پیام
سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598
پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه )
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 29 ت‍ی‍ر ‭1367

زمان (قمری) : 5 ذی الحجه ‭1408

مکان: تهران

شماره صفحه : 74

موضوع : سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598

زبان اثر : فارسی

مخاطب : ملت ایران

پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه )

پیام

‏زمان:‏‎ ‎‏29 تیر 1367 / 5 ذی الحجه 1408‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامۀ 598 ‏

‏مخاطب: ملت ایران ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

لَقَد صَدَقَ الله ُ رَسولَهُ الرُّءْیا بِالحَقِّ لَتَدْ خُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ ان شآءَالله ُ آمِنِینَ.‎[1]‎‏ ‏

‏    ‏‏علی رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بی رحمانۀ حجاج بی دفاع و زائران مؤمن‏‎ ‎‏و موحّد به وسیلۀ نوکران امریکا و سفاکان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت‏‎ ‎‏و حیرتند. آل سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق نه‏‎ ‎‏تنها حرم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را‏‎ ‎‏عزادار ساخت. ‏

‏     مسلمانان جهان در سال گذشته و برای اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان‏‎ ‎‏ابراهیم ـ علیه السلام ـ که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند،‏‎ ‎‏در مسلخ عشق و در منای رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریکا و آل سعود، بر‏‎ ‎‏خلاف راه و رسم آزادگی، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بی پناه‏‎ ‎‏ما کشته ها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردی و قساوت بر پیکر نیمه جان‏‎ ‎‏سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیدۀ مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان‏‎ ‎‏گرفتند. انتقام از چه کسانی و از چه گناهی؟ انتقام از کسانی که از خانۀ خویش به سوی‏‎ ‎‏خانۀ خدا و خانۀ مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانی که سالها کوله بار امانت و‏‎ ‎‏مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانی که همچون ابراهیم ـ علیه السلام ـ از‏

‏بت شکنی برمی گشتند؛ شاه را شکسته بودند؛ شوروی و امریکا را شکسته بودند؛ کفر و‏‎ ‎‏نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طی آن همه راهها با فریاد: ‏وأَذِّن فِی النَّاس بِالحَجِّ‎ ‎یَأْتُوکَ رِجَالاً‎[2]‎‏ پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانی خدا‏‎ ‎‏آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را در‏‎ ‎‏زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانی بیشتر مسئولیت پذیر گردند و در سیر و‏‎ ‎‏صیرورت ابدی خود نه تنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب‏‎ ‎‏پیوستگی و دلبستگی به دنیا را از تن به در آورند. همانها که برای نجات محرومان و‏‎ ‎‏بندگان خدا راحتی راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به اِحرام شهادت شده بودند و‏‎ ‎‏عزم را جزم کردند تا نه تنها بندۀ زرخرید امریکا و شوروی نباشند، که زیر بار هیچ کس‏‎ ‎‏جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بگویند که از‏‎ ‎‏مبارزه خسته نشده اند و به خوبی می دانند که ابی سفیان و ابی لهب و ابی جهل برای انتقام‏‎ ‎‏در کمین نشسته اند؛ و با خود می گویند مگر هنوز لات و هُبَل در کعبه اند. آری، خطرناکتر‏‎ ‎‏از آن بتها، اما در چهره و فریبی نو. آنها می دانند که امروز حَرَم، حَرَم است اما نه برای‏‎ ‎‏ناس، که برای امریکا! و کسی که به امریکا لبیک نگوید و به خدای کعبه رو آورد سزاوار‏‎ ‎‏انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی که همۀ ذرات وجود و همۀ حرکات و سکنات‏‎ ‎‏انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است؛ و حقیقتاً می رود تا فضای کشور و زندگی‏‎ ‎‏خویش را با آوای دلنشین «لَبَّیکَ،اللهم لَبَّیکَ» معطر سازد. ‏

‏     آری، در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم‏‎ ‎‏به شرک خواهد شد، و «مفتی»ها‏‎[3]‎‏ و مفتی زادگان این نوادگان «بَلعَم باعورا»ها،‏‎[4]‎‏ به قتل‏‎ ‎‏و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام می بایست آن شمشیر کفر و نفاقی که‏

‏در لباس دروغین اِحرام یزیدیان و جیره خواران بنی امیه ـ علیهم لعنة الله ـ برای نابودی و‏‎ ‎‏قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنی حضرت ابی عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏و یاوران با وفای او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان میراث خواران بنی سفیان به‏‎ ‎‏درآید و گلوی پاک و مطهر یاوران حسین ـ علیه السلام ـ را در آن هوای گرم، در کربلای‏‎ ‎‏حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره کند؛ و همان اتهاماتی را که یزیدیان به فرزندان راستین‏‎ ‎‏اسلام زدند و آنان را «خارجی» و «ملحد» و «مشرک» و «مَهدورالدم» معرفی کردند،‏‎ ‎‏درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ که ان شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت‏‎ ‎‏مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت‏‎ ‎‏این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و‏‎ ‎‏نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.‏

