رنج دوران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1391

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : رضایی چراتی، داود

رنج دوران

رنـج دوران

‏□ داود رضایی چراتی‏

‏اشاره- بی تردید احمد خمینی یکی از مؤثرترین عوامل در ثبات و آرامش انقلاب اسلامی بود و در کنار پدر با تواضع و دوری از خودخواهی رسم فرزندی را به شایستگی تمام به جای آورد. کسی که هیچگاه در میان مردم تجلی ننموده چرا که به دنبال مطرح کردن "خود" نبود. کسی که به سبب انجام صحیح وظایف در قبال امام خمینی(س) شخصیت وی همواره از سوی جریان های مشکوک و مخالف اصالت راه امام مورد تخریب قرار می گرفت.‏

‏تاریخ انقلاب گواه یک حقیقت روشن است که او هیچ نخواست؛ هیچ از خود نگفت و هیچ از خود ننوشت. در حالی که واجد تمامی شرایط برای به چهره تبدیل شدن بود. آقازاده ای با مشی متفاوت بود که معامله نکرد؛ مقابله نکرد؛ و مصادره نکرد و در برابرعوامل مهیج نلغزید. هرچند در باره این مرد بزرگ در ابعاد مختلف به ویژه پس از رحلتش سخن بسیار گفته شد؛ اما این مقاله در نظر دارد بواسطه ضرورت های زمانی- که بازگشت به نحوه تصمیم گیریها و تصمیم سازیهای ابتدای انقلاب و بازگشت به اصول اصیل انقلابی به عنوان ضرورت های اجتناب ناپذیر مطرح می شد- به مرور و بازخوانی دیدگاهها و ابعادی از شخصیت حاج احمد آقا با استناد و تکیه بر "خاطرات" بپردازد، هر چند بازگویی شخصیت ایشان متضمن تحقیق میدانی وسیع است. استناد این مقاله به تاریخ شفاهی و خاطرات افراد است که از نظر می گذرد:‏

‏ ‏


نگاه احمد آقا به گروهها و اشخاص

‏بعد از ارتحال امام خمینی، گروهها و اشخاصی بنا به منافع شخصی و گروهی تلاش کردند در واقعیت سخنان و سیره امام خمینی تحریفاتی بعمل آورند که وجود پر برکت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی همچون سدّی آهنین در برابر اینگونه تحریفات یا سوء برداشت ها ایستادگی کرد. ولی در میان این اشخاص و گروهها دو گروه بیشترین فعالیت ها را در جهت سوء استفاده از آراء و اندیشه های امام خمینی داشتند و دارند:‏

‏گروه اول: دسته و گروهی که از آغاز با افکار و اندیشه های امام مخالف بوده اند و در زمان حیات امام به سبب پایگاه مردمی و جایگاه علمی ایشان قدرت مخالفت با او را نداشتند، اما پس از رحلت امام و احساس خلأ وجودی او با عناوین مختلف بنای مخالفت با او را برداشته و تلاش می کنند با حذف و تحریف افکارش شخصیت او را مخدوش کنند.‏

‏گروه دوم: دسته و گروهی که از لحاظ شخصیتی در زمان امام و انقلاب هویت و نقشی نداشتند، اما پس از رحلت امام و بر کرسی قدرت نشستن، تلاش می کنند تا از سخنان امام فقط عبارات و جملاتی را که در راستای منافع خود می بینند مورد استفاده قرار دهند که در این روزها شاهد چنین اقداماتی هستیم. در اینجا نقش مهم و حیاتی سید احمد خمینی در حفظ آثار امام مشخص می شود. پس از رحلت امام نظر به وجود مرحوم سید احمد خمینی اقدامات چنین افراد و گروه هایی تا حدود بسیار زیادی خنثی شد، به چند دلیل: اولاً بنا به شهادت شخص امام و یاران و شاگردانش، ایشان یکی از افراد معتمد پدرش بود که سالهای سال در کنار او بوده و وی را همراهی کرده است. او دفترش را به خوبی مدیریت می کرد و گسترده ترین و مطمئن ترین رابطه را بین امام و مردم و مسئولین برقرار می کرد و کاملترین خدمات اطلاعاتی و ارتباطی را به رهبری انقلاب ارائه می نمود. ‏‏(مهاجر قبیله ایمان، ص201)‏‏. امام خمینی در مورد او گفته است: ‏

‏«‏‏من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می گیرم که احمد از آن روزی که در کمک ‏


‏اینجانب در بیرونی که مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را می نویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند‏‏». ‏‏(صحیفه امام، ج 20، ص 442-443)‏

‏در ادامه به مرور برخی خاطرات افراد و شخصیت ها در این باره می پردازیم:‏

‏ با توجه به اینکه ایشان به منبع قدرت نزدیک بود، این شائبه از سوی بعضی ها ایجاد شد که ایشان بین گروهها و افراد تفاوتی قائل بود که البته این فقط در حد حرف بوده... این تعبیر نهایت بی‏‏ ‏‏انصافی است. ‏‏آنچه که برای او اصل بوده، امام بود، اندیشه امام بود و پیروزی ا‏‏نقلاب در ابعاد مختلف‏‏. اصلاً برای ایشان فرد که مثلاً با ما هست یا نیست با چه کسی خوب است با چه کسی بد است مطرح نبود. نگاه می کرد اگر آن فرد به درد انقلاب می خورد، نسبت به انقلاب و نسبت به اندیشه امام، نسبت به اسلام به درد می خورد به تمام معنا از او حمایت می کرد. برای احمد آقا اساس اینگونه بود.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی)‏‏ ‏

‏ احمد آقا در واقع یک وزنه تعادل بین گروهها و افراد بویژه مسئولین و افراد سیاسی که نزد امام می آمدند بود؛ اصلاً تعصب نسبت به هیچ گروهی نداشت. تعصبش درباره اسلام، امام و انقلاب بود. اینها برای ایشان اصل بود. اگر فردی ایمان به اندیشه های امام داشت مورد تأیید ایشان قرار می گرفت. ممکن است ابر بیاید روی خورشید را برای مدتی بپوشاند اما این ابر بالاخره رفتنی است خورشید هم همیشه هست. حقیقت هیچوقت مخفی نمی ماند. جلوی حقیقت را کسی نمی تواند بگیرد و پایان کار آن فرد که می خواهد حقایق را وارونه جلوه نماید، خسران است. ‏‏(آیت الله موسوی بجنوردی)‏

‏ یک شب با احمد آقا نشسته بودیم و دو نفری راجع به اوضاع و احوال سیاستمداران در کشور صحبت می کردیم. هردویمان از وضع موجود آن زمان عصبانی بودیم. بلند شدیم و خدمت حضرت امام رفتیم. ظاهراً چهره های ما نشان از درون ما داشت. نشستیم، حضرت امام ‏


‏رو کردند به ما که چه خبر؟ احمد آقا رو به من کرد و گفت شما بگو. من هم گفتم شما بگو. حاج احمد آقا شروع کردند به گفتن. تا شروع کرد به صحبت کردن حضرت امام نگذاشت جمله اش تمام بشود. فرمود همه گروهها دست در دست هم کردند که شاه را از این مملکت بیرون کنند و این کار را کردند. خوب طبیعی است که هرکسی یک چیزی بخواهد و نظری داشته باشد. با همدیگر بنشینید و مباحثه و گفتگو بکنید، با همدیگر کنار بیایید. و کاری کنید که همه گروهها و افراد در کنار هم برای کشور خدمت کنند. ‏‏(دکتر محمود بروجردی)‏

‏ برای حاج احمد آقا رضایت فردی و گروهی فرقی نمی کرد و آنچه مهم بود این بود که همانطوری باشد که امام می خواست. او تنها کسی بود که سلامت و صلابت دفتر امام را حفظ می کرد و در مقابل افرادی که می خواستند در دفتر نفوذ کنند خیلی هوشیارانه عمل می کرد.‏‏(فاطمه طباطبایی، حضور، ش 14، ص77)‏

‏ حاج احمد آقا هر چند به صورت ظاهر کاری نداشت ولی اداره دفتر امام که در اوایل انقلاب تبلور سه قوه و اداره انقلاب محسوب می شد، کار بسیار دشواری بود که بر عهده اش بود، چرا که در آن شرایط گروهها و جریانهای سیاسی به جز امام کسی را به رسمیت نمی شناختند.‏‎ ‎‏(حجت الاسلام و المسلمین محمدحسین شریعتی)‏

‏ اعتماد امام به حاج احمد آقا تا بدانجا بود که او افراد مناسب ولی گمنام را در سراسر کشور شناسایی و بعد از وقوف به درک و توانایی آنان برای مسئولیت های مختلف به امام معرفی می کرد و لی اصراری در تأیید افراد نداشت. ذهن او به دلیل ارتباطاتی که داشت آرشیو قوی شناخت دقیق نیروهای انقلابی بود ضمن اینکه معتقد بود همه نیروهای انقلابی که در عمل ‏


‏وفاداری خود را به انقلاب اسلامی و اسلام نشان داده اند، نباید از چرخه انقلاب حذف شوند.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری)‏

‏ پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی وقتی بحث ملاقاتهای آنها با امام پیش می آمد بین آنها و حتی نهضت آزادی که اگر اعضایش ملاقات با امام را درخواست می کرد مزیتی قائل نمی شد. حتی در رابطه با مجاهدین خلق، وقتی که ملاقات رسمی با امام گرفتند در سال 1358 که خود مسعود رجوی و موسی خیابانی هم بودند، بنده خودم جزء آنهایی بودم که ناراحت شدم. با دوستان دیگر مثل مرحوم آقای فاکر، آقای معادی خواه، آقای ری شهری، که دفتر تبلیغات را به امر امام تأسیس کرده بودند، همه هم عقیده بودیم که چرا حضرت امام با سازمان مجاهدین ملاقات کرد. رفتیم خدمت حاج احمد آقا، اول به ایشان اعتراض کردیم گفت شما بروید به خود امام بگویید به من چه ربطی دارد. یعنی اینکه من هیچ دخالتی در این قضیه نداشتم. امام به من گفت هرکس اینجا بیاید برای من یکسان است. ما خدمت حضرت امام رفتیم. سخنگوی این افراد هم من بودم. عرض کردیم آقا ما آمدیم خدمت شما به این دلیل است که درست است که اینجا بیت امام است و هرکسی باید راه به اینجا داشته باشد، ما حرفی نداریم، ولی به صورت ویژه برای سران مجاهدین ملاقات دادن به نظر ما تقویت مجاهدین است و اینها در کارهایشان اشکالاتی دارند. هرچند که آنها ادعا می کردند که رهبر ما حضرت امام است و... بعد حضرت امام مطالبی را فرمودند که ما قانع شدیم و آن این بود که: من اینها را راه دادم که با آنها اتمام حجت کنم. اولاً اینها فردا نروند بگویند که ما وقت خواستیم حرف هایمان را بگوییم ولی امام راه ندادند. خواستیم اینها بیایند حرف هایشان را بزنند و ما هم بشنویم و یک وقت نگویند که ما حرف داشتیم و گفتیم و امام نشنیدند. دوم اینکه من خواستم اینها احساس کنند که اگر درست عمل کنند انقلاب با آنها مشکلی ندارد. دو چیز از اینها خواستیم بیشتر هم نخواستیم. اول؛ اسلحه را زمین بگذارند و اسلحه های زیادی را که از پادگان ها برده بودند تحویل بدهند؛ و دوم؛ ساختمانهای دولتی را تحویل بدهند. ساختمانهای دولتی نباید در اختیار گـروه خاصی باشد. بعد طبق قانون بروند راهپیـمایی و تظـاهرات کنند، روزنـامه داشـته باشـند، ‏


‏فعالیت سیاسی داشته باشند، در آن صورت من حرفی ندارم. من اینها را به ایشان گفتم و گفتم که من از این دو مسأله نخواهم گذشت. البته آنها بعد از آن جلسه حرف امام را گوش نکردند.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی)‏

‏ امام بارها در دست نوشته ها و فرمایشات خویش به من توصیه کرده اند که به عنوان تکلیف شرعی از نظام جمهوری اسلامی ایران ... دفاع کنم و من بر اساس توصیه امام که «‏‏حجت شرعی است وظیفه خود می دانم تا در هر سطح و در هر موقعیتی به این تکلیف عمل کنم‏‏.»‏‏ (صحیفه امام، ج 2، ص17)‏‏ و از این زاویه می توان به خوبی دریافت در خصوص رفتارهای سیاسی مرحوم حاج احمد آقا چه در خصوص مواضع اعلامی و یا غیر اعلامی در ارتباط با موضوعات مختلف هیچگونه شائبه طرفداری از گروه و باندهای سیاسی وجود نداشته و ایشان همواره بر آن مبنای تکلیف شرعی که مهمترین نقطه اتکاء امام در رهبری خود بوده به رفتارهای سیاسی توجه نموده اند. ‏

