مجله خردسال 94 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 94 صفحه 4

هله و هوله محمد رضا شمس یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک هله بود و یک هوله. هله و هوله هر چی را که می­دیدند، قرچ و قروچ می­جویدند. وقتی هم چیزی نداشتند، دهانشان را باز می­کردند و هوا می­خوردند. یک روز زیر درخت دراز کشیده بودند. که صدایی شنیدند: «ها ها، هو هو ...» هله گفت: «باده!» - «شاده!» - «خوشمزه است!» - «خوردنیه!» دهانشان را باز کردند و یکی یک گاز از باد گرفتند. جیغ باد در آمد: «چه کار می­کنید؟ دردم آمد.» و به سرعت از آن جا دور شد، یک روز هم هوا ابری شد. باران آمد. اول چک چک، بعد شرو شر. دانه­های باران به هم چسبیدند. رشته به رشته شدند. توی آسمان تاب خوردند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 94صفحه 4