من آن وقتى که در حبس بودم، این اشخاصى که در آنجا زندانبان بودند مى آمدند پیش من مى نشستند صحبت مى کردند. یک دفعه که من دیدم یک جایى صدا بلند شد و مثل اینکه یک شکنجه اى در آنجا بود ـ شکنجه ها را اگر بود جاهاى دیگر مى بردند، مثل اینکه آنها مى خواستند به من هم بفهمانند که اینها هم هست در کار ـ من بعدش که آمدند آنجا، گفتم آقا این چه بساطى است که شما درست کردید. زندان باید تربیت کند اشخاص را، باید یک مکتب باشد زندان. وقتى مى آیند آنجا اگر یک دزدى است، دزدى اش را از او بگیرید و بیرونش بفرستید؛ تربیتش کنید. البته آنها عذر آوردند که نه اصلش شکنجه اى در کار نبود و یک پاسبانى چه کرده بود، یک سیلى به آن زدند و فلان، ولى دروغ مى گفت.
منبع: صحیفه امام، ج 14، ص 273
.
انتهای پیام /*