‏ در اوایل انقلاب گروههای مختلف با مواضع متفاوت وجود داشتند هیچ موضعی نگرفت که با آرمانهای به جا مانده از امام کوچکترین مغایرتی داشته باشد. پس ایشان آن چراغ هدایتی که از دست امام گرفته بود فرا راه همگان روشن نگاه داشتند. ایشان توانستند با اندیشه های خود که آن هم برگرفته از عقاید و اندیشه های اسلامی امام بود تمام آرمان حضرت امام(ره) را برای نسل های آینده حفظ نمایند.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی)‏

‏ من در طول مدت انقلاب مخالفت هایی از او می دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی می شد، و ‏


‏مخالفت هایی می شد،[غیر] از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه می دانست. یا مسأله طرفداری از بنی صدر؛ او مادامی که من از بنی صدر بواسطه بعض مصالح جانبداری می کردم او هم گاهی طرفداری می کرد و آنگاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرد و مخالفت شدید می کرد یا مسأله خط سوم که مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمت های ناروا می زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود [مدتی تهمت ها زده شد که احمد طرفدار منافقین است] ‏‏(صحیفه امام، ج 17،ص 91-92)‏

‏ همواره عقیده احمد آقا این بود که باید اطلاعات و گزارشها کامل در باره گروهها، افراد و مسئولین را ابتدا به صورت کامل و با امانت به امام منتقل کرد تاخودشان تصمیم بگیرند‏‏.‏‏(سید حسین خمینی، حضور، ش 10، ص 160)‏

‏ امام از طرق مختلف از شرایط و اوضاع مطلع می شد؛ که یکی از مطمئن ترین آنان حاج سید احمد بود. یکی از شاخصه های این مرد بزرگوار این بود که تعادل بین همه افراد و شخصیت ها و گروهها را به نحو احسن حفظ می کرد بی آنکه طرفداری از جناح یا گروهی بکند. وی در جلسات متعددی با مسئولان مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی دفاع و جلسه رؤسای سه قوه که به عنوان عضو شرکت می کرد و در آنجا به عنوان یک عنصر خوش فکر در مسائل مختلف و مخصوصاً در مسائل ‏‏جهانی‏‏ در پیشبرد جلسات تأثیر زیادی داشت و به روز بحث می کرد. ‏‏(آیت الله خامنه ای، گنیجنه دل، ص 20) ‏

‏ اگر جریانی ضد انقلابی می توانست در دفتر امام نفوذ کند، در این صورت بسیاری از اهداف و آرمانهای امام تحت تأثیر قرار می گرفت. اداره دفتر کار آسانی نبود چرا که مسئولین، علما، مراجع و بسیاری از شخصیت های مذهبی و سیاسی به خانه امام رفت و آمد داشتند. وی در اوج ترورها، ارتباط دفتر و خانه امام را با مردم چنان برقرار کرد که با دوره قبل از ترور فرقی نکرد. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین شریعتی)‏


 

ahmad3

 

‏ بی شک اگر نبود هوشیاری و دقت عمل حاج احمد آقا سرنوشتی را که خانه بسیاری از مراجع بزرگ را شامل می شد، گریبان گیر دفتر امام هم می شد و او به راحتی نمی توانست بدون دغدغه به رهبری انقلاب بپردازد، ولی دفتر امام در عین سادگی، کارایی زیادی داشت. ایشان توان بسیار بالایی در جذب نیروهها و گروههای مخلص و مستعد در کنار امام را دارا بود.‏‏(آیت الله اسدالله بیات)‏

‏ یک شبی جایی بودیم که من بودم و احمدآقا بود و بنی صدر هم بود. این جلسه به طور طبیعی تشکیل شده بود. من و حاج احمدآقا رفته بودیم منزل یک رفیق مشترکی صاحب منزل گفت؛ امشب آقای بنی صدر قرار است بیاید اینجا. احمد آقا نگاهی به ما کرد که، برویم یا نرویم؟ (این موضوع وقتی بود که اختلافات داشت به حد بالا بروز می کرد.) بعد طولی نکشید که ما دیدیم بنی صدر آمد تو، بنی صدر یک جمله ای به احمدآقا گفت: - در آن موقع ایشان ‏


‏سنجش افکار می کردند. - که آیا در این سنجش افکار جدید فهمیدی نتیجه چه شده؟ احمد آقا گفت نتیجه چه شده؟ گفت من 41 یا 45 و پدرت 55 شده، خیلی نزدیکِ پدرت به ما! احمد آقا خندید و گفت: ببین آقای بنی صدر (همین جوری که نشسته بود دستش را گذاشت به پشت بنی صدر) دست من پشت تو است، تا این دست من پشت تو است هستی، دست ما که از پشت تو برداشته شود رفتی، تو خیال نکن اینهایی که می روند سنجش افکار، به تو حرف راست می زنند و واقعیت را به تو می گویند. گول این حرفها را نخور. این راههایی که شماها پیش گرفتید راههای درستی نیست. من از باب رفاقت و دوستانه به شما می گویم.- این صحبت هایی که آن شب بین احمد آقا و بنی صدر شد خیلی جالب بود. بعد هم زدند به دندۀ شوخی و صحبت - خلاصه مجلس تمام شد و ما آمدیم. اما بنی صدر آنجا ماند. توی راه من به احمد آقا گفتم که این مردک چه می گفت؟ احمد آقا گفت: همین ها [منافقین] باعث بیچارگی اش شدند. برای ما خیلی روشن نبود که منافقان دور بنی صدر را گرفته اند، و این مسأله سنجش افکار هم القائاتی است که آنها به او می کنند. که تو مثلاً، 45 هستی و چیزی نمانده که به امام برسی.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی،گنجینه دل، ص 163)‏

‏ احمد آقا‏‎ ‎‏برای‏‎ ‎‏ایجاد‏‎ ‎‏وحدت‏‎ ‎‏بین‏‎ ‎‏گروههای‏‎ ‎‏مختلف‏‎ ‎‏علاقه مند‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏انقلاب‏‎ ‎‏تلاش‏‎ ‎‏می کردند. و‏‎ ‎‏بعد‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏رحلت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏نقش‏‎ ‎‏اساسی‏‎ ‎‏داشتند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏همه‏‎ ‎‏دوستان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏جمع‏‎ ‎‏می کردند،‏‎ ‎‏معمولاً‏‎ ‎‏سعی‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏بر‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏مجموعه های‏‎ ‏مختلف‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏نگذارند‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏جدا‏‎ ‎‏بشوند. یکی‏‎ ‎‏دیگر‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏ویژگیهای‏‎ ‎‏ایشان،‏‎ ‎‏فانی‏‎ ‎‏بودن‏‎ ‎‏محض‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏وجود‏‎ ‎‏مبارک‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بود. با‏‎ ‎‏اینکه‏‎ ‎‏خودشان‏‎ ‎‏دارای‏‎ ‎‏درک‏‎ ‎‏شخصی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏مسائل‏‎ ‎‏سیاسی‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏اما‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏دلیل‏‎ ‎‏پیوندشان‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏پدر‏‎ ‎‏بزرگوارشان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏احساس‏‎ ‎‏رسالتی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مقابل‏‎ ‎‏پدر‏‎ ‎‏داشتند،‏‎ ‎‏کوشش‏‎ ‎‏می کردند‏‎ ‎‏که «خود» را‏‎ ‎‏کنار‏‎ ‎‏بگذارند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏عنوان‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏فرد‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏چیزی‏‎ ‎‏باشند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏می خواستند،‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏نکته‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏مهمی‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏اداره‏‎ ‎‏امور‏‎ ‎‏مربوط‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بود.خاطره‏‎ ‎‏دیگری‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏یادم‏‎ ‎‏می آید‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏شبی‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏سال 63 یا 64 به‏‎ ‎‏اتفاق‏‎ ‎‏آقای‏‎ ‎‏صدوقی‏‎ ‎‏دعوت‏‎ ‎‏داشتیم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏مردآباد (کرج).‏‎ ‎‏اما‏‎ ‎‏حاج‏‎ ‎‏احمد آقا‏‎ ‎‏گفت‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏جماران‏‎ ‎‏برگردیم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏حال‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏اظـهار‏‎ ‎‏نگرانی‏‎ ‎‏کرد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏افـزود‏‎ ‎‏که‏


‏احساس‏‎ ‎‏عجیبی‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏وی‏‎ ‎‏دست‏‎ ‎‏داده‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏شدت‏‎ ‎‏مایل‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏نزد‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏برگردد. من‏‎ ‎‏گفتم: نگرانی‏‎ ‎‏بیهوده ای‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏ولی‏‎ ‎‏چون‏‎ ‎‏صحبت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏کردی‏‎ ‎‏برمی گردیم. بالاخره‏‎ ‎‏آمدیم‏‎ ‎‏جماران،‏‎ ‎‏دیدیم‏‎ ‎‏حال‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بد‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏دکتر‏‎ ‎‏پورمقدس‏‎ ‎‏مشغول‏‎ ‎‏ماساژ‏‎ ‎‏قلبی‏‎ ‎‏است. برایم‏‎ ‎‏عجیب‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏ارتباط‏‎ ‎‏روحی‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏پدرش. من‏‎ ‎‏همواره‏‎ ‎‏تعجب‏‎ ‎‏می کردم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏حین‏‎ ‎‏سفرهایی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏داشتیم،‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏همیشه‏‎ ‎‏نگران‏‎ ‎‏حال‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏می شدند.‏

‏ از‏‎ ‎‏کارهای‏‎ ‎‏عمده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مؤثر‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏تأسیس‏‎ ‎‏مؤسسه‏‎ ‎‏نشر‏‎ ‎‏آثار‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏نقش‏‎ ‎‏بسیار‏‎ ‎‏بزرگی‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏رابطه‏‎ ‎‏داشتند‏‏. در‏‎ ‎‏زمان‏‎ ‎‏حیات‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏یکی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏کارهای‏‎ ‎‏مهم‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏سید احمد‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏حکم‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏وی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏صاحب نظر‏‎ ‎‏می دانست‏‎ ‎‏امور‏‎ ‎‏مربوط‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏نشر‏‎ ‎‏آثار‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏جدیت‏‎ ‎‏کامل‏‎ ‎‏پیگیری‏‎ ‎‏کردند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏برخی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏آثار‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏چندین‏‎ ‎‏زبان‏‎ ‎‏ترجمه‏‎ ‎‏شد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏میان‏‎ ‎‏نقش‏‎ ‎‏عمده ای‏‎ ‎‏داشت. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید سراج الدین موسوی، امین مردم و  امام، ص 101)‏

‏ رابطه احمد آقا با احزاب و گروهها اینگونه بود که هرکس برای خودش ممکن است گرایش خاصی داشته باشد که طبیعی هم هست. در دفتر امام هم هرکدامشان دارای گرایش خاصی بودند. گاهی وقت ها احمد آقا شوخی می کرد و می گفت که مثلاً من هر وقت فلان کس را می بینم یاد فلانی یا فلان چیز می افتم. به من می گفت هر وقت شما را می بینم یاد حزب الله لبنان می افتم و برعکس. فعالیت پر رنگ تر ارتباطات من با بیرون دفتر در ارتباط با حزب الله لبنان و پیگیری مسائل آنها از جمله اجازات، استجازات، وجوهات شرعیه، ملاقاتها بود. نمونه اش را عرض می کنم شهید عماد مغنیه و یا خود سید حسن نصرالله از جمله کسانی بودند که برای آنها ‏


‏کارت تهیه کرده و برای دستبوسی حضرت امام بردم.در مورد موضوع گرایش در دفتر صحبت می کردم که هرکسی دارای گرایشی بود اما مرحوم حاج احمدآقا همواره نگاهش در مقام عمل منطبق با نگاه حضرت امام بود.‏‏( حجت الاسلام و المسلمین محتشمی پور)‏

