امام در قم که بودند خیلی از شبها به خانه شهدا و فضلای حوزه سر می‏‏ زدند یک شب بنا بود به منزل یکی از روحانیونی برویم که خانه‏ اش در کوچه‏ ای بود که ماشینهای بزرگ و یا معمولی نمی ‏توانستند به آن وارد بشوند. ما قبلاً کوچه را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که غیر از ژیان ماشین دیگری به آن کوچه نمی ‏تواند برود. یک ژیان تهیه کرده و امام را حرکت دادیم. در مراجعت باز در همان ماشین نشستیم و از کوچه ‏ای تنگ بیرون آمدیم یکی از برادران یک پیکان تهیه کرده و به امام پیشنهاد شد که بفرمایید در ماشین دیگر سوار شوید چون وضع این ماشین خوب نیست و هوا هم گرم است. امام فرمودند: «این ماشین دارد می ‏‏رود و هیچ طوریش نیست با همین ماشین می‏‏ رویم.»

منبع: آیینه حسن، ص 55.

. انتهای پیام /*