهی داریم و احتیاج به این‏‎ ‎‏انسجام. ‏

توطئه، برای از میان بردن رمز پیروزی 

‏     دشمنهای ما می خواهند این دو چیز را از ما بگیرند. ما را اول از هم جدا کنند. هر‏‎ ‎‏جایی را یک صدا درآورند. ملت اسلام که به تبع اسلام، به تبع قرآن کریم باید همه با هم‏‎ ‎‏باشند و متحد باشند و برادر باشند. مؤمنین سرتاسر دنیا برادرند به حسب حکم قرآن. و‏‎ ‎‏برادرها برابرند و در شادی و غم هم مشترک اند. در اسلام همین برادری است که مبدأ‏‎ ‎‏همه خیرات است. و اینها می خواهند این برادری را از ما بگیرند غائله بپا می کنند. یک‏‎ ‎‏روز غائلۀ کردستان؛ کرد یک چیز است، فارس یک چیز است. برادرها را می خواهند از‏‎ ‎‏هم با لهجه مختلف کنند. یک وقت هم غائلۀ آذربایجان را به کار می آورند که آنجا هم‏‎ ‎‏فریاد می زنند که «جمهوری آذربایجان» یعنی جمهوری آذربایجان، جمهوری جدا از‏‎ ‎‏جمهوری اسلام. یعنی به حسب فهم آنها آذربایجان جدا از اسلام. این هم توطئه است‏‎ ‎‏برای اینکه برادرها را از هم جدا کنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بین ما انداخته است:‏‎ ‎‏«‏اَلْمُؤمِنُونَ اِخْوَة»‎[1]‎‏ مؤمنون، همه، نه ترک و نه فارس و نه عرب و نه عجم و نه هیچ جا، همۀ‏‎ ‎‏مؤمنین برادرند. این قرآن است. اینها که می خواهند این برادرها را از هم جدا کنند در هر‏‎ ‎‏جا با یک نغمه ای وارد می شوند، و اذهان صاف جوانها را، اذهان صاف اشخاصی که در‏‎ ‎‏روستاها هستند، اینها را تبلیغ می کنند، و بر ضد برادرهای خودشان آنها را تجهیز می کنند.‏‎ ‎‏این دست آنهایی است که تمام حیثیات این مملکت را در طول تاریخ و خصوصاً در این‏‎ ‎‏پنجاه سال از بین بردند و تمام غارتگریها را اینجا کردند. و حالا چون از این جهت‏‎ ‎‏مأیوس شدند دنبال اینطور توطئه ها برآمدند. آنها فهمیدند که ضربه را از اخوت اسلامی‏‎ ‎‏کشور ما خوردند؛ اخوت اسلامی عملی. همه یک کلام می گفتند. همه یک صدا‏

‏درمی آوردند. همه «الله اکبر» می گفتند. همه اتکال به خدا داشتند. همه جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏می خواستند. این جهت که همه با هم بودند و یکصدا جمهوری اسلامی می خواستند.‏‎ ‎‏ضربه ای بود که بر امریکا و رفقای امریکا خورد. آنهایی که تبع بودند. آنها الآن یافته اند‏‎ ‎‏که ضربه را از کجا خوردند. همان نقطه ای را که از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند.‏‎ ‎‏همان چیزی را که موجب شکست آنها شده است حالا هدف قرار دادند. به همان وضعی‏‎ ‎‏که شما پیروز شدید آنها حمله کردند. ‏