‏     اما زائران کشورها که یقیناً با کنترل و ارعاب دولتها و حکومتهایشان به مکه سفر‏‎ ‎‏کرده اند، جای دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعی خود را در میان خود‏‎ ‎‏خالی خواهند یافت. آل سعود برای پرده پوشی جنایات هولناک سال گذشتۀ خود و‏‎ ‎‏همچنین توجیه ‏صدٌّعن سبیل الله ‎[5]‎‏ و منع حجاج ایرانی از ورود به حج، زائران را زیر بمباران‏‎ ‎‏شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهای درباری و «مفتی»های خودفروخته ـ‏‎ ‎‏لعنة الله علیهم ـ در کشورهای اسلامی خصوصاً حجاز توسط رسانه ها و مطبوعات دست‏‎ ‎‏به نمایشها و سخنرانیها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران دربارۀ فهم و درک فلسفۀ‏‎ ‎‏واقعی حج و نیز پی بردن به ماجرای از پیش طراحی شدۀ شیطان بزرگ در قتل میهمانان‏‎ ‎‏خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنین شرایطی رسالت زائران بسیار سنگین است.‏‎ ‎‏بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفۀ واقعی بسیاری از احکام الهی را‏‎ ‎‏درک نکرده اند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت‏‎ ‎‏خشک و یک حرکت بیحاصل و بی ثمر باقی مانده است. ‏


‏     یکی از وظایف بزرگ مسلمانان پی بردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا‏‎ ‎‏برای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند.‏‎ ‎‏چیزی که تا به حال از ناحیۀ ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیره خواران به عنوان‏‎ ‎‏فلسفۀ حج ترسیم شده است این است که حج یک عبادت دسته جمعی و یک سفر‏‎ ‎‏زیارتی ـ سیاحتی است. به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد وبا چه‏‎ ‎‏کیفیت در مقابل جهان سرمایه داری و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان و‏‎ ‎‏محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید برای فشارهای روحی و جسمی‏‎ ‎‏مسلمانان چاره اندیشی نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروی بزرگ و‏‎ ‎‏قدرت سوم جهان خودنمایی کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهای وابسته‏‎ ‎‏بشوراند. بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال‏‎ ‎‏آنکه حج برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حرکات و‏‎ ‎‏اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمی رسد. حج کانون‏‎ ‎‏معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید‏‎ ‎‏جستجو نمود. حج پیام آور و ایجاد و بنای جامعه ای به دور از رذایل مادی و معنوی‏‎ ‎‏است. حج تجلی و تکرار همۀ صحنه های عشق آفرین زندگی یک انسان و یک جامعۀ‏‎ ‎‏متکامل در دنیاست. و مناسک حج مناسک زندگی است. و از آنجا که جامعۀ امت‏‎ ‎‏اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد ـ صلی الله علیه و آله‏‎ ‎‏و سلم ـ پیوند خورد و یکی گردد و یدِ واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این‏‎ ‎‏زندگی توحیدی است. حج عرصۀ نمایش و آیینۀ سنجش استعدادها و توان مادی و‏‎ ‎‏معنوی مسلمانان است. حج بِسان قرآن است که همه از آن بهره مند می شوند، ولی‏‎ ‎‏اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از‏‎ ‎‏نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا‏‎ ‎‏گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال‏‎ ‎‏حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد و این غم بزرگ را به‏

‏کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازه ای که آن کتابِ‏‎ ‎‏زندگی و کمال و جمال در حجابهای خود ساختۀ ما پنهان شده است و این گنجینۀ اسرارِ‏‎ ‎‏آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و‏‎ ‎‏هدایت و زندگی و فلسفۀ زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است،‏‎ ‎‏حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیونها مسلمان هر سال به‏‎ ‎‏مکه می روند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر می گذارند، ولی هیچ کس‏‎ ‎‏نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد ـ علیهم السلام ـ که بودند و چه کردند ؛ هدفشان‏‎ ‎‏چه بود؛ از ما چه خواسته اند؟ گویی به تنها چیزی که فکر نمی شود به همین است. مسلّم‏‎ ‎‏حجِ بی روح و بی تحرک و قیام، حج بی برائت، حج بی وحدت، و حجی که از آن هدم‏‎ ‎‏کفر و شرک بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همۀ مسلمانان باید در تجدید حیات حج و‏‎ ‎‏قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه های زندگی شان کوشش کنند؛ و محققان متعهد‏‎ ‎‏اسلام با ارائۀ تفسیرهای صحیح و واقعی از فلسفۀ حج همۀ بافته ها و تافته های خرافاتی‏‎ ‎‏علمای درباری را به دریا بریزند.‏

‏     اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل سعود حادثۀ مکه را یک مبارزۀ‏‎ ‎‏فرقه ای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان‏‎ ‎‏کسانی که هوس رسیدن به یک امپراتوری بزرگ را در سر می پرورانند معرفی می کنند تا‏‎ ‎‏بسیاری از کسانی که از مسیر حوادث سیاسی جهان اسلام و نقشه های شوم جهانخواران‏‎ ‎‏بیخبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزۀ ما برای کسب آزادی ملتها در‏‎ ‎‏مسیر کسب قدرت سیاسی مان و گسترش قلمرو جغرافیای حکومت اسلامی است. البته‏‎ ‎‏برای ما و همۀ اندیشمندان و محققانی که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند جای‏‎ ‎‏تعجب نیست که به ایران و حکومتی که از بدو پیروزی تا به حال فریاد وحدت مسلمین را‏‎ ‎‏سر داده است و در همۀ حوادث جهانِ اسلام خود را شریک غم و شادی مسلمانان‏‎ ‎‏می داند تهمت افتراق و جدایی مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانی را که به عشق‏‎ ‎‏زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهی به حجاز رفته اند به لشکرکشی و تشکل برای تصرف‏

‏کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینۀ پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کار را‏‎ ‎‏حضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آری، در منطق‏‎ ‎‏آل سعود نظامی و پاسدار کشور اسلامی باید با حج بیگانه باشد؛ و اینگونه سفرها برای‏‎ ‎‏مسئولین کشوری و لشکری تعجب آور و توطئه انگیز می شود. از نظر استکبار، مسئولین‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار! دست نشاندگان امریکا‏‎ ‎‏آتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و‏‎ ‎‏اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما‏‎ ‎‏را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده اند!‏

