مجله نوجوان 05 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 05 صفحه 31

برای ادامه گفتگو می گردم . «-بهت نمیاد سیگار بکشی» و به لبهای تیره رنگ و ترک خورده اش نگاه می­کنم. آرام سیگار را لای انگشتانش پنهان می کند. «- مال اون بود» احساس می کنم که سرنخ را برای گزارش پیدا کرده ام. «- پدرت بود؟ » - «نه !...آره » - پس. .. وادامه حرفم را با نگاه معنا داری می برد. هر دو سکوت می کنیم. چشمان نافذش را به سیگار می دوزد و بعد به خون روی آسفالت. دنبال کلمات می گردم. «-کجا زندگی می کنی؟ » لبخندی می زند و بلند می شود. آرام به طرف شمشادهای کنار اتوبان می رود و کارتنی را بیرون می کشذ. «- این تو. » و بعد دوباره نگاهی به خون کف خیابان میاندازد و چشمان معصومش پر از اشک می شود. «- امشب سردش نمی شه. » و راه خاکی میان شمشادها را در پیش می گیرد. بلند می شوم. «- اسمت چیه؟ خونت کجاس؟ » بی آنکه برگردد جایی پشت شمشادها را نشان می دهد. «ماشین بهش زد؟» دوباره بر می گردد. چشمانش پر از اشک است وکم کم جای ماسیده اشکهای قبلی را پر می کند: « خودش بلد بود بمیره. ..» می خواهم حرف امیداوارنه ای بزنم. تمام کلمات و جملات تعارفی از قبیل موفق باشی، یه روزی همه چیز درست می شه و غیره را مرور می کنم و ناگهان به جای گوینده اخبار حرف می زنم : « - قرار شده تا خیلی سریع به مشکلات رسیدگی بشه. ..» دوباره نگاهی با بغض و نفرت می کند و پشت شمشادها ناپدید می شود. به سیگار جا مانده اش نگاه می کنم وخون کف خیابان که صدایش نظرم را جلب می کند. از خودش اثری نیست. «-بگو واسه ما دلسوزی نکنن. خودمون بلدیم چطور بمیریم...» و باقی صدایش میان شمشادها گم می شود. بی اختیار من هم داد می زنم : «- پس خدا چی. ..یعنی خدا هم فراموشت کرده؟ » توی ماشین مدام به رادیو گوش می کردم تا خانه و ماشین را در صف آهن قراضهها خاموش کردم. هواشناسی مدام هشدار می داد که اوضاع خراب است. حالا خانه حسابی گرم شده و دارم چای می خورم. « هرچیزی جای خودش را دارد نه؟ » این را مدام تکرار می کنم. «مثلاً همین پنجره. .. اگر نباشه کجا می شه نشست و باریدن برف رو دید زد؟ مثلاً همین صندلی. .. اصلاً من دارم چی کار می کنم؟ . .. لعنت به این کاغذها. ..»

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 05صفحه 31