من در مورد امام یکی، دو تا نوشته دارم که بعضی از مطالب آن پوستر شد، بعضی ها پرده شد. امام که مرحوم شدند، من دو مقاله در اطلاعات 13 و 14 خرداد نوشتم، همین روزها.
یکی را سید احمد پرده کردند در ورودی جماران گذاشتند من وقتی برای تسلیت سید احمد میرفتم، دیدم این را پرده کردند زدند آنجا. من دیدم تسلیت میگویند، ما یک اصطلاحی داریم که میگوییم «تبریک و تسلیت»، برای شهدا این را میگوییم. دیدم برای امام اینجور نمیشود گفت، تبریک که نمیشود گفت، تسلیت هم که نمیشود گفت، تبریک و تسلیت هم نمیشود گفت. من چه کار کنم خدایا به من کمک کن حالا به اندازه همان دو کلمه حرف حساب میخواهم چیز بنویسم.
یک شب را کار کردم. برای این حرف حساب ها که میبینید. من 3 ـ 4 ساعت کار میکنم؛ فکر نکنید
همین جور می نویسم، روی یک کلمهاش ساعتها وقت باید صرف بشود. مقاله را اینجوری تمام کردم: «عروج تو یا حضور تو در کنگره عرش بر افلاکیان مبارک باد.»
امام مرحوم شده است من تبریک گفتم. سید احمدآقا خوشذوقی کرد و این را پرده کرد، زد در مدخل جماران. اما تم مقاله نشان میداد که به هر حال ما
لیاقت کار را زیاد نداشتیم تو آنجایی بودی و رفتی.
منبع: خاطرات کیومرث صابری(گـلآقا)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1386، ص19
.
انتهای پیام /*