‏     واقعیت این است که دوَل استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی،‏‎ ‎‏عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینۀ سیاسی تقسیم کرده اند. در بخش آزاد جهان،‏‎ ‎‏این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمی شناسند و تجاوز به منافع دیگران و‏‎ ‎‏استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با‏‎ ‎‏همۀ اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می دانند. اما در بخش قرنطینۀ سیاسی که‏‎ ‎‏متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانی شده اند،‏‎ ‎‏هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همۀ قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین‏‎ ‎‏دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و در برگیرندۀ منافع مستکبران خواهد بود.‏‎ ‎‏و متأسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی‏‎ ‎‏استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهی‏‎ ‎‏نابخشودنی می دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می کند که هیچ کس حق گفتن کلمه ای‏‎ ‎‏که بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد. و از آنجا که‏‎ ‎‏مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایی را که حاکمان‏‎ ‎‏کشورشان بر آنها تحمیل کرده اند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهی مصایب و‏‎ ‎‏دردهایشان را با کمال آزادی بیان کنند تا سایر مسلمانان برای رهایی آنان چاره ای‏‎ ‎‏بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشاری و اصرار می کنیم که مسلمانان، حداقل در خانۀ خدا‏

‏و حرم امن الهی، خود را از تمامی قید و بندهای ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ‏‎ ‎‏از چیزی که از آن متنفرند اعلام برائت کنند و از هر وسیله ای برای رهایی خود استفاده‏‎ ‎‏نمایند.‏

‏     حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانۀ خدا را به عهده گرفته است. و‏‎ ‎‏اینجاست که با اطمینان می گوییم که حادثۀ مکه جدای از سیاست اصولی جهانخواران در‏‎ ‎‏قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادیِ انرژی‏‎ ‎‏متراکم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن‏‎ ‎‏روزی این کار صورت خواهد گرفت. و ان شاءالله روزی همۀ مسلمانان و دردمندان علیه‏‎ ‎‏ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیره خوارانشان از‏‎ ‎‏منفورترین موجودات جهان هستند.‏

‏     کشتار زائران خانۀ خدا توطئه ای برای حفظ سیاستهای استکبار و جلوگیری از نفوذ‏‎ ‎‏اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است. و کارنامۀ سیاه و ننگین حاکمان‏‎ ‎‏بی درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و‏‎ ‎‏مسلمین دارد.‏

‏     پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال‏‎ ‎‏مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاستهای غلط حاکمان دست‏‎ ‎‏نشانده به خاک مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعۀ قتل عام صدها عالم و‏‎ ‎‏هزاران زن و مرد فرقه های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت‏‎ ‎‏قتل عام زائران خانۀ خدا را فراموش می کنند؟ مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز‏‎ ‎‏وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شده اند، که از یک طرف اسلام‏‎ ‎‏اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاّهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بیشعور‏‎ ‎‏حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و‏‎ ‎‏سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها، و در‏‎ ‎‏یک کلمه «اسلام امریکایی» را ترویج می کنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور‏

‏خویش، امریکای جهانخوار، می گذارند. ‏

‏     مسلمانان نمی دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم الحرمین» به اسرائیل‏‎ ‎‏اطمینان می دهد که ما اسلحۀ خودمان را علیه شما به کار نمی بریم! و برای اثبات حرف‏‎ ‎‏خود با ایران قطع رابطه می کنند. واقعاً چقدر باید رابطۀ سران کشورهای اسلامی با‏‎ ‎‏صهیونیستها گرم و صمیمی شود تا در کنفرانس سران کشورهای اسلامی مبارزۀ صوری و‏‎ ‎‏ظاهری هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اینها یک جو‏‎ ‎‏غیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یک چنین معاملۀ کثیف سیاسی و‏‎ ‎‏خودفروشی و وطن فروشی نمی شدند. ‏

‏     آیا این حرکات برای جهان اسلام شرم آور نیست؟ و تماشاچی شدن گناه و جرم‏‎ ‎‏نمی باشد؟ آیا از مسلمانان کسی نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نکند؟‏‎ ‎‏راستی ما باید بنشینیم تا سران کشورهای اسلامی احساسات یک میلیارد مسلمان را‏‎ ‎‏نادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را‏‎ ‎‏به صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور می کنند که زائران ایرانی برای اشغال خانۀ خدا و‏‎ ‎‏حرم پیامبر قیام کرده اند و می خواستند کعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان‏‎ ‎‏باور کرده اند که سران آنها دشمنان واقعی امریکا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات‏‎ ‎‏آنان هم در مورد ما را باور می کنند. ‏

‏     البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها‏‎ ‎‏اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطۀ جهانخواران‏‎ ‎‏بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل‏‎ ‎‏امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما درصدد‏‎ ‎‏خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما‏‎ ‎‏تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار‏‎ ‎‏گردیده اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در جهان‏‎ ‎‏استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود‏

‏از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزۀ قهرآمیز هم‏‎ ‎‏شده باشد، جلوگیری می کنیم. ان شاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر‏‎ ‎‏بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همۀ عالم منعکس سازد و‏‎ ‎‏آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته‏‎ ‎‏شود. و از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبۀ مسلمین، که‏‎ ‎‏از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم. ‏

‏     مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب اسلامی ما‏‎ ‎‏برای همۀ جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند؛ و آوای آزادی و‏‎ ‎‏آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند؛ که‏‎ ‎‏دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقۀ کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ‏‎ ‎‏نموده است. و امیدوارم همۀ مسلمانان شکوفه های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت‏‎ ‎‏گلهای محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش ارادۀ خویش را نظاره کنند. همه باید از‏‎ ‎‏مرداب و باتلاق و سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست امریکا و شوروی بر آن تخم‏‎ ‎‏مرگ و اسارت پاشیده اند به درآییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده است روانه‏‎ ‎‏شویم؛ و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازاده ها‏‎ ‎‏آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم. ‏

