‏خاطراتی شیرین از زبان آزادگان سرافراز به مناسبت دهه مبارکه فجر‏:

‎ ‎‎ ‎ ‎

‏در سال 1364 ما به جمع آوری شرح حال حضرت امام مشغول شدیم تا در دهه فجر برای بچه ها باز گو کنیم. جمعی از دوستان دانشجو و طلبه حدود ده تا پانزده روز روی این برنامه کار کردند و هر کس هر چه می دانست بر روی کاغذ آورد. بعد، اینها را به شکل یک دفترچه در آوردیم که در بین بچه ها می چرخاندیم و در مناسبت های مختلف آنها را می خواندند. این کار در دوره ای اتفاق افتاد که کاغذ و قلم آزاد بود. دفترچه ما حدود پنجاه الی شصت برگ و خیلی زیبا شده بود که اتفاقاً یک نسخه از آن به دست عراقی ها افتاد‏‎.‎‏[1]‏

‎ ‎

‎  ‎C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\osara.1.jpg

‎ ‎

‏اردوگاه ما اردوگاهی بسیار فعال بود. در سالگرد انقلاب، ما از ابتدای ماه بهمن برنامه ها را به صورت عادی شروع می کردیم، چون اگر می خواستیم همه برنامه ها را در دهه فجر برگزار کنیم برای ما دردسر ساز می شد و عراقی ها می فهمیدند و مزاحمت ایجاد می کردند. یکی از استراتژی های ما در این برنامه ها این بود که از عکس امام استفاده نکنیم تا باعث حساسیت عراقی ها نشود؛ چون واقعاً موجب شکنجه و دردسرهای بزرگ برای بچه ها می شد و نمی گذاشت برنامه ها برگزار شود. یک بار، یکی از دوستان که اهل بهبهان بود، این کار را کرد و عکسی از امام طراحی کرد که متأسفانه عکس لو رفت و باعث شد این دوست ما خیلی اذیت و شکنجه شود. ما همیشه برنامه هایمان را با محوریت مسأله امام و ارزشها و ایدئولوژیهای انقلاب برگزار می کردیم و افکار امام را به بچه ها می رساندیم. اتفاقاً، همین که بچه ها با جای خالی عکس امام روبه رو می شدند، باعث می شد بیشتر دلهایشان به امام علاقه مند شود‏‎.‎‏[2]‏

‎ ‎

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\osara.5.jpg

‎ ‎

‏یک روز به مناسبت دهه فجر، گروهی درست کرده بودیم که گروه سان و رژه بودند. اینها لباس ها و پیشانی بندهایی تهیه کرده بودند و به شکل نظامی مقابل عکس حضرت امام رژه می رفتند و عکس حضرت امام از آنان سان می دید و از زیر پرچم جمهوری اسلامی و عکس حضرت امام حرکت می کردند؛ البته برای این کارها نگهبان می گذاشتیم. همچنین عده ای در حدود بیست نفر به صورت خیلی زیبا سرودهای زیبا و خوبی را اجرا می کردند. ما بار اول که خودمان این مراسم را دیدیم تعجب کردیم. بچه ها می گفتند: درست است که ما در دست دشمن اسیریم و در دل ‏‎‎‏خاک عراق هستیم، ولی زیر پرچم ایران و مقابل عکس امام رژه می رویم. این کار و کارهای مشابه، مایه دلگرمی و نشاط و تقویت روحیه بچه ها بود‏‎.‎‏[3]‏

‎ ‎

‎ ‎

‏منبع: رنج غربت؛ داغ حسرت، خاطرات آزادگان از دوران اسارت‏

[1]خاطرات علی علیدوست قزوینی، صص: 18-17‏

‏[2]خاطرات غلامرضا مظلومی، صص:96-95‏

‏[3]خاطرات عیسی نریمیسایی، ص: 112‏


. انتهای پیام /*