مجله خردسال 81 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 81 صفحه 4

آقا کوچولو پرواز میکند فریبا کلهر یکی از سرگرمیهای آقا کوچولو این بود که کاغذ و حصیر و سوزن میخرید و با آنها فرفره درست میکرد. فرفرههای رنگی کوچک و بزرگ. بعد آنها را جلو خانهاش توی زمین فرو میکرد تا باد آنها را بچرخاند. دور و بر خانهی آقا کوچولو پر از فرفره بود. وقتی باد آنها را میچرخاند، آنقدر قشنگ میشدند که هرکس از آنجا رد میشد مدتی میایستاد و چرخیدن فرفرهها را تماشا میکرد. یک روز آقا کوچولو تصمیم گرفت یک فرفرهی خیلی خیلی خیلی بزرگ درست کند، امـا قبل از شروع کار باید مقدار زیادی کاغذ میخرید و یک حصیر خیلی بزرگ بزرگ هم پیدا میکرد تا فرفرهرا با یک سوزن خیلی بزرگ به سرش وصل کند. آقا کوچولو وسایلش را آماده کرد و دست به کار شد. درست کردن یک فرفرهی خیلی خیلی خیلی بزرگ چند روز طول کشید، اما بالاخره ساخته شد. آقا کوچولو ایستاد و به فرفرهی بزرگش نگاه کرد. فرفرهی او هم قشنگ بود و هم خیلی بزرگ. آقا کوچولو حصیر فرفرهاش را دست زد تا ببیند آیا محکم ا ست یا نه. همین موقع باد تندی وزید و فرفرهی بزرگ را از زمین بلند کرد و بالا برد. همراه فرفره آقا کوچولو هم از زمین بلند شد. فرفره بالا و بالاتر میرفت و آقا کوچولو را هم با خودش میبرد. آقا کوچولو اول ترسید و داد زد: «یکی به من کمـک کند. نجـاتم بدهید!» اما کسی صدای او را نشنید. کمی که گذشت، ترس آقا کوچولو ریخت. حالا او از پرواز خوشش میآمد. باد هر لحظه فرفره را بالاتر میبرد. پرندهای از کنار آقا کوچولو و فرفرهاش گذشت و به او سلام کرد. هواپیمایی به آقا کوچولو رسید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 81صفحه 4