مطرح نبودن انگیزه های مادی و قومیتها در انقلاب 

‏     موضع پیروزی اتفاق کلمه بود. وحدت بین آذربایجان و کردستان و بلوچستان و‏‎ ‎‏ایران، همه جا همه جا بود. همه جای ایران بود. و اتکال به خدا آن جهت را که وحدت‏‎ ‎‏کلمه و طرح نبودن در انقلاب، اینکه من از کدام طایفه ام، شما از کدام طایفه اید، من چه‏‎ ‎‏مسلکی دارم، شما چه مسلکی دارید. این در انقلاب، در ابتدای انقلاب که همه با هم‏‎ ‎‏متوجه بودید به اینکه آن سد شیطانی را بشکنید، آن وقت این مسائل اصلاً طرح نبود.‏‎ ‎‏مسئله احتیاجات هم طرح نبود. مسئله اینکه ما امشب وقتی برویم منزل آیا شاممان‏‎ ‎‏چیست؟ منزلمان کجا است؟ شما شاید در تلویزیون دیده باشید آن کنار شهر تهران که‏‎ ‎‏این زاغه نشینان هستند. خوب اینها معلوم است که منازلشان چی هست و زندگیشان چی.‏‎ ‎‏در تلویزیون که نشان داد گفت شما چه می کنید روزها یا چه می کردید. گفت ما صبح که‏‎ ‎‏می شد زن و بچه مان را برمی داشتیم برای تظاهرات ‏‏[‏‏می رفتیم‏‏]‏‏. اصلاً به فکر اینکه من در‏‎ ‎‏این زاغه زندگی می کنم، به فکر اینکه من بچه هایم چه حالی دارند، در این فکر نبودند.‏‎ ‎‏شما هم در فکر اینکه ما گرفتاریمان چیست، مدرسه مان چه گرفتاری داریم، معلممان چه‏‎ ‎‏آدمی است، شما هم این فکر را نمی کردید. این الغای افکار متعدد و پشت کردن بر خود‏‎ ‎‏و رو کردن به خدا، حقیقت این است که ملت ما به خودش پشت کرد، به خدا رو آورد.‏‎ ‎‏آن چیزهایی که نفسش خواهش داشت توجه به آن نداشت. همۀ توجهش به این بود که‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را ایجاد کند. این توجه به خدا بود. از خود گذشته بود به خدا پیوسته‏

‏بود. این رمز، رمز پیروزی است. ‏

والاترین هجرتها

‏     تا انسان به خود مشغول است نمی تواند کاری بکند. برای اینکه خودها هستند. افراد‏‎ ‎‏هستند تا شما به خود مشغولید و برادرتان هم همین طور و من هم همین طور. و برادرم‏‎ ‎‏همین طور. هر کدام یک آمال خاصی دارید. تا توجه به خود است اقبال به خود است و‏‎ ‎‏پشت به خدا، همه نکبتها هست. در پیروزی شما عکس بود مطلب. از آمال خودتان‏‎ ‎‏دست برداشته بودید. آن وقت اگر یک کسی به شما می گفت که شغل شما آیا خوب‏‎ ‎‏است، آیا دکانتان مثلاً چطور است، شاید مسخره اش می کردید، که حالا وقت این حرف‏‎ ‎‏نیست. پشت کردید به آمال خودتان و رو کردید به خدا. این توجه به خدا و هجرت از‏‎ ‎‏خود به خدا که بزرگترین هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنیا به عالم غیب شما‏‎ ‎‏را تقویت کرد. یعنی دیگر برای شما مطرح نبود که من چند روز زنده بمانم، این هم‏‎ ‎‏مطرح نبود. جوانها می دیدند که دارند تیراندازی می کنند، می دیدند که تانکها دارند‏‎ ‎‏می آیند، می دیدند که مسلسلها در کار است. لکن حمله می کردند. این نیروی خدایی‏‎ ‎‏است. آن نیروی خدایی که از اول اسلام را تقویت کرد. همینی است که در شما پیدا شده‏‎ ‎‏بود: پشت به دنیا و رو به عالم غیب، پشت به انانیت خود، و رو به رحمت الهی، قدرت‏‎ ‎‏الهی. این را حفظش کنید! این نعمتی که خدا به شما داد و شما را متحول کرد به یک ملت‏‎ ‎‏دیگری. ‏

حملۀ دشمن به نقطه پیروزی بخش 

‏     شمایی که از پاسبان می ترسیدید، از رژیم شاهنشاهی نترسیدید. شمایی که از یک‏‎ ‎‏باتون می ترسیدید از مسلسلها نترسیدید. این نیروی خداست. این نیروی خدایی را‏‎ ‎‏حفظش کنید! حفظ به این است که باز توجهتان به آنجا باشد. این قدر دنبال این نباشید که‏‎ ‎‏ما خانه مان چه جور است. و زندگیمان چه جور است و چه. دنبال آن شرافت انسانی‏‎ ‎‏باشید. دنبال آن معنا باشید که شما را پیروز کرد. پیروزی بر دشمن؛ آن هم یک همچو‏