‏     مسلمانان تمامی کشورهای جهان، از آنجا که شما در سلطۀ بیگانگان گرفتار مرگ‏‎ ‎‏تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و‏‎ ‎‏شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهۀ کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن‏‎ ‎‏وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان‏‎ ‎‏اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایۀ مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و‏‎ ‎‏پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصاً امریکا را بر خود حرام‏‎ ‎‏کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازه های‏‎ ‎‏مدینة الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشتۀ محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست‏

‏نمی شود. به سوی کعبه نماز می گزاریم و به سوی کعبه می میریم. و خدا را سپاس‏‎ ‎‏می گزاریم که در میثاقمان باخدای کعبه پایدار مانده ایم و پایه های برائت از مشرکین را با‏‎ ‎‏خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده ایم. و منتظر هم نمانده ایم که حاکمان‏‎ ‎‏بی شخصیت بعض کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما‏‎ ‎‏مظلومین همیشۀ تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزار‏‎ ‎‏بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم. ‏

‏     جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزادۀ جهان که علی رغم اختناق سیاسی حاکم بر‏‎ ‎‏آنها با ترتیب کنفرانسها و مصاحبه ها و سخنرانیها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعود‏‎ ‎‏برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر می نماید. مسلمانان باید بدانند تا‏‎ ‎‏زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان‏‎ ‎‏مقدّم می شود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانۀ حفظ منافع خود حادثه ای را به‏‎ ‎‏وجود می آورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل‏‎ ‎‏نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون‏‎ ‎‏اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانۀ حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه‏‎ ‎‏کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان‏‎ ‎‏ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا‏‎ ‎‏شهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است. که ان شاءالله خداوند‏‎ ‎‏قدرت شکستن چهارچوب سیاستهای حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد‏‎ ‎‏داربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همۀ مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت‏‎ ‎‏به صعود عزت و شوکت همراهی نماید. ‏

‏     بعضی افراد تا قبل از حادثۀ تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفۀ اصرار جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشرکین به خوبی درک نکرده بودند و از خود و‏‎ ‎‏دیگران سؤال می کردند که در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی و‏‎ ‎‏فریاد مبارزه است؛ و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه‏

‏استکبار می شود. و چه بسا افراد ساده دلی تصور می کردند که دنیای به اصطلاح متمدن‏‎ ‎‏جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، که به مخالفان‏‎ ‎‏خود حتی بیش از این هم اجازۀ حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد. و دلیل این‏‎ ‎‏مدعا اجازۀ راهپیماییهایی است که در کشورهای به اصطلاح آزاد غرب داده می شود.‏‎ ‎‏ولی این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیماییها هیچ گونه ضرری برای ابرقدرتها و‏‎ ‎‏قدرتها ندارد. راهپیمایی مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهای نفت عربستان را به‏‎ ‎‏دنبال دارد. راهپیماییهای برائت در مکه و مدینه است که به نابودی سرسپردگان شوروی‏‎ ‎‏و امریکا ختم می شود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعی زنان و‏‎ ‎‏مردان آزاده از آن جلوگیری می شود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی‏‎ ‎‏ساده دلان می فهمند که نباید سر بر آستان شوروی و امریکا نهاد. ‏

‏     ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثۀ مکه منشأ تحولات بزرگی در جهان‏‎ ‎‏اسلام و زمینۀ مناسبی برای ریشه کن شدن نظامهای فاسد کشورهای اسلامی و طرد‏‎ ‎‏روحانی نماها خواهد بود. و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسۀ برائت از مشرکان‏‎ ‎‏نگذشته است، عطر خونهای پاک شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده و اثرات آن را‏‎ ‎‏در اقصا نقاط عالم مشاهده می کنیم. حماسۀ مردم فلسطین یک پدیدۀ تصادفی نیست. آیا‏‎ ‎‏دنیا تصور می کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه‏‎ ‎‏آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانۀ صهیونیستها‏‎ ‎‏مقاومت می کنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت‏‎ ‎‏آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوۀ‏‎ ‎‏استقامت و زیتون نور و امید می ریزد؟ اگر اینچنین بود، اینها که سالهاست در کنار‏‎ ‎‏فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده اند! شکی نیست که این آوای «الله اکبر» است،‏‎ ‎‏این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی‏‎ ‎‏کشاند.و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش‏‎ ‎‏خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و «مرگ بر امریکا،‏

‏شوروی و اسرائیل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او‏‎ ‎‏نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم کردۀ خود را از راه برائت‏‎ ‎‏ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون‏‎ ‎‏بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل در‏‎ ‎‏تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیۀ فلسطین از شجرۀ مبارکۀ‏‎ ‎‏«لاشَرقیة ولاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیتهای وسیعی در سراسر‏‎ ‎‏جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن‏‎ ‎‏شعله های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه‏‎ ‎‏از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر‏‎ ‎‏جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه های بالقوۀ انقلاب خود تلقی می کنیم و‏‎ ‎‏هم آنهایی که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا می کنند و با سر و جان دعوت‏‎ ‎‏انقلاب را لبیک می گویند و به یاری خداوند کنترل همۀ جهان را به دست خواهند گرفت.‏‎ ‎‏امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ‏‎ ‎‏پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همۀ عزیزانی که در‏‎ ‎‏سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت‏‎ ‎‏مسلمین را نموده اند می بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانۀ خود را به همۀ غنچه های‏‎ ‎‏آزادی و کمال نثار می کنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می کنم: خداوند آثار‏‎ ‎‏و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون‏‎ ‎‏حمایت از محرومان شده است و شرارۀ کینۀ انقلابی تان جهانخواران چپ و راست را به‏‎ ‎‏وحشت انداخته است. البته همه می دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و‏‎ ‎‏مشکلاتی را تحمل کرده و کسی مدعی آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و‏‎ ‎‏کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و اداری، در تنگنای مسائل اقتصادی نیستند؛ ولی آن‏‎ ‎‏چیزی که همۀ مردم ما فراتر از آن را فکر می کنند مسئلۀ حفظ اسلام و اصول انقلاب‏‎ ‎‏است. مردم ایران ثابت کرده اند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل‏

