‏یازدهم ذیقعده مصادف است با خجسته زادروز امام الرئوف حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)، به همین مناسبت خاطره ای کوتاه از سفر زیارتی حضرت امام خمینی (س) به همراه همسر و فرزندان گرامیشان به مشهد مقدس، تقدیم حضور خوانندگان محترم می گردد:‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\emam reza2.jpg

‏ ‏

‏ در سال  پانزدهم ازدواجمان، بعد از یکماه از خمین عازم  تهران  شدم. ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\emam2.jpg

‏ ‏

‏آقا گفت خوب است بقیه سفر را به مشهد برویم. عاشق مسافرت بودم. در حقیقت در سفر جان تازه می گرفتم. بیابان، اعصاب سوخته ام را زنده می کرد، هنوز هم تتمه اش باقی است. ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\mashhad4.png

‏ ‏

‏خوش سفر هم بودم. با میل قبول کردم. آقا هم در سفر خیلی خوش اخلاق و خوش رفتارتر از حضر بود. دارای شش اولاد بودیم. دو پسر و چهار دختر. با شرکت مسافربری جهانگردی عازم مشهد شدیم. ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\rah mashad1.jpg

‏ ‏

‏در مشهد خانه ای بسیار کوچک در اول خیابان تهران – حالا دیگر از آن خبری نیست و داخل در میدان اطراف صحن شده است- اجاره کردیم. ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\mashhad3.jpg

‏ ‏

‏خانه ای بایک اتاق و یک زیر زمین بود، هر کدام سه در چهار. زیر زمین در واقع راهروی اتاق به حیاط بود، داستانی بود. دوماه در مشهد ماندیم.‏‎ ‎‏الحمدلله خوش گذشت.‏‎ ‎‏البته مثل زندگانی قم اوضاع را با اقتصاد [میانه روی و پرهیز از ریخت و پاش] کامل گذراندیم. از سوغاتی هم خبری نبود. یکسره روانه قم شدیم. برای آقا هم سخت بود تابستان را در منزل مادر بگذرانند و یا ما را بگذارند و خودشان جای دیگری بروند. ‏‏چون هم عائله سنگین شده بود و هم سنشان بالا رفته بود. لذا مایل بودند تابستانها را به جایی غیر از تهران برویم چرا که تابستان قم خیلی گرمتر از حالا بود و یا اینکه الآن وسایل بهتر شده است. تابستانها در زیر زمین هم نمی شد زندگی کرد.‏

‏ ‏

‏منبع: کتاب بانوی انقلاب خدیجه ای دیگر، صص: 167-166‏


. انتهای پیام /*