‏ برای‏‎ ‎‏حاج‏‎ ‎‏احمد‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎‏رضایت‏‎ ‎‏فردی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏گروهی‏‎ ‎‏مهم نبود‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏آنچه‏‎ ‎‏مهم‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏اینکه‎ ‎‏همانطوری ‏باشد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏می خواست. او‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مقابل‏‎ ‎‏افرادی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏می خواستند‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏دفتر‏‎ ‎‏نفوذ‏‎ ‎‏کنند‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏هوشیارانه‏‎ ‎‏عمل‏‎ ‎‏می کرد،‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏د‏‎ ‎‏فتر‏‎ ‎‏کسی‏‎ ‎‏دیگری‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏متهم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏سوء‏‎ ‎‏استفاده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ریخت‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏پاش‏‎ ‎‏نکرد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏دفتر‏‎ ‎‏آنگونه‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏می پسندید،‏‎ ‎‏اداره‏‎ ‎‏می شد.‏‏(آیت الله‏‎ ‎‏محمد‏‎ ‎‏موسوی‏‎ ‎‏خوئینی ها)‏

‏ او‏‎ ‎‏برای‏‎ ‎‏متعادل‏‎ ‎‏نگه‏‎ ‎‏داشتن‏‎ ‎‏نیروهای‏‎ ‎‏انقلابی‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏وجود‏‎ ‎‏سلیقه های‏‎ ‎‏گوناگون‏‎ ‎‏بسیار‏‎ ‎‏کوشید‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به مثابه‏‎ ‎‏پلی‏‎ ‎‏میان‏‎ ‎‏آنان‏‎ ‎‏عمل‏‎ ‎‏می کرد. ‏‏وی‏‎ ‎‏وجود‏‎ ‎‏دیدگاههای‏‎ ‎‏مختلف‏‎ ‎‏بین‏‎ ‎‏نیروهای‏‎ ‎‏سیاسی‏‎ ‎‏معتقد‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏نظام‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏اصول‏‎ ‎‏انقلاب‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏نه‏‎ ‎‏تنها‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏زیان‏‎ ‎‏نظام‏‎ ‎‏نمی دانست‏‎ ‎‏بلکه‏‎ ‎‏وجود‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏گروهها را که‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏چارچوب‏‎ ‎‏قانون‏‎ ‎‏اساسی‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏طرح‏‎ ‎‏دیدگاههای‏‎ ‎‏خود‏‎ ‎‏می پردازند‏‎ ‎‏باعث‏‎ ‎‏تقویت‏‎ ‎‏نظام‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏موجب‏‎ ‎‏رشد‏‎ ‎‏سالم‏‎ ‎‏افکار‏‎ ‎‏می دانست‏‏.‏‏(مجموعه‏‎ ‎‏آثار، ج 2،‏‎ ‎‏ص 18)‏

‏ ‏‎ ‎‏وی‏‎ ‎‏برای‏‎ ‎‏ایجاد‏‎ ‎‏وحدت‏‎ ‎‏میان‏‎ ‎‏گروههای‏‎ ‎‏مختلف‏‎ ‎‏علاقمند‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏کشور‏‎ ‎‏تلاش‏‎ ‎‏زیادی‏‎ ‎‏انجام‏‎ ‎‏داد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏اختلاف‏‎ ‎‏میان‏‎ ‎‏جریانهای‏‎ ‎‏مدافع‏‎ ‎‏انقلاب‏‎ ‎‏هیچگاه‎ ‎‏از‏‎ ‎‏خط‏‎ ‎‏خاصی‏‎ ‎‏حمایت‏‎ ‎‏نمی کرد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏اجازه‏‎ ‎‏نمی داد‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏خط‏‎ ‎‏خاصی‏‎ ‎‏منسوب‏‎ ‎‏شود‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ارزیابی‏‎ ‎‏جناح های‏‎ ‎‏سیاسی‏‎ ‎‏موجود‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏تنها‏‎ ‎‏منوط‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏اصول‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏موازین‏‎ ‎‏ترسیمی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏سوی‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏خمینی‏‎ ‎‏می دانست‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏برخوردهای‏‎ ‎‏حذفی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏انحصار گرایانه‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏هر‏‎ ‎‏جناحی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏خلاف‏‎ ‎‏مصالح‏‎ ‎‏انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی‏‎ ‎‏توصیف‏‎ ‎‏می کرد ‏‏(همان،‏‎ ‎‏ص 19) ‏‏و‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏باره‏‎ ‎‏هشدار‏‎ ‎‏می داد‏‎ ‎‏که:... «باید‏‎ ‎‏سعی‏‎ ‎‏کرد‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏خرج‏‎ ‎‏دسته ای‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏دولتی‏‎ ‎‏نشود.»‏‏ ‏‏(همان،‏‎ ‎‏ج 1،‏‎ ‎‏ص 489)‏

‏ طوری عمل می کرد که کانالهای متعددی برای ارتباط، با همه گروههای داخل نظام در دفتر حضور داشته باشند افراد که ارتباط بدون واسطه با حضرت امام داشتند کم بودند. به هر شکل هر کدام از ماها گرایشی داشتیم. گرایش خاصی در احمد آقا وجود نداشت. ‏


‏گاهی وقت ها احمد آقا که نزدیک به امام بود چوب ناحقی بخاطر جایگاه خودش می خورد. دیدگاه امام بود که مثلاً باید فلان کار بشود این ارتباط باشد یا نباشد؛ در حالی که بیرون فکر می کنند این دایره خارج از مدار خواست امام بوده! شاید در آن مقطع صلاح بود که این ارتباط از این کانال باشد. تلاش و نگاه احمد آقا در بحث احزاب و گروهها این بود که آنها در چارچوب خط امام اثباتاً حرکت کنند.‏‏(همان)‏

‏ در‏‎ ‎‏شرایطی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏تمام‏‎ ‎‏نیروهای‏‎ ‎‏انقلابی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏همکاری‏‎ ‎‏دعوت‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏مواجهه با‏‎ ‎‏انقلاب‏‎ ‎‏بر‏‎ ‎‏حذر‏‎ ‎‏می داشت،‏‎ ‎‏درگیریهایی‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏سطح‏‎ ‎‏جامعه‏‎ ‎‏میان‏‎ ‎‏نیروهای‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏اصطلاح «حزب اللهی»‏‎ ‎‏و‏‏ ‏‏«نیروهای‏‎ ‎‏سازمان‏‎ ‎‏مجاهدین‏‎ ‎‏خلق‏‎ ‎‏ایران» وجود‏‎ ‎‏داشت. حاج‏‎ ‎‏احمد‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏مخالفت‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏رفتن‏‎ ‎‏جامعه‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏سمت‏‎ ‎‏بحران،‏‎ ‎‏افراد‏‎ ‎‏را از‏‎ ‎‏جایگاه‏‎ ‎‏کلیت‏‎ ‎‏نظام‏‎ ‎‏دعوت‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏آرامش‏‎ ‎‏می کرد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏دیدگاه‏‎ ‎‏انتقادی‏‎ ‎‏نسبت‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏افراد معتقد‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏باید‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏حرکت‏‎ ‎‏جامعه‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏سمت‏‎ ‎‏خشونت‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏حذف‏‎ ‎‏فیزیکی‏‎ ‎‏دوری‏‎ ‎‏کرده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏تعامل گری‏‎ ‎‏جامعه‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏سمت‏‎ ‎‏آرامش‏‎ ‎‏پیش‏‎ ‎‏برد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏بستر‏‎ ‎‏فکری‏‎ ‎‏طبیعی‏‎ ‎‏مشکلات‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏حل‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏فصل‏‎ ‎‏کرد. ‏‏(دکتر حمید‏‎ ‎‏انصاری)‏

‏ علت تسلط حاج احمد آقا بر جریانات سیاسی مختلف اعم از مذهبی و غیر مذهبی، لائیک، مارکسیست و غیره ، حشر و نشر ایشان با آقای پسندیده بود. آقای پسندیده عرصه جدیدی برای حاج احمد آقا باز کرده بود و حاج احمد آقا به پختگی لازم رسیده بود. اولاً حاج احمد آقا یک دید دقیقی را نسبت به منافقین پیدا کرده بودند و تمام اینها را به خوبی می شناخت و درک می کرد لذا تا جریان سیاسی یا حزبی طرحی را عنوان می کرد حاج احمد آقا تا پرده آخر ذهن آنها کلاه نمی رفت کلاه سیاسی، یکی از سیاستمداران خیلی زرنگ بود می گفت هر وقت من ‏


‏با حاج احمد آقا می نشستم مواظب بودم حاج احمد آقا کلاه سر من نگذارد او هم همانطور بود. یعنی مواظب بود که کلاه سرش نرود. من یک آدم سیاسی بودم یعنی داشتم افکار و ایده های خودم را به او دیکته می کردم، و او مواظب بود که کلاه سرش نرود چون حاج احمد آقا اگر کلاه سرش می رفت چون نزدیک امام و یاران و دوستان امام بود، خسارت برای امام و جریان امام بود. فرزند امام در این واقعه هیچ وقت فریب نمی خورد؛ خیلی دقیق بود.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی)‏

‏ من یک موقعی در نوفل لوشاتو خدمت امام بودیم و در مورد جریانات ملی مذهبی و نهضت آزادی و جریان بنی صدر اصطکاک داشتیم ولی حاج احمدآقا سعی می کرد یک تعاملی ایجاد کند برای پیشرفت کارها، اما هیچوقت حاج احمد آقا برای برخورد قاطع با اینها منع نمی کرد و من موارد زیادی دارم که با برخوردهای شدید قطب زاده و بنی صدر و یزدی برخورد داشتیم. مثلاً دکتر یزدی شب ها با حاج احمد آقا و دوستان می رفتند در یک هتل معروف هتل طویه معروف بود چون شب ها جا نبود در بیرون نوفل لوشاتو که دانشجویان بودند و ما بودیم و اتاق ارتباطات بود و شب ها با هم بحث داشتند و روزها می آمدند در آنجا. یک روز که ما شدیداً با بنی صدر و قطب زاده و اینها اصطکاک پیدا کرده بودیم زیرا که آنها می گفتند که ما سخنگوی امام هستیم و خبرگزاریها می نوشتند که بنی صدر سخنگوی امام، سخنگوی امام یزدی، قطب زاده و اینها بر خلاف نظر امام صحبت می کردند و چند بار خدمت امام عرض کردیم، امام فرمودند که من سخنگو ندارم من خودم حرف خودم را می زنم.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی) ‏

‎ ‎‏در مورد گروهها و احزاب هم استنباط من این است که دوست داشت تا همه گروهها و جمعیت ها با هم جمع و دور حضرت امام باشند تا لطمه و صدمه ای به  کسی وارد نشود. من شواهد شخصی دارم که نمی شود بیان کرد. ایشان واقعاً دارای ضمیری پاک و صاف بودند. ‏‏(آیت الله امامی کاشانی)‏


مواضع فرا جناحی احمد آقا

‏بی تردید اگر کشور از همان سالهای پس از جنگ اندک اندک فضای باز سیاسی را با نظارت و دقت و با برنامه شروع کرده بود چه بسا امروز با نیروهای سرخورده و مأیوس روبرو نبود و نیز از تفکرهای رسوبی که در نقطه مقابل نیروهای رها شده و به مرز عصیان و بی هویتی رسیده نیز خبری نبود. طبیعی است که اگر فضای باز سیاسی در کشور وجود نداشته باشد یعنی راه انتقاد بسته شده است و جامعه ای که نتواند انتقاد را تحمل کند به آفت هایی دچار خواهد شد که گریزی از آنها نیست. یکی از عواملی که باعث می شود راه انتقاد بر کم کاری ها و بی صلاحیتی ها بسته شود این است که افراد مؤثر در تصمیم گیریهای اجرایی هر چه می گویند و هر عمل و هر شیوه و نظری که ابراز می دارند عین عدل و حقیقت است اما این امر به جز از عهده انسان کامل بر نمی آید. پس باید سیاستمداران بدانند که هرکس انتقادی از کارکردها دارد به معنی ضدیت با او نیست، بلکه امکان دارد آن انتقاد سازنده باشد و یا از سر دلسوزی و عرق نسبت به انقلاب و اسلام و نظام باشد‏.