‏شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه‏‎ ‎‏در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده‏‎ ‎‏است که در اینجا مجال ذکر همۀ آنها نیست.‏

‏     آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس اعم از حمایت‏‎ ‎‏نظامی و اطلاعاتی به عراق و حمله به سکوهای نفتی و کشتیها و قایقها و سرنگونی‏‎ ‎‏هواپیمای مسافربری مقاومت نکرده است؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسی شرق و‏‎ ‎‏غرب علیه خود و ایجاد بازیهای سیاسی مجامع بین المللی مقاومت نکرده است؟ آیا‏‎ ‎‏ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانۀ عراق به‏‎ ‎‏شهرها و موشک باران مناطق مسکونی و بمبارانهای مکرر شیمیایی عراق در ایران و‏‎ ‎‏حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئۀ منافقین و لیبرالها و‏‎ ‎‏زراندوزی و احتکار سرمایه داران و حیلۀ مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آیا همۀ‏‎ ‎‏این حوادث و جریانات برای ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور‏‎ ‎‏مردم، هر یک از این توطئه ها می توانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس‏‎ ‎‏می گزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتی استوار به رسالت خود عمل کند و‏‎ ‎‏صحنه ها را ترک نگوید. ‏

‏     ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی‏‎ ‎‏دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه‏‎ ‎‏استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد‏‎ ‎‏با الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با‏‎ ‎‏نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک‏‎ ‎‏می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی،‏‎ ‎‏بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. و تنها‏‎ ‎‏آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا‏‎ ‎‏و متدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام‏

‏تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را‏‎ ‎‏حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بیخبر برای از بین‏‎ ‎‏بردن انقلاب هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را‏‎ ‎‏بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» می خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید‏‎ ‎‏خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا‏‎ ‎‏به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینه ها افرادی را برای‏‎ ‎‏شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزه ها و دانشگاهها مقدس نماها را که‏‎ ‎‏خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و‏‎ ‎‏اسلام را نابود می کنند. اینها با قیافه ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را‏‎ ‎‏بی دین معرفی می کنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون‏‎ ‎‏استثنا به هر چه روحانی و عالِم است حمله می کنند و اسلام آنها را اسلام امریکایی‏‎ ‎‏معرفی می نمایند راهی بس خطرناک را می پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب‏‎ ‎‏محمدی منتهی می شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطرۀ خون‏‎ ‎‏دفاع خواهیم کرد. ‏

‏     امروز جهان تشنۀ فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات‏‎ ‎‏بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز‏‎ ‎‏خمینی آغوش و سینۀ خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همۀ توپها و‏‎ ‎‏موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همۀ عاشقان شهادت، برای درک شهادت‏‎ ‎‏روزشماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما باید‏‎ ‎‏در جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاءالله ‏‎ ‎‏ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به‏‎ ‎‏شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می کند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت‏‎ ‎‏بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه‏‎ ‎‏ملت ایران سقوط ارکان و کنگره های نظام ستمشاهی را نظاره کرده است و شیشۀ حیات‏

‏امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان‏‎ ‎‏ریشه های نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکانیده اند. و ان شاءالله شیرینی تمام ناشدنی آن‏‎ ‎‏را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانی که تا مقام شهادت و جانبازی و حضور‏‎ ‎‏در جبهه پیش رفته اند، بلکه آنهایی که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیر‏‎ ‎‏خود جبهه را تقویت نموده اند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره‏‎ ‎‏برده اند.خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین ـ علیه السلام!‏

‏     اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی یا‏‎ ‎‏شکست در صحنه های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک‏‎ ‎‏در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در‏‎ ‎‏عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها‏‎ ‎‏خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما‏‎ ‎‏هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می گوییم‏‎ ‎‏تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت‏‎ ‎‏با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الاّ الله » را بر قلل رفیع کرامت و‏‎ ‎‏بزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی ام، و ای‏‎ ‎‏نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و‏‎ ‎‏شادی بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با‏‎ ‎‏آخرت. ‏

‏     پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه‏‎ ‎‏داشته باشند که هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند کم نشده است.‏‎ ‎‏فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمۀ اطهارند. پیروزی و شکست برای آنها فرقی ندارد.‏‎ ‎‏امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده‏‎ ‎‏است. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته‏‎ ‎‏بود. و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست‏

