حسن برو آخوند شو
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1392

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : رجایی، غلامعلی

حسن برو آخوند شو

حسن برو آخوند شو*

‏16 / 8 / 91- سالهاست درس تاریخ زندگی و اندیشه های امام را در مقطع ارشد تدریس می کنم. این درس از درسهایی است که با اینکه سعی می کنم مطالبی که  در هر ترم به دانشجوها ارائه می شود، تکراری نباشد، ارائه آن برای من نشاط آوراست. با بیان وقایع زندگی امام وتاریخ مرتبط با ایشان به کسی می مانم که در گلفروشی کار می کند و سر و کارش مدام با گل و فضای جانش سرشار از عطر خوشبوی گلهای زیبایی است که نمونه ای از بهشت در این دنیا هستند. ‏

‏اقرار می کنم در این بیش از دو دهه تحقیق درباره تاریخ زندگی و مبارزه و رهبری امام به نکات بکر زیبا جالب و بعضا شگفتی رسیده ام که با توجه به پاره ای ملاحظات  مبتنی بر مصلحت که لازمه و از محدودیتهای تاریخ نگاری در عصر وقوع حادثه ها هستند در ثبت تاریخی آنها  درمانده ام.‏

‏ به دانشجویان گفتم، هنر امام این بود که با  درک تجربه دو حادثه مهم تاریخ ایران  یعنی تحریم تنباکو و مشروطیت از پایگاه روحانیت و مرجعیت حرکت کرد و نظامی مستبد، وابسته ارتجاعی و کهن را با اتکا به آگاهی و اراده و قیام مردمی که به آنها عشق می ورزید مردمی که دعوت او را برای قیام اجابت کرده بودند، بدون تردید برای همیشه برانداخت.‏

‏به دانشجویان گفتم، امام با توجه با کارکرد تاریخی نقش روحانیت در بیداری مردم و مبارزه با ستم داخلی و خارجی به درستی بر روی نقش روحانیت در بیداری مردم انگشت گذاشت و نتیجه هم گرفت.‏

‏به دانشجویان گفتم، گاه امام سوگند می خورد این اهمیت دادن وی به نقش روحانیت، بخاطرآن نیست که وی روحانی است و مثلا تعصب هم لباسی هایش را دارد ، بلکه از آن جهت است که این قشر را برای مردم مفید می داند والا همانگونه که خود او- البته قبل از انقلاب – می گفت از بسیاری از آنها – روحانیون- متنفر است و در یک توصیه ای رادیکالی به جوانهای ‏


‏انقلابی گفت: من نمی دانم چرا جوانها عمامه های اینها- روحانیونی که سد راه انقلاب و نهضت بودند- را از سرشان برنمی دارند!! هم از این منظر بود که امام با نظرمرحوم دکترشریعتی که به تز اسلام منهای روحانیت معتقد بود و آن را تاکید می کرد به شدت مخالف بود و آن را رد می نمود.‏

‏دکتر شریعتی  این نظر را با توجه به تتبعات تاریخی اش ارائه داد. تتبعاتی که در آنها غالب روحانیون را در مقابله با رژیم های مستبد، ساکت و یا موید ستم هایشان می دید  و از جمله مرحوم علامه مجلسی را بخاطر دعا بجان سلطان حسین صفوی در مقدمه کتاب زادالمعاد خود و تقدیم آن به شاه بی کفایت صفوی، روحانی درباری و مروج تشیع صفوی می نامید.  ادعایی که امام در اولین فرصتی که به مصلحت دید، در رد آن، بی آنکه از دکتر شریعتی نامی ببرد، سخنانی بیان نمود وآن را اشتباه و نادرست دانست و روشنفکران دینی را از ورود به  عرصه چنین قضاوت هایی برحذر داشت.‏

‏عمیقا معتقد هستم یکی از دلایلی که امام تا آخر عمرشان از دکتر شریعتی به روشنی نامی نبردند و نقش بی بدیل او را در بیداری نسل جوان و برخی از متدینین تایید نکردند، همین اظهارات تند دکتر شریعتی در باره  مرحوم  علامه محمد تقی مجلسی بود.  چون حمایت یا تجلیل امام از دکتر شریعتی، وی را رو در روی جامعه سنتی و مقدسین مخالف دکتر قرار می داد.  مقدسینی که باعث شدند وی  به رغم آن همه محبوبیت و نفوذ در جامعه ایران پس از انقلاب تفسیر عرفانی سوره حمد خود را در سال 1358 که از تلویزیون پخش می شد و با استقبال گسترده مردم مواجه شده بود، پس از 5 جلسه تعطیل کند.‏