‏بر این اساس سید احمد خمینی همواره موضعی فراجناحی داشتند؛ ‏‏وقتی نسبت به بعضی امور انتقاد می کردند به واقع از سر تکلیف بود نه تحت تأثیر جریان سیاسی خاص. نقد را برای انقلاب و اسلام مفید می دانستند‏‏. اصولاً ایشان معتقد نبودند که باید گرد افراد را هاله ای از معصومیت فرا بگیرد که امکان نقد را از آنان سلب نماید. ‏


‏ایشان در نقد عملکردها رعایت مصالح نظام و انقلاب را یک اصل خدشه ناپذیر می دانستند. آنچه در این راستا قابل تأمل است اینکه نباید در برخی برهه ها دچار افراط و تفریط شد و در انتقاد هم تندروی کرد تا آنجا که در مرز نقد منصفانه و سازنده به وادی تخریب و تضعیف رسید. و در مواقعی هم در آن طرف قضیه این است که بعضی ها به بهانه اینکه نقدها باعث تضعیف نظام می شود کوچکترین نقدی را تحمل نمی کنند و این ممنوعیت افراطی دست و پا گیر خواهد بود. حاج سید احمد آقا خطر بازگشت روحیه دیکتاتوری را نتیجه بلا منازع عدم انتقاد پذیری می دانستند.‏

‏در بررسی اندیشه سیاسی ایشان به استناد آنچه در دست است گویای دقت نظر، موقعیت شناسی، درک شرایط زمان و مکان و برخورد خردمندانه و فاضلانه ایشان با امور است. شاید بتوان اساسی ترین نکته را در بیانات و پیامهای ایشان پس از ارتحال امام، حمایت و تقویت تمامی مسئولین نظام از رهبری تا سطوح دیگر دانست و این از جمله دلایل خردمندی ایشان است. ‏

‏از ویژگیهای یار امین امام آن بود که ‏‏هیچگاه اعتقادش را با مصلحت اندیشی های ریاکارانه معامله نکرد و در برخورد با نابسامانی ها و مشکلات مردم و نا رضایتی آنان از دستگاههای اجرایی و قضایی، صریح و بی پروا انتقاد می کردند. ‏

‏مهمترین اصلی که بر رفتار و گفتار زندگی سیاسی و اجتماعی حاج سید احمد آقا خمینی بعد از رحلت امام حاکم بود ادامه راه امام و دفاع از آرمانها و اصولی بود که حضرت امام با خون دل آنها را احیا کردند و در متن جامعه اسلامی محقق ساختند. دفاع از اسلامیت نظام، دفاع از ولایت فقیه به عنوان رکن حکومت اسلامی، دفاع از آزادی - در چارچوب شرع- به عنوان یکی از اهداف بنیادین انقلاب اسلامی، دفاع از استقلال همه جانبه کشور و مبارزه با هرگونه مشی و تصمیمی که به وابستگی کشور بیانجامد، مبارزه با زراندوزی و سرمایه داری از جمله اصولی بود که سید احمد آقا در سخنرانیهای خود متذکر می شدند. ‏


توجه به اسلامیت نظام 

‏ شایعات جدایی نظام از خط امام، نزدیکی نظام به غرب و جدایی فرزندان انقلاب و امام از خط ولایت ساخته دستگاههای جاسوسی غرب است. احمد آقا در دیدار با اعضای ستاد مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در تاریخ 7 / 2 / 71 می فرماید: «در هر موقعیتی دشمن با نظام و انقلاب اسلامی ما یک گونه برخورد می کند و امروز تمام تبلیغات خود را بر روی این نکته متمرکز کرده است که ایران اسلامی بعد از رحلت امام(ره) از خط امام جدا شده. این خطوط کلی استکبار و تبلیغ و هیاهوی توخالی آنان برای نشان دادن جدایی نظام از خط امام حیله ای موذیانه برای اغفال اذهان عمومی است. امروز بر خلاف گذشته که دشمنان به صورت رویارویی نظامی با انقلاب اسلامی مقابله می کردند تلاش دارند با حرکت های خزنده نظام و انقلاب را از پشتوانه مردمی خود ساقط سازند. وظیفه بزرگ همه ما این است که با ترفندهای جدید دشمنان مقابله کنیم.»‏

‏ امروز سیاست کلی نظام و انقلاب را مقام معظم رهبری ترسیم می کنند و بر اساس قانون هیچیک از ارکان نظام اعم از مجلس، دولت، قوه قضائیه و سایرین نمی توانند بر خـلاف نظر ایشان عـمل کنند. بنابراین شایعاتی که دشمنان القـا کننده آن هستند و می خواهند اذهان عمومـی را دچار انحراف کنند که اگر دولت و مجلس و سایر ارکان نظام چنین و چنان باشند رو به شرق یا غرب می رود و اگر برخـلاف آن باشد با منافـع غرب مقابله می کند. اینها هـمه بیرون از تصمیـمات و سیاست کلی رهـبری معظم نظام و انقلاب حرفهای پوچ و بـی اسـاس ‏


‏بیش نیست.‏‏(دیدار با اعضای ستاد مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام،7 / 2 / 71)‏

‏ اگر راه امام بخواهد قدرتمندانه در بدنه نظام پایدار بماند باید مواضع حضرت امام و رهبری انقلاب را در مورد غرب، سیاست خارجی، مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به گوش مردم داخل و خارج از کشور برسانند به دلیل اینکه امروز در سرفصل توطئه های دشمنان، جدا کردن مردم از نظام قرار دارد و بر روی این مطلب سرمایه گذاری فراوان کرده اند. ‏‏(همان)‏

‏ احمد آقا ممکن بود شکایتی هم در دلش داشته باشد، ولی روی عقلانیت حرکت می کرد. همیشه می گفت که ما نباید کلمه ای بگوییم که خدایی ناکرده به ضرر جمهوری اسلامی و نظام باشد. می گفت: برای حفظ و عظمت اسلام باید از امیال شخصی مان بگذریم، یعنی عقیده اش این بود و همینگونه هم عمل کرد. در گفتارش هم می دیدیم که همینگونه هم بود. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین محمد علی رحمانی)‏

‏ بیشتر دعواهای سیاسی امروز به هواهای نفسانی بر می گردد اگر ما همه انبیاء را در کنار هم گرد آوریم هرگز با هم دعوا نخواهند داشت زیرا از هواهای نفسانی دور بودند. اینکه چرا من نباشم و چرا از افراد و جناح و خط ما نباشند و اینکه چرا فلان کس که مرا تأیید می کند نباشد همه از هواهای نفسانی "ما" بر می خیزد. همه ما می دانیم در اصول اساسی انقلاب و نظام بین هر دو جریان فرقی نیست. مگر چه مقدار بین مؤثرترین افراد در هر دو جریان درباره احکام و اصول اسلام با یکدیگر اختلاف وجود دارد. بیایید به خاطر خدا کنار بروید و حمایت گر رهبر و ارکان نظام و انقلاب باشید. مجموعه نظام و انقلاب برادر هستند و دنیای استکبار قصد نابودی آن را دارند.‏‏(گنجینه دل،ص 134)‏

‏ ‏‏یکی از کارهای خوب احمد آقا در حفظ اندیشه امام تأسیس پژوهشکده امام خمینی بود‏‏. حفظ اندیشه امام باید در حوزه ها و در دانشگاهها صورت بگیرد. چرا که حوزه و دانشگاه اساس کار هستند. بویژه دانشگاهها که باید به پژوهش در اندیشه های امام اهتمام ویژه ای داشته باشند. باید در ابعاد فقهی، عرفانی، حکمت و اخلاق که موجب عرفان و حکمت آن استقرار حاکمیت ‏


‏جمهوری اسلامی گردیده، پژوهش و تحقیق بشود. اگر اندیشه امام زنده باشد، امام هم زنده خواهد ماند. این مهم به دست حوزه و دانشگاه عملی می شود.اگر ما حوزه را رها کنیم آن وقت معلوم نیست سر از کجا در می آورد. یعنی همانگونه که حضرت امام در صحیفه امام پیش بینی فرمودند. در طول زمان که اگر درباره افکار امام و فقه امام درحوزه ها پژوهش صورت نگیرد، این افکار کم کم منزوی می شود. البته در حوزه ها بطور ذاتی می بایست به این امر مهم پرداخته شود به هرحال حوزه مهمتر هم بوده اما متأسفانه کارهای جدی درباره اندیشه امام صورت نگرفته و این نگرانی وجود دارد که این اندیشه به انزوا کشانده شود. چرا که عده ای نمی گذارند این اندیشه بطور کامل مطرح شود.‏‏(آیت الله موسوی بجنوردی)‏

حراست از اصل ولایت فقیه

‏یکی از نکات قابل توجه در نگرش مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی به موضوع ولایت فقیه در حوزه نظری می باشد. ایشان علی رغم پایبندی خود و اطاعت از ولی فقیه چه در دوران حضرت امام خمینی و چه در دوران رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، در حوزه نظری دارای دیدگاههای استدلالی و پرسش گری بوده است که این موضوع به خوبی بیانگر آن بوده است که مرحوم حاج سید احمد آقا درصدد بوده تا علاوه بر اطمینان قلبی، به مبانی استدلالی عقلی و نقلی نیز توجه نماید به همین دلیل ایشان با طرح سؤالات متعدد از حضرت آیت الله منتظری رئیس وقت مجلس خبرگان که طی نامه ای به ایشان ارسال شده بود در صدد رفع ابهامات برآمد. ایشان طی این سؤالات موضوع تصدی ولایت امر توسط یک غیر ایرانی و در خارج از مرزهای ایران و اعمال ولایت امر بر ایرانیان سؤالات جدی را مطرح می نماید که از سوی رئیس ‏


‏وقت مجلس خبرگان پاسخ هایی به ایشان داده می شود. ‏‏(مجموعه آثار سید احمد خمینی، ج 1، ص 54)‏‏ ؛ اما ایشان در عرصه عمل و اجراء ثابت نمودند که موضوع ولایت فقیه را به عنوان یک امر واجب شرعی پذیرفته و در این میان فرقی میان امام و رهبری از دیدگاه ایشان وجود ندارد. و ایشان شرط لازم برای پیروزی بر مشکلات و آمریکا را در اطاعت از رهبری می بینند. ‏‏(منتخب مواضع، ص 25)‏‏ ‏

‎ ‎‏اگر وجود ایشان نبود یا آن سخنان را بیان نمی کرد که بین ایشان و امام در مورد رهبری مقام معظم رهبری گذشته بود مبنی بر اینکه امام گفته بودند که ایشان برای رهبری لیاقت دارد، چه کسی از این مسأله خبر داشت و چه کسی می توانست این مطلب را بگوید؟ و از همه مهمتر صداقتی که مردم در وجود ایشان مشاهده می کردند و صفایی که در ایشان سراغ داشتند، یعنی مردم ما هم می دانستند که ایشان آنچه راکه از امام نقل می کند، بیراه نمی گوید و آنچه از جانب امام به آنها نقل می کند، دروغ نیست و برای منافع شخصی نمی گوید. شاید یکی از دلایلی که ایشان بعد از امام خودش را از مسائل اجرایی کنار کشید بیشتر بخاطر این بود که این حرکت غلط در جامعه نباشد که او برای بقای بیشتر در بدنه نظام ، یک حرفی را به امام تحمیل بکند.البته اصلاً اینجوری نبود و مردم اگر ایشان وارد هر پست و مسئولیت اجرایی هم می شد، هیچ نسبت به ایشان واکنش نشان نمی دادند و از حضور ایشان در مسئولیت ها استقبال می کردند، کما اینکه بعد از فوت ایشان مسأله بیشتر مشهود شد و محبوبیت ایشان بیشتر معلوم شد.‏‏(سید حسن خمینی، حضور، شماره 18، ص 396)  ‏

‏ امّا در مورد مسأله رهبری، ایشان کاملاً نظرشان با آنچه از طرف رهبری ابراز می شد موافق اعلام می شد و موافق هم بود. مقصود این است، در برهه بعد از امام ایشان یکی از بهترین مواضعی را که ممکن است کسی مثل ایشان داشته باشد، در دفاع از اصول انقلاب و موازین انقلاب داشتند. و از آن چهره حقیقی خط امام، از جان و دل دفاع می کردند و از جمله ایشان از رهبری خیلی دفاع کردند... .‏‏(گنجینه دل، ص 23)‏


دفاع از آزادی 

‏یکی از اصولی که مرحوم حاج احمد آقای خمینی آن را اصول بنیادین انقلاب اسلامی می دانند، مبحث آزادی بیان و تحمل نظرهای مخالف در یک جامعه است، در این خصوص می فرمایند: «احترام به عقاید و دیدگاههای گوناگون ضامن سلامت و رشد فرهنگ انقلاب است، شخصیت های سیاسی و روحانی هرگز نباید خود را عقل کل بدانند، همه ما کم و بیش ممکن است دچار اشتباه شویم... یکی از گرفتاریهایی که متأسفانه بعضی ها به آن دچار شده اند این است که نمی توانند نظرهای مخالف خود را تحمل کنند. این شیوه عمل منجر به دیکتاتوری می شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلامی ما مغایرت دارد». ‏‏(گنجینه دل، ص 562)‏‏ ‏‏از همین رو مرحوم سید احمد خمینی با دیدگاههای ژرف نگر خود اعتراض بعضی از افراد مسئولین را به بعضی از انتقادها را مردود دانسته و با این اعتراض به این دیدگاه به صراحت می گویند: «این چه رسمی است تا یکی در یک جا مطلبی بگوید که مخالف سیاست نظام باشد می گویند باعث ضعف نظام است. نظام ما مگر این مقدار است که اگر نماینده ای و یا وزیری و یا فرد دیگر و یا جمعی حرفی را بر خلاف نظام بنویسند یا بزنند موجب ضعف نظام شود».‏‏(همان،  ص 64) ‏