‏ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به‏‎ ‎‏همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم. البته برای ادای تکلیف همۀ‏‎ ‎‏ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام‏‎ ‎‏دهیم. همه می دانند که ما شروع کنندۀ جنگ نبوده ایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام در‏‎ ‎‏جهان تنها از خود دفاع کرده ایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حملۀ‏‎ ‎‏جهانخواران بوده است؛ و استکبار از همۀ کمینگاههای سیاسی و نظامی و فرهنگی و‏‎ ‎‏اقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام‏‎ ‎‏صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع‏‎ ‎‏دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم.‏‎ ‎‏و حال آنکه این وظیفۀ اولیۀ ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیم که‏‎ ‎‏ای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار‏‎ ‎‏لانه های گرگ منزل گرفته اید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست! و نیز فریاد کشیم‏‎ ‎‏سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروی در کمین نشسته اند، و تا‏‎ ‎‏نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل‏‎ ‎‏شده بود، کسی جرأت اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله و سلم ـ داشت؟‏

‏     امروز یکی از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت‏‎ ‎‏و آرایش ناوهای جنگی امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به‏‎ ‎‏نظامهای امریکایی و اروپایی اخطار می کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ‏‎ ‎‏فرونرفته اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیماهای‏‎ ‎‏مسافربری ما توسط ناوهای جنگی شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب‏‎ ‎‏ناوهای جنگی شما را به قعر آبهای خلیج فارس بفرستند. ‏

‏     به دولتها و حکومتهای منطقه، خصوصاً به عربستان و کویت می گویم که همۀ شما در‏‎ ‎‏ماجراجوییها و جنایاتی که امریکا می آفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال از‏

‏اینکه همۀ منطقه در کام آتش و خون و بی ثباتی کامل غوطه ور نشود، دست به عملی‏‎ ‎‏نزده ایم. ولی حرکات جنون آمیز ریگان مطمئناً حوادث غیرمنتظره و عواقب خطرناکی را‏‎ ‎‏بر همه تحمیل می کند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازنده اید. خودتان‏‎ ‎‏و کشور و مردم اسلامی را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید،‏‎ ‎‏لااقل آزاده باشید. ‏

‏     بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران دریچه های نور و امید به روی همۀ مسلمانان‏‎ ‎‏جهان باز شده است؛ و می رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر‏‎ ‎‏همۀ مستکبران فرو ریزد. ‏

‏     نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با‏‎ ‎‏بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل‏‎ ‎‏می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول‏‎ ‎‏از همۀ هویتها و ارزشهای معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم، هرگز دست‏‎ ‎‏از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و‏‎ ‎‏چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و‏‎ ‎‏شرافت مکتبیِ مان را لکه دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اِعمال سیاست نفرت و کینه‏‎ ‎‏توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می دهند؛ و با دلسوزیهای بیمورد و‏‎ ‎‏اعتراضهای کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم‏‎ ‎‏غرب و شرق و ایادی شان افتاده است! که چه خوب است ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ این سؤال پاسخ داده شود‏‎ ‎‏که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و‏‎ ‎‏شرقیها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند! ‏

‏     آری، اگر ملت ایران از همۀ اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ‏‎ ‎‏عزت و اعتبار پیامبر و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ را با دستهای خود ویران نماید، آن‏‎ ‎‏وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به‏‎ ‎‏رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما‏

‏ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت‏‎ ‎‏ایرانی ـ اسلامی؛ بلکه ایرانی که شناسنامه اش را امریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که‏‎ ‎‏ارابۀ سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همۀ مصیبت و عزای امریکا و شوروی‏‎ ‎‏شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است،‏‎ ‎‏که دیگران را هم به خروج از سلطۀ جباران دعوت می کند. کنترل و حذف سلاحهای‏‎ ‎‏مخرّب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواستۀ همۀ ملتهاست، ولی این نیز‏‎ ‎‏یک فریب قدیمی است. و این همان چیزی است که اخیراً از گفته های سران امریکا و‏‎ ‎‏شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و‏‎ ‎‏غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و‏‎ ‎‏محرومین در جهانِ مالکیتهای بی حد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم‏‎ ‎‏تا در برابر جبهۀ متحد شرق و غرب، جبهۀ قدرتمند اسلامی ـ انسانی با همان نام و نشان‏‎ ‎‏اسلام و انقلاب ما تشکیل شود؛ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن‏‎ ‎‏گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهای شرق و غرب همان مظاهر بی محتوای دنیای مادی اند‏‎ ‎‏که در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزشهای معنوی قابل ذکر نمی باشند. ‏

‏     من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای‏‎ ‎‏هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند. و دلیلی هم ندارد که‏‎ ‎‏مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی‏‎ ‎‏جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد‏‎ ‎‏اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و‏‎ ‎‏رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با‏‎ ‎‏تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام‏‎ ‎‏می کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزادۀ جهان‏‎ ‎‏است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و‏‎ ‎‏آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه‏

‏نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد. ‏

‏     و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً‏‎ ‎‏برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام‏‎ ‎‏شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به‏‎ ‎‏واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم، و به امید خداوند در‏‎ ‎‏آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای‏‎ ‎‏کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس‏‎ ‎‏موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم. و خدا‏‎ ‎‏می داند که اگر نبود انگیزه ای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و‏‎ ‎‏مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر‏‎ ‎‏بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و‏‎ ‎‏دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. ‏

‏     من در اینجا از همۀ فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا‏‎ ‎‏امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می کنم. و‏‎ ‎‏همۀ ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم. در آینده ممکن است‏‎ ‎‏افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمرۀ خونها‏‎ ‎‏و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفۀ شهادت بیخبرند و‏‎ ‎‏نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و‏‎ ‎‏بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد‏‎ ‎‏نمی سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصلۀ طولانی را باید بپیماییم و‏‎ ‎‏در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان،‏‎ ‎‏انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده‏‎ ‎‏است. و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان‏‎ ‎‏هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‏