‏دشمنی که همه چیز ما را می خواهد از بین ببرد، بالاترین چیزی است که برای یک ملتی‏‎ ‎‏حاصل می شود. ما اگر می توانستیم هدایت می کردیم آنها را. پیغمبرها آمده اند که همه را‏‎ ‎‏هدایت کنند. کفار را هدایت کنند. ما اگر قدرت داشتیم همه اینها را هدایت می کردیم.‏‎ ‎‏لکن بعد از آنکه آنها به ما حمله بکنند ما با همان قدرت الهی که آن سد را شکستیم این‏‎ ‎‏سد را هم می شکنیم. ما که در این مبارزه؛ در این مبارزه ای که همه با هم متحد بودند به‏‎ ‎‏واسطۀ پشت کردن بر آمال خودمان. و رو کردن به خدای تبارک و تعالی پیروز شدیم.‏‎ ‎‏حالا هم همین معنا را ان شاءالله حفظ می کنیم. و با همین اسلحه پیش می رویم. متوجه‏‎ ‎‏باشید که بر همین معنایی که نکته و رمز پیروزی شما بود اینها حمله کردند. اگر در نظرتان‏‎ ‎‏باشد بعد از اینکه شما شکستید این سد شیطانی را و طرح کردید جمهوری اسلامی را،‏‎ ‎‏دستجاتی پیدا شدند که «جمهوری، اسلامی اش را کنار بگذارید». این حمله به آن‏‎ ‎‏نقطه ای بود که با آن نقطه، ... شما پیروز شدید. ‏

هراس دشمن از اسلامیت نظام 

‏     آن موضعی که شما را پیروز کرد که اسلام بود و جمهوری اسلامی حمله به آن شد.‏‎ ‎‏گفتند «اسلامش نه». همین اشخاصی که این کارها را دارند انجام می دهند؛ همینها‏‎ ‎‏بعضیشان از همانها بودند که می گفتند «اسلامش نه، جمهوری بس است. جمهوری اش را‏‎ ‎‏خوب، پهلویش هم جمهوری دمکراتیک بگذارید! از اسلام کنار بروید هر چه اسمش‏‎ ‎‏را می خواهید بگذارید!» هر اسمی می گذاشتید با آن مخالفت نمی کردند. برای اینکه از‏‎ ‎‏آن ضربه نخورده بودند. از جمهوری ضربه نخورده بودند. از جمهوری دمکراتیک‏‎ ‎‏ضربه نخورده بودند. از جمهوری اسلامی ضربه خورده بودند. از «الله اکبر» ضربه خورده‏‎ ‎‏بودند. اینها می گفتند «الله اکبر» را بگذار کنار، قرآنش هم بگذار کنار. در آنجا شما پیروز‏‎ ‎‏شدید، گفتید جمهوری اسلامی هیچ این طرف و آن طرف نیست.... ‏

‏     به جمهوری اسلامی رأی دادید به جمهوری اسلامی. یک رأی بیسابقه در دنیا. یک‏‎ ‎‏رأی تقریباً می شود گفت که با اتفاق. یکی درصد دو تا درصد کمتر. آنجا اینها شکست‏