‏ طرح آراء و دیدگاههای گوناگون در جامعه نشانه آزادی اندیشه در عرصه های گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی است و لازمه پیشرفت و تعالی جامعه است. بر همین اصل هرگز نباید از طرح اندیشه های مخالف واهمه داشت زیرا که ایدئولوژی اسلامی حاکم بر کشور جوابگوی مسائل و نیازهای جامعه است. چراکه ایران اسلامی یکی از آزادترین کشورهای جهان است و اصل آزادی به عنوان یکی از سه رکن بنیادین نظام و انقلاب اسلامی در سایه ایمان، اراده و روح حق طلبی ملت باید همواره محفوظ باقی بماند.‏‏(همان)‏

‏ برخورد اندیشه ها در جامعه نه تنها موجب تنش و ایجاد مشکل نمی شود بلکه باعث شکوفایی مراکز فرهنگی و علمی و آموزشی و خلاقیت نبوغ افراد جامعه خواهد شد. «هرگز نباید انتظار داشت که همه افراد جامعه یکسان بیندیشند. نظام جمهوری اسلامی و دولت و مجلس باید ‏


‏همیشه فضای تعالی و تبادل افکار و اندیشه ها را حفظ کنند تا همه بتوانند حرفشان را بزنند، با حربه تکفیر و تهدید نمی توان نیازهای فرهنگی جامعه را پاسخ داد و ما باید به نحوی جوابگوی نیازهای جامعه باشیم که مرز بین حق و باطل مخدوش نشود و برای ترویج حق طلبی باید طرح اندیشه های گوناگون مهیا باشد و در مراکز علمی و آموزشی تضارب اندیشه ها را قدر بدانیم.‏‏(همان)‏

‎ ‎‏احمد آقا باعث شد قشر‏‎ ‎‏سنتی‏‎ ‎‏میانه رو‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏قشر‏‎ ‎‏روشنفکری‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏کشورهای‏‎ ‎‏اروپایی‏‎ ‎‏مشغول‏‎ ‎‏تحصیل‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏دنبال‏‎ ‎‏نظریات‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏می خواستند‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مسیر‏‎ ‎‏انقلاب باشند، به‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏مرتبط شوند.‏

‏او انسانِ انعطاف پذیری بود. کسی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏استراتژی اش‏‎ ‎‏مشخص‏‎ ‎‏است؛‏‎ ‎‏و هدفش معین‏‎ ‎‏است؛و‏‎ ‎‏راهبرد‏‎ ‎‏دارد؛‏‎ ‎‏معتقد‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏رهبری‏‎ ‎‏قیام‏‎ ‎‏ایمان‏‎ ‎‏مطلق‏‎ ‎‏دارد،‏‎ ‎‏چنین‏‎ ‎‏کسی‏‎ ‎‏طبیعی‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏وقتی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏دارای‏‎ ‎‏روحی‏‎ ‎‏بلند،‏‎ ‎‏دارای‏‎ ‎‏اعتدال،‏‎ ‎‏تساهل‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏تسامح‏‎ ‎‏باشد‏‎ ‎‏می تواند‏‎ ‎‏بین‏‎ ‎‏همه‏‎ ‎‏گروهها‏‎ ‎‏ارتباط‏‎ ‎‏برقرار‏‎ ‎‏کند. او‏‎ ‎‏کسی‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏هدفش‏‎ ‎‏همواره‏‎ ‎‏برایش‏‎ ‎‏مشخص‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏ولی‏‎ ‎‏تاکتیک کار را‏‎ ‎‏تغییر‏‎ ‎‏می داد‏‎ ‎‏و می دانیم که‏‎ ‎‏مهم‏‎ ‎‏هدف‏‎ ‎‏است. استراتژی‏‎ ‎‏ثابت‏‎ ‎‏اما‏‎ ‎‏تاکتیک‏‎ ‎‏متغیر،‏‎ ‎‏اوایل‏‎ ‎‏کسانی‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏گاهی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏احمد‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎‏نرمش‏‎ ‎‏نشان‏‎ ‎‏می دادند،‏‎ ‎‏می گفتند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏بابا‏‎ ‎‏او‏‎ ‎‏انقلابی‏‎ ‎‏نیست. در ذهن آنها انقلابی گری‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مشت‏‎ ‎‏گره‏‎ ‎‏کرده،‏‎ ‎‏خشونت‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏دعوا‏‎ ‎‏خلاصه می شد. در‏‎ ‎‏حالی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏این جور‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏نیست. گاه‏‎ ‎‏نجنگیدن‏‎ ‎‏سخت تر‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏جنگیدن‏‎ ‎‏است. هدف‏‎ ‎‏مهم‏‎ ‎‏است. از‏‎ ‎‏ویژگیهای‏‎ ‎‏حاج‏‎ ‎‏احمد‏‎ ‎

‏آقا‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏روحیه‏‎ ‎‏تساهل‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏تسامح اش‏‎ ‎‏بود. دوستدار‏‎ ‎‏رفیق هایش‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏می توانست‏‎ ‎‏خوب‏‎ ‎‏خودش‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مجموعه‏‎ ‎‏بافت‏‎ ‎‏فکری‏‎ ‎‏فرد‏‎ ‎‏یا‏‎ ‎‏جریان‏‎ ‎‏مقابل‏‎ ‎‏قرار‏‎ ‎‏بدهد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏رمز‏‎ ‎‏موفقیت‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏ایجاد‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏ارتباط ها‏‎ ‎‏بود. ‏‏(امین امام، ص 60، دکتر صادق طباطبایی)‏

مبارزه با زر اندوزی 

‏اولین گام پس از رحلت حضرت امام توسط احمد آقا رهایی از قید وجوهات مختلف بود که در حساب امام باقی مانده بود. ایشان به سبـب عـدم دلبستگی به مادیات چه در دوره حکـمرانی ‏


‏امام و چه پس از ایشان هیچگونه پس اندازی برای خود بجا نگذاشت و همواره با زر اندوزی مخالف بود. احمد آقا در وصیت نامه خود می نویسد: من شخصاً در هیچ بانک و مؤسسه ای و یا شرکتی از این قبیل وجهی ندارم و اگر مختصر پولی در بانک تعاون اسلامی دارم، باید صرف فقرا شود. ‏

‏کلیه‏‎ ‎‏اثاث‏‎ ‎‏منزل‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مال‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏همسرم‏‎ ‎‏بخشیدم،‏‎ ‎‏البته‏‎ ‎‏اثاثی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مربوط‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏ناچیز‏‎ ‎‏است. مختصر‏‎ ‎‏وجوهی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏نزد‏‎ خودم‏‎ ‎‏است،‏‎ ‎‏یا‏‎ ‎‏پول‏‎ ‎‏شخصی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏یا‏‎ ‎‏وجوه‏‎ ‎‏شرعیه‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏جای‏‎ ‎‏هر‏‎ ‎‏کدام‏‎ ‎‏مشخص‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏روی‏‎ ‎‏هر‏‎ ‎‏کدام‏‎ ‎‏نوشته‏‎ ‎‏شده‏‎ ‎‏است،‏‎ ‎‏اگر‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏پولی‏‎ ‎‏برخورد‏‎ ‎‏شد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مشخص‏‎ ‎‏نبود،‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏اموال‏‎ ‎‏خودم‏‎ ‎‏محسوب‏‎ ‎‏نگردد. کلیه‏‎ ‎‏وجوهی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏سهم‏‎ ‎‏مبارک‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏یا‏‎ ‎‏خیرات‏‎ ‎‏است،‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏اختیار‏‎ ‎‏رهبر‏‎ ‎‏بزرگوارمان‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏آیت الله‏‎ ‎‏خامنه ای‏‎ ‎‏دامت‏‎ ‎‏برکاته‏‎ ‎‏قرار‏‎ ‎‏گیرد‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏موارد‏‎ ‎‏مقرره اش‏‎ ‎‏صرف‏‎ ‎‏گردد.‏‏ ‏‏(امین امام، ص 17)‏‏ ‏

‏ بعد از ارتحال امام، حدود هشت میلیارد تومان در حساب امام از وجوهات و غیره مانده بود که ایشان این مبلغ را شبانه تحویل شورای مدیریت حوزه علمیه دادند‏‏. بالاخره مبلغ گزافی بود که ایشان با اجازه علما می توانست به مصرف مثلاً خودش برساند، اما ایشان همه را تحویل داد. با اینکه آن زمان همه علما به ایشان این اجازه را می دادند که تصرف بکند و شهریه بدهد و یا به اراده خودش به مصرف برساند، ولی ایشان کل این پول را تحویل داد و آیت الله مؤمن دستش را می بوسد.‏‏(ویژه نامه حضور، اسفند 88، ص 22 )‏


‏ خانه ای از بنیاد شهید از گذشته یعنی قبل از دوره ما در اختیار آقای پسندیده قرار گرفت. حاج احمد آقا انگار خودش می دانست که باید چیزی به گردن خودش باقی نگذارد لذا گفت که آقای پسندیده را در نزد خودش نگه می دارد. نگهداری از آقای پسندیده و تأمین نظر ایشان کار بسیار سختی بود. مخصوصاً برای حاج احمد آقا که خودش هم از نظر جسمی در وضعیت خوبی نبود. شرایط خاص آقای پسندیده بخصوص کم حوصلگی ایشان در دوران پیری باعث می شد نگهداری از ایشان سخت باشد.اما احمد آقا مرحوم پسندیده را در منزل خودش نگهداری کرد تا آن خانه بیت المال آزاد بشود. نگران بود که پس از فوت آقای پسندیده کسی مدعی تصاحب آن خانه بشود. که البته بعدها دیدیم که پیش بینی و عملکرد ایشان صحیح بود که نهایتاً تحویل بنیاد شهید شد. پس از رحلت امام بلافاصله احمد آقا دستور دارد که حساب ها تسویه شده و تحویل شود. موجودی حساب شماره پانصد بانک صادرات جماران اعلام شد. بلافاصله موظف شدیم که حساب و کتابها را تنظیم کرده و آنچه که باقی مانده تحویل حوزه علمیه قم و آقای فاضل لنکرانی شود. بله ایشان نگذاشت این بار سنگین حتی برای چند ساعت هم بر دوش ایشان بماند ‏‏(همان)‏

‏ اما در جهت مالی، که بعض مخالفان انقلاب گاهی نسبت هایی به او می دهند باید بگویم که ایشان در امور مالی من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیت المال در اختیار بعض آقایان مورد وثوق می باشد و اگر برای اشخاص وجوهی بخواهد، پیشنهاد می کند و من بدون واسطه یا به واسطه آن آقایان وجه را می رسانم و من اعلام می کنم که ‏‏احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ مؤسسه ای وجهی و سهمی ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از من دارای یکی از این امور بود، در داخل یا خارج دولت وقت با اجازه فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب در آورند و امید است که دولتمردان جمهوری اسلامی همیشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمایند‏‏.‏‏ (صحیفه امام، ج 17، ص 91)‏


رفاقت در چارچوب نظام

‏مطالعه سیره زندگی و آراء و اندیشه های انبیای الهی، فلاسفه، مصلحان و رهبران انقلابها و جنبشهای بشری و مقایسه آنها با نظرات و دیدگاههایی که پس از رحلت و وفات آنان به آنان نسبت داده شده است این نکته مهم را مبرهن می سازد که مهمترین دشمنی و عداوت و خیانت مخالفان با این شخصیت ها نه هجوم و حذف فیزیکی بلکه تحریف افکار و اندیشه های آنان – بخصوص- پس از خودشان بوده است. ‏

‏بررسی خاطرات، دیده ها و شنیده های واقعی و بدور از هر گونه درشت نمایی یاران و دوستان، زوایای مختلف اخلاقی، علمی و سیره عملی احمد آقا را نمایان سازد. وی که همواره در سایه امام راحل بوده و برای خود فرصت بروز ایجاد نکرده و تنها بار عظیم مراقبت از پدر معنوی انقلاب را بر دوش کشیده و در دشواریها و ناملایمات سخت و استخوان شکن همواره در کنار بنیانگذار انقلاب بود، تا هدف انقلاب تحقق یابد همواره آماج حملات و تهمت ها قرار می گرفت؛ یکی از این تهمت ها این بود که احمد آقا را رفیق باز معرفی می کردند که بجز به دوستان توجهی به دیگران نداشت! برای رد این مدعا به مرور برخی از خاطرات می پردازیم ؛ برای رعایت اصل امانت داری عین خاطرات با منابع مربوطه ذکر شده است.‏