‏مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال‏‎ ‎‏آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافلۀ نور جان و سر باختند! خوشا به‏‎ ‎‏حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!‏

‏     خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از‏‎ ‎‏وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و‏‎ ‎‏نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به‏‎ ‎‏حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین‏‎ ‎‏و خانواده های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه‏‎ ‎‏را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم.‏‎ ‎‏و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکۀ بزرگِ‏‎ ‎‏جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و‏‎ ‎‏پرخاشگر گذشتند! ‏

‏     آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش‏‎ ‎‏می آید. و همۀ ما نیز روز محاسبۀ بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند‏‎ ‎‏سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان‏‎ ‎‏و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معاملۀ با‏‎ ‎‏خدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روز‏‎ ‎‏واپسین و در محاسبۀ حق خواهند کشید. که من مجدداً به همۀ مردم و مسئولین عرض‏‎ ‎‏می کنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند‏‎ ‎‏این مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه ها برگردند. ‏

‏     من در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید‏‎ ‎‏انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و‏‎ ‎‏خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش‏‎ ‎‏می کنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به‏

‏معنای حل مسئلۀ جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربۀ تبلیغات جهانخواران علیه ما‏‎ ‎‏کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود. و‏‎ ‎‏هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانه جوییها به همان شیوه های‏‎ ‎‏تجاوزگرانۀ خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم. و‏‎ ‎‏ملت ما هم نباید فعلاً مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام می کنیم که هدف ما‏‎ ‎‏تاکتیک جدید در ادامۀ جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات‏‎ ‎‏خود را دنبال کنند. نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر‏‎ ‎‏شرایطی باید بنیۀ دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهای‏‎ ‎‏جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده اند، باید‏‎ ‎‏خطر تهاجم جهانخواران در شیوه ها و شکلهای مختلف را جدیتر بدانند. و فعلاً چون‏‎ ‎‏گذشته تمامی نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه ها برای دفاع در برابر شیطنت‏‎ ‎‏استکبار و عراق به مأموریتهای خود ادامه دهند. در صورتی که این مرحله از حادثۀ‏‎ ‎‏انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم برای بعد از‏‎ ‎‏آن و سازندگی کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتی دارم که در وقت مناسب‏‎ ‎‏خواهم گفت. ولی در مقطع کنونی به طور جدّ از همۀ گویندگان و دست اندرکاران و‏‎ ‎‏مسئولین کشور و مدیران رسانه ها و مطبوعات می خواهم که خود را از معرکه ها و معرکه‏‎ ‎‏آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه های تند‏‎ ‎‏نگردند؛ و با سعۀ صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. ‏

‏     در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود‏‎ ‎‏صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش‏‎ ‎‏بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر‏‎ ‎‏این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان‏‎ ‎‏فریبندۀ دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر‏

‏نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار‏‎ ‎‏جنگ شوند. و ملیگراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی‏‎ ‎‏عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاءالله ملت عزیز ما با‏‎ ‎‏بصیرت و هوشیاری جواب همۀ فتنه ها را خواهد داد.‏

‏     من باز می گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به‏‎ ‎‏رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته ای که تذکر آن لازم است‏‎ ‎‏این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم‏‎ ‎‏گرفته اند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است. ‏

‏     مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم. و شما‏‎ ‎‏می دانید که من به شما عشق می ورزم؛ و شما را می شناسم؛ شما هم مرا می شناسید. در‏‎ ‎‏شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان‏‎ ‎‏بسته بودم که تا آخرین قطرۀ خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای‏‎ ‎‏تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر‏‎ ‎‏آبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام. عزیزانم، شما می دانید که تلاش کرده ام که راحتی‏‎ ‎‏خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو می دانی که ما سر سازش با‏‎ ‎‏کفر را نداریم.‏

‏     خداوندا، تو می دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر‏‎ ‎‏نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همۀ تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم‏‎ ‎‏و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری‏‎ ‎‏کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت‏‎ ‎‏بقیة الله ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ و رسیدن به خودت جبران فرما. ‏

‏     فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست‏‎ ‎‏بردارید، شما بدانید که لحظه لحظۀ عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد.‏‎ ‎‏می دانم که به شما سخت می گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که‏

‏شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی‏‎ ‎‏تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینۀ انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید؛ با‏‎ ‎‏غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست. و تأکید می کنم‏‎ ‎‏که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من‏‎ ‎‏می باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین‏‎ ‎‏پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاءالله خداوند همۀ ما را موفق به خدمت و‏‎ ‎‏رضایت خود فرماید.‏

‏     من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی و به‏‎ ‎‏این گلهای معطر و نوشکفتۀ جهان اسلام، سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین‏‎ ‎‏زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزۀ علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به‏‎ ‎‏اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.‏

‏     و من به همۀ مسئولین و دست اندرکاران سفارش می کنم که به هر شکل ممکن وسایل‏‎ ‎‏ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز‏‎ ‎‏رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در‏‎ ‎‏آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیلۀ معاشرتها و مسافرت به جهان به‏‎ ‎‏اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش‏‎ ‎‏نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیۀ پیروی و تقلید‏‎ ‎‏و گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینکه گفته شود که دیگران کجا‏‎ ‎‏رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه ورسم‏‎ ‎‏استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته ایم آنهمه هنرآفرینی و‏‎ ‎‏اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاءالله در شرایط بهتر زمینۀ کافی برای رشد‏‎ ‎‏استعداد و تحقیقات را در همۀ امور فراهم می سازیم. مبارزۀ علمی برای جوانان زنده‏‎ ‎‏کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزۀ عملی آنان در بهترین‏‎ ‎‏صحنه های زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است. ‏