‏خوردند. می گفتند «جمهوری اسلامی لازم نیست، جمهوری یا جمهوری دمکراتیک».‏‎ ‎‏آنجا شکست خوردند. بعدش صحبت از قانون اساسی شد. خواستند نگذارند این قانون‏‎ ‎‏اساسی اصلش نوشته بشود. از آنجا شروع کردند که بگذارید تا مجلس مؤسسان پیدا‏‎ ‎‏بشود. مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی سیصد نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه‏‎ ‎‏می دیدند که اگر سیصد نفر در ایران بخواهند این کار را بکنند، ممکن است یک مقداری‏‎ ‎‏از این قاچاقها هم تویش باشد. ما می گفتیم نه، ما یک خبرگانی درست می کنیم. بعد‏‎ ‎‏می گذاریم به آرای ملت. خبرگانش با آرای ملت. و بعد از اینکه آنها هم قبول کردند‏‎ ‎‏باقی اش هم با آرای ملت. قانون اساسی هم با آرای ملت. اینجا ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‏ ایراد می گرفتند و‏‎ ‎‏همۀ ایراد برای همین معنا بود که از اسلام می ترسیدند. و رمز پیروزی شما را اسلام دیده‏‎ ‎‏بودند. و اینها می خواستند که نگذارند جمهوری اسلامی، قانون اساسی اسلامی داشته‏‎ ‎‏باشید. از آن که گذشت و رأی دادید. و در بینش هم یکی دو تا از آن قاچاقها پیدا شد.‏‎ ‎‏آنها می خواستند در ششصد نفر عدد زیاد پیدا بکنند. که کارشکنی بکنند لکن الحمدلله ‏‎ ‎‏نشد. بعد که خواستید رأی بدهید باز کارشکنی می کردند. در رأی دادن هم کارشکنی‏‎ ‎‏می کردند. این قدر تبلیغات کردند که یک دسته از برادرهای ما قهر کردند. مع ذلک نود‏‎ ‎‏درصد رأی دادید. یک دمکراسی باصطلاح آنها! حالا ما با اصطلاح آنها می گوییم یک‏‎ ‎‏«دمکراسی دو آتشه»! یعنی دو دفعه به رأی عمومی گذاشتن. یک دفعه خبرگان را خود‏‎ ‎‏ملت تعیین کرد. یک دفعه بعد از اینکه خبرگان تعیین شدند و به رأی ملت تعیین شدند،‏‎ ‎‏خود قانون را رأی ملت تصویب کرد. در عالم یک همچو دمکراسی ما نداریم. در عالم‏‎ ‎‏ما نداریم که تبلیغات نشده کار انجام بگیرد. تبلیغاتی نتوانستند بکنند، نکردند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‎ ‎‏نگذاشتند. از آن طرف البته تبلیغات ‏‏[‏‏سوء‏‏]‏‏ بود. ‏

معجزات انقلاب 

‏     یک همچو مطلبی که در ایران اتفاق افتاده از آن معجزاتی است که در صدر اسلام‏‎ ‎‏اتفاق می افتاد. مسائل اسلام و ایران در این مدت مسائل اعجازی است. پیشرفت شما در‏

‏مقابل آن قدرت اعجاز بود. توجه همۀ ملت به یک نقطه. بچه کوچولویی که تازه زبان‏‎ ‎‏درآورده، با آن پیرمردی که در مریضخانه و بیمارستان افتاده یک حرف بود. کأنّه یک‏‎ ‎‏حلقوم صدا می کرد. هر جا می رفتی همان صدا را می شنیدی. این هم یکی از اعجازها‏‎ ‎‏بود. این جور رأی به اشتیاق دادن، که در بعضی جاها به من گفتند که در یک جا آن بیمار‏‎ ‎‏را آوردند لب صندوق، رأی داده و همان جا مرده است، این قدر ناتوان بوده. اما برای‏‎ ‎‏رأی دادن گفته است که مرا باید ببرید رأی بدهم. این معلولین، این بیمارها، این ‏‏[‏‏ها‏‏]‏‎ ‎‏همه رأی دادند. آنهایی که سن قانونیشان نرسیده بود اعتراض داشتند به ما. یک روز‏‎ ‎‏همین جا جمع شده بودند. اعتراض به اینکه خوب چرا ما رأی ندهیم؟ ما هم در اینجا‏‎ ‎‏شرکت داشتیم و خوب، ما هم رأی بدهیم. وضع اینطوری بود. ‏

رأی تاریخی ملت ایران 

‏     ایران سابقه نداشت اینطور رأی دادن. بلکه دنیا هم سابقه نداشت. معلوم نیست که‏‎ ‎‏داشته باشد. اینجا هم شکست خوردند؛ شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء. دو دفعه‏‎ ‎‏رجوع به آرای عمومی. و ملت دو دفعه رأی داده است بر این قانون اساسی. حالا هم باز‏‎ ‎‏اشکال دارند. من نمی دانم اشکالشان این است که چرا ملت رأی داده است؟ شما صد‏‎ ‎‏دفعه دیگر هم اگر این قانون اساسی را به این ملت مسلم عرضه بدارید، همان است که‏‎ ‎‏هست. همان است که رأی می دهند. برای اینکه شما یا باید تبلیغ کنید که این ملت ما از‏‎ ‎‏اسلام رو برگرداند و بیاید طرف شما، آنوقت رأی نمی دهند. اما تا اسلام است، تا مبانی‏‎ ‎‏اسلام است، تا زیر سایۀ قرآن هستیم ما، زیر بیرق اسلام هستیم همین است که هست.‏‎ ‎‏همین آش و همین کاسه. صد دفعه هم از سر گرفته بشود همین است. یا همین آقایان که‏‎ ‎‏خبرگان هستند، یا نظیر همینهایند. ملت هم رأی به همین قانون اساسی و همین که موافق‏‎ ‎‏اسلام است. مخالفتی با اسلام ندارد، به همین رأی دادند. صد دفعه دیگر هم به رأی‏‎ ‎‏بگذارید همین است. حالا یک عده ای که ادعا می کنند که ما مثلاً می خواهیم دمکراسی‏‎ ‎‏باشد، یک عده ای در مقابل همۀ ملت ایستاده اند و می گویند که ما قبول نداریم. شما در‏

