در نجف و حوزه علمیه به مسأله پاکی و نجاست خیلی بها  می ‏دادند و وقتی از خیابانها عبور می‏ کردند نسبت به تمیزی و پاکی ترشحاتی که در کوچه و خیابانهاست توجه و احتیاط می ‏کردند. حتی عده ‏ای آن قدر محتاط بودند که وقتی باران می‏ بارید از خانه بیرون نمی ‏آمدند. اما امام احتیاط ‏های غیر لازم این طوری نداشت و از ترشحاتی که در کوچه و خیابانها بود تا وقتی که یقین نمی‏ کردند نجس است پرهیز نمی ‏کردند.

در مسیر منزل و مدرسه مرحوم بروجردی که امام برای نماز می‏ رفت قهوه‏ خانه ‏ای بود که عده زیادی افراد در آن‏جا جمع می ‏شدند و قهوه ‏چی در یک لگن بزرگ آب جوش استکانها را می ‏شست. آب این لگن به تدریج کدر می‏ شد. معمولاً صاحب قهوه ‏خانه وقتی لگن آبش تیره می‏ شد آن را خالی می‏ کرد. یک روز که امام برای نماز می ‏رفت این بنده خدا توجهی نداشت و نگاهی هم نمی ‏کرد چه کسی دارد می ‏آید. همین طور آب لگن را وسط خیابان ریخت. قسمتی از ترشحات این آبها به عبا و لباس امام گرفت و آن را خیس کرد.

همه در این چیزها احتیاط می‏ کنند اما امام نگاهی با لطف به صاحب قهوه‏ خانه کردند و به راهشان ادامه دادند و به مدرسه رفتند و با همان وضع نماز خواندند و برگشتند. امام با این عمل به همه آموخت که تا وقتی یقین ندارید چیزی نجس است نباید بی‏جا احتیاط کنید و خود را به زحمت اندازید.

حاج احمد آقا هم از دوران کودکی خود نقل می‏ کرد که همشیره ایشان یعنی همسر مرحوم آقای اشراقی تحت تأثیر خانواده آقای اشراقی (خانواده همسرشان) وسواسی شده بود و وقتی داخل خانه می ‏آمد چادرش را آب می‏ کشید و روی بند می‏ انداخت. البته روی بند خاصی که از قبل آب کشیده بود. بعد هم مراقب می‏ شد که کسی نزدیک این چادر نرود تا خشک شود. امام به حاج احمد آقا می‏ گفت: برو دست بزن به چادر. احمد آقا هم کنار چادر می‏ رفت و دست می ‏زد. ایشان هم ناراحت می ‏شد که ای وای چادرم دو مرتبه احتیاط پیدا کرد و دوباره آب می ‏کشید و آویزان می‏ کرد. امام باز به حاج احمد آقا می‏ گفت: احمد برو دست بزن. خلاصه این قدر این کار را تکرار می ‏کرد که خانم ناتوان شود و بپذیرد که دیگر نباید این کار را بکند.

به طور کلّی امام خمینی رحمة‏الله علیه به همان اندازه که نظم و نظافت و بهداشت فردی و محیطی را واقعاً در حدّ اعلا رعایت می ‏کردند، از افراط در این امور به صورتی که تبدیل به بیماری وسواس شود یا زندگی روزمرّه را به کام انسان تلخ کند و در کوچه و خیابان برای او عسر و حرج و مشقّت به وجود آورد، شدیداً پرهیز و پروا داشتند و جدّاً نهی می ‏کردند. سیره ایشان، هم در رعایت قواعد بهداشت و حفظ الصحّه و مراعاتِ کامل این قواعد در زندگی و لباس پوشیدن و آراستگی از یک طرف، و هم در نفی و نهی وسواس و زیاده‏ روی و پایبندی به تسامح معقول و مجاز در این موارد از طرف دیگر، برای همه متدیّنین و علما واقعاً الگو و سرمشق است.

منبع: خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 167-169

. انتهای پیام /*