‏     و نکتۀ دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می کنم این است‏‎ ‎‏که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ و‏‎ ‎‏هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون‏‎ ‎‏مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و‏‎ ‎‏قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته اند و همیشه‏‎ ‎‏پیشتاز و سپر بلای مردم بوده اند؛ بر بالای دار رفته اند و محرومیتها چشیده اند ؛ زندانها‏‎ ‎‏رفته اند و اسارتها و تبعیدها دیده اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده اند؛ و در‏‎ ‎‏شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند،‏‎ ‎‏روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده اند؛‏‎ ‎‏و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار‏‎ ‎‏مردمند؛ و در هر حادثۀ غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده اند.‏‎ ‎‏در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و کینه ها‏‎ ‎‏گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلور‏‎ ‎‏است. مسئولیت پذیری در کشوری که با محاصره ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و‏‎ ‎‏نظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را‏‎ ‎‏برای فداکاریهای بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود‏‎ ‎‏برای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی‏‎ ‎‏سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را می شناسد، و‏‎ ‎‏فلسفۀ عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه می کند. علما و‏‎ ‎‏روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت‏‎ ‎‏نکرده و نمی کنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته ها و صحبتها هر وقت‏‎ ‎‏نام «روحانیت» را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاک و‏‎ ‎‏متعهد و مبارز است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته‏

‏ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و‏‎ ‎‏نفرین خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته‏‎ ‎‏و مقدس مآب و دین فروش زده اند و می زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این‏‎ ‎‏بی فرهنگها متنفر و گریزان بوده اند. من به صراحت می گویم ملیگراها اگر بودند، به‏‎ ‎‏راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز‏‎ ‎‏می کردند؛ و برای اینکه خود را از فشارهای روزمرۀ سیاسی برهانند، همۀ کاسه های صبر‏‎ ‎‏و مقاومت را یکجا می شکستند و به همۀ میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود‏‎ ‎‏پشت پا می زدند. کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم. ولی‏‎ ‎‏هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز‏‎ ‎‏آنها که با روحانیت اصیل کینۀ دیرینه دارند و عقده ها و حسادتهای خود را نمی توانند‏‎ ‎‏پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی که در سرنوشت‏‎ ‎‏روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند‏‎ ‎‏استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله های‏‎ ‎‏آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و‏‎ ‎‏غارت برند هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم. ‏

‏     علما و روحانیون ان شاءالله به همۀ ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از‏‎ ‎‏باب تذکر و تأکید عرض می کنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد‏‎ ‎‏کشور اسلامی مان احساس می کنند که می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و‏‎ ‎‏مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند. و‏‎ ‎‏اگر بیراهه می روند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها‏‎ ‎‏دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی‏‎ ‎‏آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به‏‎ ‎‏وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان می کنند مسلماً‏‎ ‎‏دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می تپد، و الاّ داعی ندارند که خود را با طرح این‏

‏مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه ای‏‎ ‎‏است که خود فکر می کنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان‏‎ ‎‏برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناکرده به‏‎ ‎‏دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین می افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی‏‎ ‎‏ما می توانیم به آیندۀ کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها‏‎ ‎‏دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همۀ شیوه ها و اصولی که‏‎ ‎‏منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و‏‎ ‎‏مراکز غیرحوزه ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است،‏‎ ‎‏تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه و‏‎ ‎‏دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد. ‏

‏     نکتۀ دیگر اینکه من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در‏‎ ‎‏ارزش عملی و زهد آنان می دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده‏‎ ‎‏شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت‏‎ ‎‏نیست. و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسا‏‎ ‎‏دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهای بیمورد مسیر زهدگرایی آنان را‏‎ ‎‏منحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از‏‎ ‎‏سرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که‏‎ ‎‏روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوءاستفادۀ دیگران از منزلت روحانیون‏‎ ‎‏متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادی از سازمانها و انجمنها‏‎ ‎‏و تشکیلات سیاسی و غیر آنها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبار‏‎ ‎‏آنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روی‏‎ ‎‏یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با‏‎ ‎‏تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنه هاست؛ چرا که هر‏‎ ‎‏کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر‏

‏شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم،‏‎ ‎‏خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم. ‏

‏     در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانی‏‎ ‎‏داشته است، تشکر و قدردانی می کنم. و از محضر مقدس بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ عاجزانه‏‎ ‎‏می خواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبری فرماید. خداوند متعال به‏‎ ‎‏خانواده های شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و‏‎ ‎‏مفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا، از تو می خواهیم آنچه مصلحت اسلام‏‎ ‎‏و مسلمین است را برای ما مقدر فرمایی. ‏انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ‏. والسلام علیکم و رحمة الله و‏‎ ‎‏برکاته. ‏

‏پنجم ذی حجه 408  /  29 / 4 / 67‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‎ ‎

  • ـ سوره فتح، آیۀ 27: «هر آینه خداوند حقیقت خواب رسولش را آشکار ساخت که حتما شما مؤمنین به خواست خدا، با دل ایمن وارد مسجدالحرام خواهید شد».
  • ـ بخشی از آیۀ 27 سورۀ حج: «و مردم را به انجام مناسک حج ندا ده تا پیاده و سواره از دورترین نقاط به سوی تو گرد آیند».
  • ـ فتوا دهندگان.
  • ـ از علمای بنی اسرائیل که در حق حضرت موسی بدی کرد و به مخالفت او برخاست.
  • ـ بخشی از آیۀ 217 سورۀ بقره: «باز داشتن مردم از راه خدا».