‏این تصمیم امام به تعطیلی جلسه تفسیر خود، بخاطرآن بود که یکی از بزرگان حوزه – غیر قم- با نوشتن نامه ای به ایشان تهدید کرده بود در صورت ادامه این تفسیر- کفن پوش به خیابان خواهد آمد!  اعتراض آن عالم برجسته و مورد احترام امام  به طرح نظریه ناب عرفانی وحدت وجود در تفسیر بود. نظری که برمبنای آن جو سنتی حوزه، قائلان به آن- وحدت وجودی ها- ‏


‏را در دهه سی و چهل کافر می دانست! و هرگز طرح و ترویج این نظر را بر نمی تافت.‏

‏نظری که در حوزه نجف بمراتب بیشتر از حوزه های  قم و حوزه های سایر شهرهای ایران مطرود بود و صاحب چنین تفکری  در نجف وکربلا از مرتبه روحانی خود در نظر اهل علم - و به تبع آنها در میان مردم - کاملا ساقط می شد. هم بر این مبنا بود که حتما به توصیه امام، دو فرزندش، سید مصطفی و سید احمد روحانی شدند و اکنون فرزندان این دو عزیز درگذشته و به حق پیوسته،که رضوان و غفران خدا بر آنان باد، نیز درکسوت محترم روحانیت اند.‏

‏اخیراکه به مناسبتی در خدمت جناب آیت الله سید حسن خمینی در دفترش در کنار حسینیه جماران بودم، خاطره کوتاهی گفت که توجه به آن منشأ این نوشته گردید .‏

‏این خاطره بیانگرآن است که امام با توجه به کارکرد تاریخی نقش مهم روحانیت درعرصه دینی وسیاسی و فرهنگی کشور، این مهـم را نه تنـها در میان فرزندان، که فرزندان فـرزندان خود هم با تأکید و جـدیت خاصی دنبال می کرده و به تعبیری کار را از خاندان خود شـروع نموده است.‏

‏وقتی از جناب حاج سید حسن آقا پرسیدم: امام این توصیه را در چه سن و سالی به شما فرمود، گفت: اما این توصیه را یک بار نگفت. خیلی وقت ها می گفت. و افزود: در فاصله سالهای 1364 تا ،1367 امام هر وقت مرا می دید به من می فرمود: حسن برو آخوند شو. ایشان می گفت: امام همین توصیه را هم به مرحوم پدرم کرده بود. بعدها معلوم شد امام این توصیه را به سایر نوه های خود که بعضا در دانشگاه درس می خوانده اند، هم نموده است.‏

‏یکی از نوه های امام که ازدوستان نزدیک دوران جنگ  است، به من می گفت: بر اساس همین توصیه آقا ، از 8 نوه ای که امام از فرزندان دختر و پسر داشتند،6  نفرشان آخوند شده اند و در حوزه مشغول به تدریس  و تحصیل هستند. ‏

‏ جناب سید حسن  خمینی که اخیرا شنیدم فرزند 14، 15 ساله اش سید احمد - که همنام پدر بزرگش مرحوم حاج سید احمدآقاست-  هم یکسال است وارد درس وبحث حوزه شده است، ‏


‏می گفت: این اواخرامام یکبار با تکرار این توصیه همیشگی، به من گفت:  در این قشر، خوب هایش خیلی خوب تر ازخوب های اقشار دیگر و بدهایش خیلی بدتر از بدهای بقیه اقشارهستند.‏

‏نمی توان انکار کرد امروزه و بخصوص در این سالهای تلخ اداره کشور توسط دولت‏‎ ‎‏نهم و دهم که متلاشی شدن اقتصاد کشور و رشد لحظه ای نرخ سکه و ارز و چند برابر شدن قیمت‏‎ ‎‏کالاهای مورد نیاز ضروری مردم، بهترین نمونه ناکارآمدی آن است که بعضی متأسفانه‏‎ ‎‏این ناکارآمدی را به حساب دین و روحانیت نهاده اند، پایگاه و جایگاه مبلغان دین،‏‎ ‎‏هم به این دلیل و هم به دلیل زندگی اشرافی و عملکرد بد برخی روحانیون که به مناصب‏‎ ‎‏اجرایی و مدیریتی درکشور دست یافته اند، در نظرها آسیب جدی دیده است که باید برای آن‏‎ ‎‏فکری کرد، پیش از اینکه، تجربه تلخ مشروطیت، - که در ان روحانیت که سلسله جنبان اصلی‏‎ ‎‏این ماجرا بود چنان از صحنه کنار زده شد که تا سالها بعد در لاک انزوا فرو رفت‏‎  ‎‏و از حضور در عرصه سیاست به شدت خودداری نمود- تکرار‏‎ ‎‏شود.‏

‏*به نقل از وب سایت دکتر غلامعلی رجایی‏‎ ‎

‏ ‏

Picture 2