کودتای نافرجام نوژه که توسط برخی از عمال آمریکا طرح‏ریزی شده بود و هدف سقوط نظامی جمهوری اسلامی را تعقیب می‏کرد، در نظر داشت با کمک چند تن از افسران وابسته به نظام سرنگون شده ستمشاهی، با تصرف مکانهای حساس و بمباران محل اقامت مسؤولان بلند پایه کشور و از جمله بمباران منزل امام توطئه‏ای شوم را به قالب اجرا گذارد. اما از آنجا که خواست خدا بر افشاء و دستگیری عوامل دست‏اندرکار قرار گرفته بود. یکی از خودفروختگان موضوع را به اطلاع مادرش رساند.
مادرش او را موعظه کرد و گفت: «این نظام، نظام حق است، حکومت اسلامی است و حکومت خداست و در رأس آن یک مرجع تقلید که نایب امام زمان(عج) است، قرار دارد و خداوند اطاعت از او را واجب کرده و هر اقدامی علیه این نظام مخالفت با اسلام است.» سخنان مادر در او مؤثر افتاد وی جریان این کودتا را با یکی از مسؤولین کشور در میان گذاشت. آن طور که به یاد دارم این مسؤول، حضرت آیت‏الله خامنه‏‏ای بودند که بلافاصله به همراه یک نفر دیگر خدمت امام رسیدند و جریان را به اطلاع رسانده، و از ایشان خواهش کردند که محل خود را ترک گفته و به مکان دیگری بروند.
امام بدون هیچ گونه تأملی مخالفت خود را با این نظر اعلام کردند و گفتند: «خیر، من همین جا خواهم ماند» و بعد فرمودند: «شما بروید از صدا و سیما محافظت کنید که اگر حادثه‏ای به وقوع پیوست، من از آن طریق به ملت پیام دهم و آنان را از این توطئه آگاه سازم».
شخص دومی، که با آقای خامنه‏ای خدمت امام رسیده بود با لحنی آمیخته با خجالت و حیاء بر تقاضای خود پافشاری کرد و گفت: «احتمال خطر وجود دارد و ما برای جان شما خوف داریم. پس بهتر است که به جایی دیگر بروید.» امام لبخندی دلنشین بر لب آوردند و خطاب به ایشان گفتند: «من هستم، شما خیالتان راحت باشد. اگر حادثه‏ای رخ داد، پیام می‏دهم» آرامش امام آن برادر را مجاب ساخت و تسلای خاطر همگان را فراهم ساخت و ما شاهد بودیم که این توطئه نیز طرفی نبسته و خیلی زود نقش بر آب شد.

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی(س)، جلد دوم، به کوشش غلامعلی رجایی، ص267

. انتهای پیام /*