‏ در اوایل حضرت امام مقید بودند شخصاً با افراد تماس داشته باشند و من بدون واسطه حرفهایم را با امام می زدم. یادم است زمانی که نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی از کرمان بودم، احمد آقا زیاد به مجلس خبرگان می آمد. برای احمد آقا همه یکسان بودند تفاوتی بین افراد قائل نبود؛ ایشان وسایلشان را از قبیل کتاب، دستمال، دارو و اشیاء دیگر در بقچه ای می گذاشت و دستش می گرفت و در نهایت سادگی می آمد. احمد آقا برخورد خوبی داشت. خاکی بود. آزادگی خاصی داشت. پسر مرجع تقلید و رهبر انقلاب بود. یادم هست مرحوم فخرالدین حجازی که نماینده اول تهران در مجلس شورای اسلامی بود به طنز می گفت که من باید بروم پیش امام و از امام وقت بگیرم تا خدمت حاج احمد آقا برسم. البته مرحوم حجازی ‏


‏می خواست بگوید نقش احمد آقا مهم است. البته مرحوم حجازی مبالغه می کرد ولی احمد نقش مهمی داشت و با همه این اوصاف خیلی خودمانی و خاکی بود. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی)‏

‎ ‎‏یکی دو سال آخر عمرشان خیلی به منزل ما می آمدند. چندین بار با هم به کوشک رفتیم. ایشان یک انقطاع الی الله پیدا کرده بود. حال و هوای خوبی داشت. در آنجا شب های خوشی داشتیم. ایشان واقعاً حتی بعد از رحلت امام هم نسبت به حفظ انقلاب و میراث مهمی که از حضرت امام باقی مانده بود به مانند همان سالهای اولیه پیروزی انقلاب حساس بودند. دلش می خواست که به انقلاب هیچ خدشه ای وارد نشود. سعی ایشان در کلام و گفتارش این بود که علی رغم فشارهای زیادی که بر روی ایشان بود زمانی کلمه ای گفته نشود که باعث سوء استفاده دشمن شود. گاهی شب ها که در کوشک می نشستیم می گفت بعد از قرنها یک آقایی آمده و آمال همه علما را بجا آورده و حکومتی این چنینی برپا کرده ما نباید خدای ناکرده چیزی بگوییم که نهضت به این بزرگی زیر سؤال برود و خدایی ناکرده ایران ما مثل افغانستان بشود. ‏‏ایشان واقعاً برای رضای خدا خیلی چیزها را تحمل می کرد و مواظب بود که کلمه ای نگوید و حرکتی نکند که به ضرر انقلاب و جمهوری اسلامی باشد‏‏.‏‏(آیت الله سید محمد سجادی)‏

‏ خاطره شیرینی هم هست که در جزیره قشم اتفاق افتاد. جنگل هایی در قشم وجود دارد که به جنگل های «حرا» معروف است که درخت ها از دریا بیرون می آیند، خیلی زیباست. عصری پاسدارهای ایشان گفتند برویم جنگل حرا را ببینیم؛ با اتفاق هم رفتیم. حاج احمدآقا گفت برویم جلوتر. پاسدارها گفتند الآن دیگر تاریک می شود و ما راه را گم می کنیم. ایشان گفت که نه، برویم جلوتر. حدود 20 دقیقه جلوتر رفتیم. به یک لنج برخوردیم که موتورش خاموش کرده بود و آن لنج دو سه روز آنجا مانده بود. با یک بچه کوچک وسط دریا مضطر و بیچاره و گرسنه و تشنه. خلاصه پاسدارهایش رفتند توی آب و طناب انداختند و بکسل کردند و آن لنج را به ساحل آوردند. حاج احمد آقا خدا رحمتش کند به شوخی فرمود: حالا اگر آقا شیخ حسن علی بود می گفتند کرامت کرده و به عنوان کرامات ایشان می نوشتند اما من شانس ندارم! ‏


□ او عاشق مـردم بود و همه را به یک چشم نگاه می کرد

 

‏عجیب هم بود آنها می گفتند نرویم ایشان می گفتند برویم جلوتر. بعد گفت ما آمده بودیم اینها را نجات بدهیم. اینها سه روز آنجا مانده بودند عبور کسی هم به آنجا به وسط دریا نمی افتاد. مسافرت طولانی ما همان بود. قشم، بندرعباس، بوشهر و شیراز. ‏‏(آیت الله سید محمد سجادی)‏

‏ ‏‏ در تمام شبانه روز حتی در مسافرت ها لاینقطع با امام ارتباط داشت. آقازادگی برای ایشان اهمیتی نداشت. با همه با یک نگاه رفتار می کرد؛ حضرت امام خستگی را در چهره حاج احمد آقا می دیدند. بارها فرمودند احمد آقا را جایی ببرید تا یک استراحتی بکند من خوشحال می شوم که ایشان به جایی بروند؛ ولی حاج احمد آقا نمی رفت. می گفت من نگران امام هستم. کارها را به دست چه کسی بسپارم؟! گاهی که به مسافرت می رفتیم بصورت ناشناس می رفتیم. یک ذره ایشان از موقعیت خودشان استفاده نکرد. یادم می آید باهم به اردبیل رفتیم. قرار بود به منزل امام جمعه آن شهر برویم که مرا فرستاد که نزد امام جمعه بروم که اتفاقاً مرحوم آیت الله مروجی مسافرت بودند. در این فاصله که من رفتم به منزل امام جمعه تا برگردم ‏‏ایشان با پتویی که دور خودشان پیچیده بودند جلوی مقبره شاه صفی نشستند و عمامه اش را هم بگونه ای قرار داد که شناخته نشود و سرش را هم روی زانوهایش گذاشته بود ‏‏وقتی برگشتم گفت آقای رحمانی ‏‏خیلی کاسبی کردم. گفتم چطور. گفت مردم فکر کردند من فقیر هستم هرکس آمده که برود به داخل شاه صفی جلویم پول انداخت‏‏. پسر امام فرد فاضل، وارسته، دانشمند. خلاصه گفتم امام جمعه نبود. شب را به سرعین رفتیم آنجا یک خانه ای خیلی ساده اجاره کردیم، ایشان یکی دو شب آنجا بودند بعد به پارس آباد مغان رفتیم. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی)‏

‎ ‎‏احمد آقا تا آخر عمر پر برکتش آن حالت درویش مآبی و خلوص و تواضعش محفوظ ماند. خاطره ای که از احمد آقا دارم مربوط به آن زمانی است که سخت مریض شده بودم و پس از بستری شدن در بیمارستان به منزل منتقل شدم، پس از آن که در منزل دوران نقاهت را طی ‏


‏می کردم. یک شب احمد آقا به اتفاق آقای دکتر بروجردی داماد حضرت امام و آقای رحمانی برای عیادت بنده آمدند.حاج احمد آقا کمر درد داشت و نمی توانست بر روی زمین بنشیند. روی صندلی نشست و ما هم روی زمین. در آن شب که ملاقات ایشان حدود یک ساعت و نیم طول کشید یادم می آید که از من پرسید آقای حجتی شما چند تا قرص می خورید. گفتم مثلاً این تعداد قرص می خورم (یادم نیست چند تا بود) اما اصلاً خودم را به قرص عادت نمی دهم. حاج احمد آقا گفت آقای حجتی من تمام وجودم بیمار است بر عکس شما روزی بیست تا قرص می خورم و سراپا مریض هستم. ‏‏(حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد حجتی کرمانی)‏

‏ در یک گردش ساده و بدون تشریفات به خلخال رفتیم. به آذربایجان شرقی رفتیم اما آنجا هم به منزل امام جمعه آن شهر نمی توانستیم برویم چون دوستان و آشنایان حاج احمد آقا که زیاد هم بودند اگر می فهمیدند که ایشان به شهرشان آمده و به آنها سر نزده و یا فرصت ملاقات پیش نمی آمد ناراحت می شدند. خلاصه بنده بعنوان مسئول بسیج مجوزی برای هفت- هشت نفر گرفتم و به داخل یکی از مراکز مربوط به بسیج رفتیم. ایشان در مسافرتها اینگونه بود کاملاً عادی و فردی افتاده و خاکی. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی)‏

‏ پیام امام به شورای نگهبان در سال 1363 یا 1364 خیلی پیام عجیبی بود. خیلی پیام جالبی بود. آقای حاج احمد آقا برای من تعریف می کرد که همین که به من گفتند که آقای امامی کاشانی آمد، فهمیدم که در شورای نگهبان یک خبری شده است. این انسانها خیلی می ارزند. در تشکیلات دفتر امام واقعاً ارزشمند هستند. آن روز من به شورا آمدم. بنده که در جریان امور بودم می فهمیدم که آقای حاج احمد آقا چقدر قیمت دارد. من نمی توانستم این مطلب را به حضرت امام بدون آقای حاج احمد آقا برسانم. اگر مثلاً نظر بر این بود که نمی خواست این حرف به حضرت امام برسد به من می گفت که مثلاً امام اکنون نمی تواند شما را بپذیرد. اگر برای من و یا شورای نگهبان آن اهمیت را قائل نبودند یا برای آنچه که در روزنامه نوشته شده که البته غرض شخصی بود، که من نمی توانستم حرف شورا را به امام برسانم. احمد آقا برای اینها اهمیت قائل بود. خیلی اهمیت می داد که تنش ایجاد نگردد. بعد آمدم به شورای نگهبان ‏


‏چیزی به اعضای شورا گفتم و آنها هم تقریباً مطلب را تأیید کردند. گفتم نامه را که دادم آقای حاج احمد آقا آمدند گفتند که اجازه می دهید من بخوانم و بعد به حضرت امام تقدیم کنیم؟ من گفتم که حاج احمد آقا این احتمال را می داد که شورای نگهبان استعفا کرده باشد. چون این احتمال را می داد می خواست بخواند که اگر موضوع این است یک چاره ای بیاندیشد و بیاید با شورا صحبت کند که چنین چیزی اصلاً به حضرت امام منتقل نشود. دوستان هم تأیید کردند که همین درست است. من اینگونه استنباط کردم که حاج احمد آقا می خواست ببیند که چیزی نباشد که موجب ناراحتی حضرت امام شود. چون امام از استعفا خیلی ناراحت می شد. و ناراحت می شد که یک مسئولی برای موردی قهر کند. خیلی موافق استعفا نبودند. البته آن پیام همان شب از تلویزیون خوانده شد و خیلی تأثیرگذار بود. خدماتی که احمد آقا به امام و به کشور کرد بسیار فراوان است. گاهی چیزهایی یادم می آید که بسیار تأثیرگذار و مهم بودند. یک وقتی از فلسطین آقای یاسر عرفات از امام وقت گرفت و خواست خدمت امام برسد. آقای حاج احمد آقا برای بنده تعریف می کرد: که یاسر عرفات که آمد من حرفهایی که از او شنیدم، فهمیدم آمده دیدار امام ولی تهدید و سازش در حرف های او وجود دارد. گفت: رفتم خدمت امام و به ایشان گفتم. که بعد امام آن صحبت ها را فرمودند که در صحیفه امام هم وجود دارد. ‏‏(آیت الله امامی کاشانی)‏

‏ ‏‏ حاج احمد آقا (رحمة الله علیه) از نظر ادب و اخلاق اجتماعی سرآمد بود. البته ناگفته نباشد بیت حضرت امام مجموعاً از چنین خصوصیتی برخوردار است. خانوادگی دارای چنین خصوصیت خوبی هستند. ایشان ایام عید نوروز که می شد تشریف می آوردند به منزل ما؛ البته برای دیدن عید می آمدند. می دانید که حضرت امام در زمانهای خاصی دیدار داشتند. معمولاً در ایام عید بنده به مشهد مقدس مشرف می شدم وقتی بر می گشتم مخصوصاً سالهای آخر، حاج احمد آقا زنگ می زد و تشریف می آوردند پیش بنده. سال آخر که آمدند به من گفتند که من یک خوابی دیدم. پرسیدم چه خوابی؟ گفت: خواب دیدم خدمت امام نشسته بودم و شما وارد شدید. سال آخر عمر حاج احمد آقا بود. حضرت امام بلند شدند و به شما خیلی ‏


