مجله نوجوان 217 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 217 صفحه 11

دو بلیت برای هند نوشته ی کایر بولیچف / ترجمه رامک نیک طلب تصویرگر : مجید صالحی قسمت پنجم داستان دنباله دار سربازان و غریبه ها احساس ترس یولیا را فراگرفت. احساسی درونی به او می گفت که مهمانها باید به جای دیگری منتقل شوند. این احساس زمانی بیشتر درون او جان گرفت که ساعتی پس از شام چرخبال زرد رنگ سربازان را در آسمان جنگل دید و ساعتی بعد خودرویی نظامی همراه با یک ستوان، یک گروهبان و سگی بزرگ وارد اردوگاه شد. فیما تصمیم گرفت که دوباره زیر پنجرة مدیر گوش بایستد. ستوان به مدیر گفت که مردی از ساکنان کنار جادّه ببری دیده و به او تلفن زده است. گزارش سوم از زنی است که سوگند یاد کرده ببری به زور واد خانه اش شده و او آن را با سیخ نجاری زده است. ستوان و مدیر از دفتر بیرون آمدند. بچه ها دور سگ و نگهبان جمع شده بودند. ستوان از آنها پرسید که چیز مشکوکی اطراف اردوگاه دیده اند؟ و سپس با رزی و سمیونف خصوصی صحبت کرد. آن دو از این که می توانستند مدرکی واقعی به یک ستوان واقعی دهند به خود می بالیدند و مثل طاووس می خرامیدند. یولیا و فیما کناری ایستادند. یولیا به فیما گفت: « به این ترتیب حتماً فضایی ها را پیدا می کنند.» یولیا نگاهی غضبناک به او کرد و پرسید: « آیا ما به آنها قول دادیم کمکشان بکنیم یا نه؟» فیما بدون فکر کردن جواب داد: « قول دادی» . یولیا از او روی برگرداند، قبل از این که برود ستوان به همراه رزی به طرفش آمد. رزی لبخند زد و عینکش نور سرخ غروب را باز می تاباند. ستوان پرسید : « تو گریبکوا هستی؟ این دوستمان ادّعا می کند که شما جانور را دیده اید و می دانید که مخفی شده است ولی به دلایلی نمی خواهید حرف بزنید.» یولیا ابرو هایش را بالا برد و پرسید : « چرا؟ » و ستوان به رزی رو کرد. دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 6 پیاپی 218 / 2 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 217صفحه 11