وقتی قرار شد امام به کویت نروند و مقصد پاریس باشد، به دلایل امنیتی می‏ بایستی این خبر مخفی می‏ ماند و به همین دلیل ما در آنجا روزهای بحرانی را پشت سر گذاشتیم. شب آخر که قرار شد عده ‏ای از اصحاب خاص امام با ایشان حرکت کنند من خیلی مضطرب بودم و خوابم نمی‏ برد. بلند شدم و نشستم. دیدم آقا هم که معمولاً آن وقت شب بیدار هستند نشسته‏ اند. وقتی دیدند بیدار شدم به آرامی به من گفتند: «بخواب». سحر که امام قصد حرکت داشتند تمام اهل خانه حالت واقعاً عجیبی داشتند، نفس از سینه هیچ‏کس بیرون نمی ‏آمد، انگار هیچ کس در خانه نبود. تنها کسی که خیلی آرام بود امام بود، ایشان از ما خداحافظی کردند و با اخوی رفتند.

منبع: روزنامه اطلاعات – 11 / 12 / 60.

. انتهای پیام /*