‏احترام کردند و من تعجب کردم. چون حضرت امام شاگردانشان را یک تعارف مختصر می گفتند و می نشستند. احمد آقا فرمودند که تعبیر من این است که امام از نماز جمعه شما راضی هستند. بنده هم گفتم که من یک احتمال دیگری می دهم چون کتابی درباره حضرت ولی عصر(عج) در حال نگارش این هستم، لابد به خاطر این کتاب است. که حاج احمد آقا فرمودند من از این موضوع خبر نداشتم. بعد می گفتند در همان خواب رو کردم به حضرت امام و چیزی را گفتم که الآن یادم نیست که حاج احمد آقا چه گفتند؛ که حضرت امام در جواب حاج احمد آقا فرمودند: «پنجاه سال عمر که دیگر این چیزها را ندارد؛ این ناراحتی ها را ندارد.» و بعد ادامه دادند که آقای امامی ‏‏من امسال سال آخر عمرم است. یادم نمی رود. این را به من گفتند. من گفتم که نه؛ اگر کسی خواب ببیند که عمرش تمام شده، معروف است که می گویند آن فرد عمرش زیاد می شود. لذا به ایشان گفتم که شما عمرتان زیاد است. متأسفانه همانی شد که خودش گفته بود؛ همان سال بود که ایشان آن مسأله سکته برای ایشان پیش آمد و منتهی شد به فوت ایشان‏‏. خدا رحمتش کند. ‏‏(آیت الله امامی کاشانی)‏

‎ ‎‏احمد آقا نه فقط به دوست، بلکه به غیر دوست و حتی مسافر کنار خیابان ایستاده هم به یک چشم نگاه می کرد. در همین رابطه خاطره ای دارم که جایی هم نقل نکردم و برای شما نقل می کنم: یادم نیست آخرهای سال 58 بود یا اوایل سال 59. آن وقت که حضرت امام در خیابان دربند ساکن بودند. یک شب احمد آقا به منزل ما آمد، با یک جیپ آهوی قدیمی آمدند که متعلق به یکی از دوستانش بود که قرض گرفته بود. زمان اوج نا آرامی ها و ترورها بود. بعد از شام حرکت کرد که بیاید منزل خودشان (یا همان منزل امام در دربند). به ایشان گفتم به منزل رسیدی یک تلفن به ما بزن که ما خیالمان راحت شود. منزل ما هم در ضرابخانه بود که حضرت امام 48 ساعت در آنجا حضور داشتند. دیدم دیر شد و ایشان زنگ نزد، خیلی نگران شدم. سه ربع گذشت. زنگ زد. گوشی را برداشتم و با عصبانیت گفتم احمد تویی؟! چرا اینقدر دیر زنگ زدی؟ما نگران شدیم. با خنده گفت آقا محمود عصبانی نشو. یک کار خیر انجام دادم. سر راه که می آمدم دیدم یک آقا و خانمی با چهار بچه کنار خیابان ایستاده اند اینها ‏


‏را سوار کردم و بردم رساندم. بعد آمدم خانه؛ به همین دلیل دیر شد. یکبار هم همان منزل بودیم وقتی که امام در قم بودند، دیدم ایشان با یک وانت آمد و تعریف می کرد در بین راه برای انجام کار خیر با وانت یک باری را هم جابجا کرد. وانت متعلق به آقای حاج محمد علی صدوقی و متعلق به بنیاد آنها بود. ‏‏(دکتر محمود بروجردی)‏

‎ ‎‏آقای حاج احمد آقا یک عنصر قابل و لایقی بود. اولاً ایشان خیلی باهوش بود، به طوری که اگر انسان بخواهد یک صفت ذاتی و خصوصیت برجسته را از حاج احمد آقا بشمرد، هوش اوست‏‏. بسیار مرد باهوش و تیز و زیرکی بود. ثانیاً بعضی از صفات خوب امام را هم من در ایشان دیده ام، مثلاً بی رودربایستی بود، امام هم همینطور بودند، مرحوم حاج آقا مصطفی هم همینگونه بود. من از نزدیک با ایشان هم معاشرت و رفاقت داشتم، با هیچ کس و هیچ گروه و شخصی رودربایستی نداشتند. جاهایی که لازم بود که یک صراحت خوبی را داشت البته نه در همه جا، که تعبیر درست آن «رودربایستی نداشتن» است. از دیگر خصوصیات وی اینکه مرد عاقلی بود و بشدت به امام عشق می ورزید و علاقه مند بود و از بن دندان به این انقلاب اعتقاد داشت و به همین دلیل آن هوش سرشار در خدمت انقلاب و امام بود و اصل برای ایشان همین بود.‏‏(آیت الله خامنه ای‏‏، گنجینه دل ، صص 16-17)‏

‏ اگر یکی موقعی تصادفاً احتمال می داد که در رفیقش یک رنجشی پیدا شده می آمد با یک تواضع خاصی حتی درحد دست بوسی از رفیقش عذرخواهی می کرد. هیچ رفیقی سرّی را از او پنهان نمی کرد، اسرارش را به او می گفت و او هم بهترین سر نگه دارنده بود. بسیاری از رفقا از هم دلخور بودند. امّا، آنها را اصلاح می داد و نمی گذاشت که این دلخوری ادامه پیدا کند. همیشه درصدد بود که رفقا را با هم صمیمی و گرم نگه دارد، از آن طرف هم بسیار آدم بدون تکلفی در زندگی بود. بسیار ساده زیست بود چه از نظر سیاسی و چه از نظر مسکن و چه ار نظر غذا؛ در تمام اوقات با یک پیکان بود و اکثر شبها حتی تا این اواخر هم ما به قم می رفتیم. آن موقع هنوز منافقین و اینها، کاری نکرده بودند که نا امن بشود. هیچ گاه حاضر نبود از ماشین بنز استفاده کند. این اواخر می گفت که شما گاهی توی بنز می نشینید خجالت نمی کشید. من وقتی ‏


‏در بنز می نشینم، بسیار خجالت می کشم. و از این نظر اظهار شرمندگی می کرد. می گفت که من چاره ندارم؛ محافظین می گویند حتماً باید مراقب اوضاع و احوال و امنیت باشیم. این مسأله موجب می شد که ایشان یک مقداری از اسکورت و ماشین های سیستم بالا استفاده بکنند.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی، همان ، ص 156)‏

‏ آخرهای‏‎ ‎‏عمر،‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏جنبه های‏‎ ‎‏دنیای‏‎ ‎‏مادی‏‎ ‎‏فاصله‏‎ ‎‏گرفته‏‎ ‎‏بود. عظمت های‏‎ ‎‏عارفانه‏‎ ‎‏موسمی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مقطعی (هر چه‏‎ ‎‏بتوان‏‎ ‎‏اسمش‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏گذاشت) و‏‎ ‎‏دوران‏‎ ‎‏آماده‏‎ ‎‏سازی‏‎ ‎‏روحی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏روانی‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏خوبی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دنبال‏‎ ‎‏کرد. ممکن‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏هر‏‎ ‎‏دلیل‏‎ ‎‏کسانی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏رنجیده‏‎ ‎‏شده‏‎ ‎‏باشند؛‏‎ ‎‏سعی‏‎ ‎‏کرد‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏دوران‏‎ ‎‏دل‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏دست‏‎ ‎‏آورد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏خودش‏‎ ‎‏را آماده کند. ‏‏ایشان‏‎ ‎‏سایه‏‎ ‎‏روشنی‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏مشی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏سلوک‏‎ ‎‏عرفانی‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏بود. اهل‏‎ ‎‏ذکر‏‎ ‎‏بود. اهل‏‎ ‎‏ریا‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏تملق‏‎ ‎‏نبود. اگر‏‎ ‎‏کسی‏‎ ‎‏جلوی‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏مدیحه‏‎ ‎‏می گفت‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏شدت‏‎ ‎‏ناراحت‏‎ ‎‏می شد. من‏‎ ‎‏خودم‏‎ ‎‏پس‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏رحلت‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏یکی‏‎ ‎‏دوبار‏‎ ‎‏دستشان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏گرفتم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏ببوسم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏رنجید‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏آزردگی‏‎ ‎‏نهی‏‎ ‎‏کرد‏‏. عرض‏‎ ‎‏کردم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏خوب‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏خاطر‏‎ ‎‏اینکه‏‎ ‎‏یادگار‏‎ ‎‏پدر‏‎ ‎‏هستی،‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏کار‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏می خواهم‏‎ ‎‏بکنم. رنجیده‏‎ ‎‏بود. اواخر‏‎ ‎‏عمر‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏عزلت ‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏بها‏‎ ‎‏می داد. دلش‏‎ ‎‏می خواست‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏جمعی‏‎ ‎‏قرار‏‎ ‎‏بگیرد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏او‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏نشناسند. یک‏‎ ‎‏بار‏‎ ‎‏می گفت‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏غبطه‏‎ ‎‏می خورم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏فروشندگان‏‎ ‎‏دوره گردی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مثلاً‏‎ ‎‏میوه ای‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏مزرعه‏‎ ‎‏خود‏‎ ‎‏بر‏‎ ‎‏می دارند،‏‎ ‎‏می روند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏شهر‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏می فروشند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏آخر‏‎ ‎‏شب‏‎ ‎‏هم با‏‎ ‎‏پول‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏خانه ‏‎ ‎‏می روند. می گفت‏‎ ‎‏زندگی‏‎ ‎‏اینها‏‎ ‎‏مشخص‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏کار‏‎ ‎‏تولیدی‏‎ ‎‏کردند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ثمره‏‎ ‎‏کار‏‎ ‎‏تولیدی شان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏عرضه‏‎ ‎‏می کنند،‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏خدمت‏‎ ‎‏می کنند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏طریق‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏درآمد‏‎ ‎‏حلال‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏سالمی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏کسب‏‎ ‎‏می کنند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏وجدان‏‎ ‎‏آسوده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏راحت‏‎ ‎‏شب‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏خانه‏‎ ‎‏می روند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏زندگی شان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏می کنند. می گفت‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏غبطه‏‎ ‎‏می خورم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏زندگی‏‎ ‎‏سالم،‏‎ ‎‏روشن‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏شفاف‏‎ ‎‏اینها. با‏‎ ‎‏خودم‏‎ ‎‏مقایسه‏‎ ‎‏می کنم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏صبح‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏غروب‏‎ ‎‏چه‏‎ ‎‏کار‏‎ ‎‏کردم. درست‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏مشغول‏‎ ‎‏فعالیت‏‎ ‎‏بودم،‏‎ ‎‏حضورم‏‎ ‎‏مؤثر‏‎ ‎‏بوده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏حضورم‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏بعضی‏‎ ‎‏مقاطع‏‎ ‎‏لازم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏سرنوشت ساز‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏بوده‏‎ ‎‏ولی‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏دستاوردی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏سر‏‎ ‎‏آخر‏‎ ‎‏می خواهم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏برسم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏چقدر‏‎ ‎‏شفاف‏‎ ‎‏بوده‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏خدمت‏‎ ‎‏کردم،‏‎ ‎‏گاهی‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏می مانم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏گاهی‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏خجالت‏‎ ‎‏می کشم. خوب‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏بیان‏‎ ‎‏زیبایی‏‎ ‎‏دارد. ایشان‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏خصوص‏‎ ‎‏در‏‎ ‎


‏اواخر‏‎ ‎‏عمر‏‎ ‎‏دوست‏‎ ‎‏داشت‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏دهات‏‎ ‎‏دور‏‎ ‎‏دست‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏مناطق‏‎ ‎‏گمنام‏‎ ‎‏برود‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏شرایط‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏ساده‏‎ ‎‏روستایی‏‎ ‎‏زندگی‏‎ ‎‏کند. جایی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏انتخاب‏‎ ‎‏کند. پتویی‏‎ ‎‏بیاندازد،‏‎ ‎‏نماز‏‎ ‎‏بخواند،‏‎ ‎‏ذکر‏‎ ‎‏بگوید،‏‎ ‎‏دعایی‏‎ ‎‏بخواند،‏‎ ‎‏راز‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏نیازی‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏خدا‏‎ ‎‏بکند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏اشک‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏بریزد‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ساعاتی‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏بچه های‏‎ ‎‏روستایی‏‎ ‎‏فوتبال‏‎ ‎‏بازی‏‎ ‎‏بکند،‏‎ ‎‏یا‏‎ ‎‏اگر‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏فوتبال‏‎ ‎‏بازی‏‎ ‎‏می کنند،‏‎ ‎‏داور‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏بشود.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، امین امام ، ص 110)‏

