آشنایى من با حضرت امام به دوران کودکى برمى‏گردد. چرا که نه تنها ایشان از دوستان نزدیک مرحوم پدرم بودند، بلکه بین آن دو رفت‏و‏آمد زیادى بود و از این جهت ایشان را در منزل خودمان زیاد مى‏دیدم. به یاد مى‏آورم در آن روزهایى که براى نخستین‏بار توانایى تمیز افراد را به اندازه‏اى هرچند اندک به‏دست آورده بودم، یک روز حضرت امام(ره) براى ملاقات پدرم تشریف آوردند. خانۀ ما بسیار محقر بود، تنها از دو اتاق تشکیل شده بود یکى براى میهمانها و بازدیدکننده‏ها و دیگرى براى خودمان بود.
وقتى حضرت امام(س) در آن اتاق نشسته و مشغول گفتگو با پدرم بودند، ناگهان به ذهنم چنین خطور کرد که ایشان با دیگر دوستان پدرم تفاوت دارند. بنابراین در من حالت خاصى نسبت به ایشان به‏وجود آمد، حالتى «لا یدرک و لا یوصف». در حضرت امام متانت و وقار خاصى را احساس مى‏کردم و بعد از شنیدن صحبتهایشان به این نتیجه رسیدم که احساس تعهد نیز در ایشان. بسیار خاص است. در کل از نظر اخلاقى فردى بسیار ویژه بودند. بدین ترتیب از همان لحظه ارادت خاصى در من نسبت به ایشان به‏وجود آمد. از این گذشته، من و مرحوم حاج‏آقا مصطفى در دوران دبستان همکلاسى بودیم و بنابراین بین ما دوستى بسیار محکمى برقرار بود. از این جهت نیز من با حضرت امام‏خمینى(ره) آشنا بودم. حتى پس از تمام کردن دبستان و ورود به دورۀ تحصیلات روحانیت نیز من و حاج‏آقا مصطفى هم بحث و اغلب همدرس بودیم و از این رو ارتباط من با حضرت امام نیز ادامه پیدا کرد. یادم است امام در آن زمان در همین خانه‏اى که اکنون جزو املاکشان به شمار مى‏رود، به صورت اجاره‏اى سکونت داشتند. براى مدت چند ماه، من و مرحوم حاج‏آقا مصطفى با هم نزد صاحبخانه مى‏رفتیم و کرایۀ خانه را پرداخت مى‏کردیم. تا بالاخره به واسطۀ اموال شخصى که در خمین داشتند، توانستند همان خانه را خریدارى کنند. کم‏کم به جایى رسیدم که توانستم در جلسه‏هاى درس ایشان شرکت کنم. البته ـ‏درست به خاطر دارم‏ در همان اوایل طلبگى مى‏دانستم که ایشان درس خارج اصولى را براى اولین‏بار در مدرسۀ فیضیه شروع کرده‏اند. کسانى که در این درس شرکت مى‏کردند، از چند نفر تجاوز نمى‏کردند؛ از جمله مرحوم استاد شهید مطهرى، آیت‏اللّه‏ منتظرى و یکى‏‏دو نفر دیگر که الآن درست آنها را به خاطر ندارم.

منبع: حضور (یادمان دومین سالگرد ارتحال امام‏خمینى)؛ ص 77.

. انتهای پیام /*