‏دنیا این را به هر مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد نفر،‏‎ ‎‏یک هزار نفر، یک ده هزار نفر ـ فرضاً باشند ـ اینها هم یک چیزی را می خواهند، ملت‏‎ ‎‏رأی به این دادند، این چند نفر هم می گویند که ما قبولش نداریم این را. می گویند که اینها‏‎ ‎‏برخلاف آن چیزی که همۀ بشر بر آن متفق شدند برخلاف آن دارند می گویند. برخلاف‏‎ ‎‏دمکراسی است. برخلاف اسلام هم است. اسلام که می گوید، می فرماید که شورا باشد‏‎ ‎‏کارهاتان، خوب این یک کاری بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا‏‎ ‎‏یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید. هر که رد‏‎ ‎‏بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را. این برخلاف دمکراسی است. برخلاف‏‎ ‎‏اسلام است. برخلاف مصالح مملکت است. ‏

بانگ بیدار باش و اتمام حجت 

‏     و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید. ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ همانی که به آن پیروز‏‎ ‎‏شدید حمله دارد می شود. چشمها را باز کنید! من دارم تکلیف را از خودم برمی دارم به‏‎ ‎‏گفتن. شما مکلفید که با توجه به همۀ مصالحی که دارید و می کنید عمل بکنید. من‏‎ ‎‏می گویم این توطئه است برای اسلام و به ضد اسلام. و دلیلش این است که همانی که‏‎ ‎‏اسلام می خواهد، به آن حمله کردند. جمهوری اسلامی را خواستند به آن حمله کردند.‏‎ ‎‏شما هم باید چشم و گوشتان را باز کنید. نگذارید اشخاص اشتباه بکنند. اگر اشتباه دارند‏‎ ‎‏می اندازند، مردم را تبلیغ کنید. هر کدامتان تبلیغ کنید. اگر در روستاها رفتند یک عده ای‏‎ ‎‏که شیطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبلیغات می کنند، شما هم بروید در روستاها،‏‎ ‎‏مطالب را بگویید. مسئله این است. اینها به همان چیزی که شما می خواهید دارند حمله‏‎ ‎‏می کنند. شما اسلام را می خواهید. اینها می گفتند جمهوری اسلامی ما نمی خواهیم. ‏

‏     تا همه با هم نباشید و همه از این آمال دنیایی که بزودی از دست همه مان می رود،‏‎ ‎‏پشت نکنید و توجه به مبدأ قدرت که همیشگی است نداشته باشید پیروزی نیست. و من‏‎ ‎‏امیدوارم که همان طور که تا حالا همۀ قشرها توجه به خدا داشتند و فکر این نبودند که‏

‏زندگی ام چطور است، تا آن وقتی که مستقر بشود جمهوری اسلامی، و احکام اسلام‏‎ ‎‏مستقر بشود، همین حال باقی باشد. و ما ان شاءالله پیروز بشویم و پیروز می شویم. من به‏‎ ‎‏شما عرض کنم تا این چهره های نورانی و متوجه به خدا هست، پیروزی همراه است. و ما‏‎ ‎‏امیدواریم که هم از جهت اقتصادی، هم از جهت سیاسی، هم از جهت فرهنگی، پیروز‏‎ ‎‏بشویم. و اگر خدای نخواسته یک روز قضیۀ دخالت نظامی باشد ما همه با هم سرباز‏‎ ‎‏اسلام هستیم. خداوند همه تان را ان شاءالله حفظ کند. موفق باشید.‏

‎ ‎

  • ـ سورۀ حجرات، آیۀ 10.