‏ درسفرهای‏‎ ‎‏متعددی ‏‏که به‏‎ ‎‏سیستان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏بلوچستان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏دهات‏‎ ‎‏اطراف‏‎ ‎‏آنجا داشتیم، ‏‏از‏‎ ‎‏شهرهای‏‎ ‎‏مختلف‏‎ ‎‏اعم‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏ایرانشهر‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏سرباز‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏چابهار‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏کنارک‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏طرفهای‏‎ ‎‏بم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏کرمان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏همین‏‎ ‎‏محدوده‏‎ ‎‏مرزی‏‎ ‎‏جالق‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏میرجاوه‏‎ ‎‏بازدید کردند. و‏‎ ‎‏چون‏‎ ‎‏مناطق‏‎ ‎‏فقیرنشین‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مستضعف‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏نشست هایی‏‎ ‎‏داشتند‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏درد‏‎ ‎‏دل‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏بشنوند. دوست و غیر دوست برای ایشان فرقی نمی کرد ‏‏او عاشق مردم بود؛ همه را به یک چشم نگاه می کرد ‏‏واقعاً؛ ایشان،‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏زمان‏‎ ‎‏حیات‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏بعد‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏رحلت‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏نقاط‏‎ ‎‏جنوب‏‎ ‎‏کشور‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏آبادان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏خرمشهر‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏تا‏‎ ‎‏جاهای‏‎ ‎‏مختلف‏‎ ‎‏مثل‏‎ ‎‏بندر‏‎ ‎‏لنگه‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏بندرعباس‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مناطق‏‎ ‎‏شمال‏‎ ‎‏کشور‏‎ ‎‏رفتند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏علی الاصول‏‎ ‎‏سفرهایشان‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏نحوی‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏کمتر‏‎ ‎‏بنا‏‎ ‎‏داشتند‏‎ ‎‏معرفی‏‎ ‎‏بشوند. خیلی‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏ندرت‏‎ ‎‏پیش‏‎ ‎‏می آمد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏حاضر‏‎ ‎‏بشوند‏‎ ‎‏خودشان‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏معرفی‏‎ ‎‏کنند‏‎ ‎‏مگر‏‎ ‎‏جاهایی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏احساس‏‎ ‎‏می کردند‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏اگر‏‎ ‎‏متوجه‏‎ ‎‏بشوند‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏فرزند‏‎ ‎‏امامند‏‎ ‎‏خوشحال‏‎ ‎‏می شوند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏انعکاس‏‎ ‎‏بیرونی‏‎ ‎‏زیاد‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏ندارد،‏‎ ‎‏مثل‏‎ ‎‏دهات‏‎ ‎‏محدود‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏کوچک. در‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏ده‏‎ ‎‏خیلی‏‎ ‎‏کوچکی‏‎ ‎‏شاید‏‎ ‎‏نزدیکی های‏‎ ‎‏بوئین زهرا‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏شب‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏رفتیم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏چند‏‎ ‎‏خانوار‏‎ ‎‏بیشتر‏‎ ‎‏نبودند. خیلی‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏مستضعف‏‎ ‎‏بودند،‏‎ ‎‏دیدند‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏چند‏‎ ‎‏نفر‏‎ ‎‏روحانی‏‎ ‎‏هستیم‏‎ ‎‏البته‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏لباس‏‎ ‎‏شخصی‏‎ ‎‏پوشیده‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏ولی‏‎ ‎‏همه‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏لباس‏‎ ‎‏روحانی‏‎ ‎‏داشتیم. مردم‏‎ ‎‏استقبال‏‎ ‎‏کردند‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏عنوان‏‎ ‎‏روحانی‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏شب‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏ده‏‎ ‎‏اطراق‏‎ ‎‏کردیم. بزم‏‎ ‎‏خوبی‏‎ ‎‏بود،‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏صحبت‏‎ ‎‏می کردیم،‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏مردم‏‎ ‎‏سؤال‏‎ ‎‏شد‏‎ ‎‏خواسته‏‎ ‎‏شما‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏وضعی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏ده‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏محدودیت هایی‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏دارید‏‎ ‎‏چیست؟‏‎ ‎‏انتظار‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏بگویند‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏آب‏‎ ‎‏نداریم،‏‎ ‎‏وضع‏‎ ‎‏جاده هایمان‏‎ ‎‏خراب‏‎ ‎‏است. این‏‎ ‎‏سؤالها‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏می کردیم‏‎ ‎‏جواب‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏آرزویمان‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏بتوانیم‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏ببینیم‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏شوخی‏‎ ‎‏گفتیم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏فرزند‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏چطور؟‏‎ ‎‏گفتند: چرا‏‎! ‎‏فرزند‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏هم‏‎ ‎


‏دوست‏‎ ‎‏داریم‏‎ ‎‏ببینیم. هر چه‏‎ ‎‏صحبت‏‎ ‎‏می کردیم‏‎ ‎‏می گفتند‏‎ ‎‏خواسته‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏دیدار‏‎ ‎‏حضرت‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏است‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏صفا‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏صمیمیت‏‎ ‎‏روستایی‏‎ ‎‏خودشان‏‎ ‎‏خواسته‏‎ ‎‏مادی‏‎ ‎‏نداشتند. گفتیم‏‎ ‎‏حالا‏‎ ‎‏اگر‏‎ ‎‏فرزند‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏اینجا‏‎ ‎‏باشد،‏‎ ‎‏شما‏‎ ‎‏چه‏‎ ‎‏می کنید؟‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏دیدیم‏‎ ‎‏کم کم‏‎ ‎‏دارند‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏مشکوک‏‎ ‎‏می شوند. گفتیم‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏فرزند‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏ایشان‏‎ ‎‏هستند. خلاصه‏‎ ‎‏برایشان‏‎ ‎‏سخت‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏قبول‏‎ ‎‏کردن‏‎ ‎‏قضیه‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مسأله‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏نحوی‏‎ ‎‏بود‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏حاج‏‎ ‎‏احمد آقا‏‎ ‎‏دیدند‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏اینها‏‎ ‎‏دارند‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏اصل‏‎ ‎‏روحانی‏‎ ‎‏بودن‏‎ ‎‏ماها‏‎ ‎‏شک‏‎ ‎‏می کنند. به‏‎ ‎‏پاسدارشان‏‎ ‎‏گفتند‏‎ ‎‏بروید‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏عقب‏‎ ‎‏ماشین‏‎ ‎‏لباسهای‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏بیاورید‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏ملبس‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏لباس‏‎ ‎‏روحانی‏‎ ‎‏شدند. یک‏‎ ‎‏وقت‏‎ ‎‏دیدیم‏‎ ‎‏همه‏‎ ‎‏زنان‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏مردان‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏نشسته‏‎ ‎‏بودند‏‎ ‎‏یک‏‎ ‎‏فریادی‏‎ ‎‏کشیدند. دیدند‏‎ ‎‏پسر‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏است. به‏‎ ‎‏نحوی‏‎ ‎‏شد‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏دیگر‏‎ ‎‏نتوانستیم‏‎ ‎‏آنجا‏‎ ‎‏بمانیم. احساسات‏‎ ‎‏شدیدی‏‎ ‎‏به‏‎ ‎‏اهالی‏‎ ‎‏دست‏‎ ‎‏داد،‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏آمدیم. منتها‏‎ ‎‏فردا‏‎ ‎‏حاج احمد آقا‏‎ ‎‏از‏‎ ‎‏جماران‏‎ ‎‏ماشین‏‎ ‎‏فرستادند‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏همه‏‎ ‎‏آن‏‎ ‎‏اهالی‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏برای‏‎ ‎‏دیدار‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏آوردند،‏‎ ‎‏و‏‎ ‎‏امام‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏آنها‏‎ ‎‏صحبت‏‎ ‎‏کردند. از‏‎ ‎‏این‏‎ ‎‏نوع‏‎ ‎‏خاطرات‏‎ ‎‏زیاد‏‎ ‎‏است. ‏‏(حجت الاسلام و المسلمین سید سراج الدین موسوی، امین امام، ص 99)‏

‎ ‎‏چون با هم همسن و هم دوره بودیم، علی القاعده باید هیچ تعارفی با من نداشته باشد. قبل از هر چیز بگویم که احمد آقا با هیچ کس تعارف نداشت ؛ دوست یا غیر دوست. با همه یکسان برخورد می کرد؛ ممکن بود که با آقایان بهشتی و اردبیلی تعارفی داشته باشد چون اختلاف سنی داشتند، در آن چهار پنج سالی که دادستان کل انقلاب بودم خدا را شاهد می گیرم که بدون رودربایستی حرفهایش را به من می زد. دادستان کل انقلاب آن زمان مثل حالا نیست. آن زمان دادستان کل انقلاب یعنی همه کاره. وزارت اطلاعات نبود، اطلاعات کشور در اختیار ما بود،حتی وزیران برای پیشرفت کار خودشان از مجلس رأی اعتماد می گرفتند و می آمدند پیش ما که باید به ما کمک کنید.خود آقای میر حسین موسوی به دادستانی کل انقلاب اسلامی نیاز داشت. خیلی از افراد، تجار، سیاستمداران به نوعی با دادستانی کار داشتند همه آنها از دوستان حاج احمد آقا بودند. من اینجا شهادت می دهم هیچ وقت غیر از آنکه امام مستقیم دخالت کرد حاج احمد آقا یک کلمه به من نگفت که فلانی گرفته شود، یا فلانی آزاد شود. حتی یک کلمه. حضرت امام هم فقط درباره یکی دو نفر گفتند.یکی از آنها مرحوم داریوش فروهر بود ‏


‏که آقای لاجوردی دادستان تهران بود ایشان را دستگیر کردند. من راخواستند و فرمودند امثال داریوش فروهر که نباید دستگیر شوند.مرحوم داریوش فروهر امام و نظام را قبول داشت اما مخالف برخی رفتارها بود. و فرمودند که بگویید ایشان را آزاد کنند. یکی دو نفر آن موقع در زندان داشتیم که طرفدار بنی صدر بودند؛ یکی غضنفرپور که نماینده بود و یکی هم خانم سودابه سدیفی که خبرنگار بود و در پاریس هم خدمت امام آمده بود و با حضرت امام به ایران آمده بود و از طرفداران سرسخت بنی صدر بود.امام دستور دادند این دو نفر را هم آزاد کنند.‏‏(حجت الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی)‏

Picture 14

‏ یک هفته قبل از اینکه ایشان سکته کند بسیار دردناک بود، شب های ماه رمضان بود. همان جلسات شبانه بود. حاج احمد آقا کمی دل درد داشت، نیمه های شب دراز کشیده بود من هم پیش ایشان نشسته بودم. گفت آقای موسوی مردن یاد می گیریم. گفتم حاج احمد آقا زوده حالا. حالا خیلی مانده. طبیعی با هم حرف می زدیم. گفت آقای موسوی من و تو دیگر بعد از این، روزهای خوشی را مثل گذشته نخواهیم داشت.آن روزهای خوش گذشته را نخواهیم داشت. می گفت دنیا بدون امام برای من معنی ندارد. روز عید فطر بود که آخرین ملاقات من با ایشان بود در کُما نبود. آن روز پسر آقای امام جمارانی عمامه گذاری داشت و نهار ما را دعوت کردند. رفتم خدمت حاج احمد آقا حرفهایی آن روز زد که خیلی ناراحت شدم. قم بودم که خبر سکته ایشان را شنیدم که بسیار ناراحت کننده بود. وقتی رسیدم در حال کُما بود. خدا رحمتش کند. ‏‏(همان)‏

 


منابع:

‏1- برداشتهایی از سیره امام خمینی جلدهای4-1، غلامعلی رجایی، نشر عروج، چاپ اول 1377‏

‏2- بررسی ویژگیهای شخصیتی یادگار امام، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1387 ‏

‏3- فصل سبز، خاطرات منسوبین امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ اول 1377‏

‏4- کتاب گنجینه دل، خاطرات یاران در وصف یادگار امام، چاپ اول 1375‏

‏5- مجموعه آثار یادگار امام، جلد 2-1، نشر عروج، چاپ اول 1375‏

‏6- صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ، جلدهای 17 و 2 .‏

‏7- فصلنامه حضور، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی (س)،  شماره 18-14‏

‏8- کتاب منتخب مواضع یادگار امام، نشر عروج ، چاپ اول 1376)‏

‏9- امین امام ،ویژه نامه بزرگداشت سیزدهمین سالگرد ارتحال احمد آقا، اسفند 86 ‏

‏ ‏

HQ Photo 002

‏ ‏

‎ ‎