
ماهی
فک
ناهار در سرزمین یخها
خرس                                                                                                                                          پنگوئن
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
در یک سرزمین سرد سرد و پر از برف،                      کنار یک دریاچهی یخ زده نشسته بود.
تصمیم داشت برای ناهار یک             گنده و چاق و چله بخورد.
نمیدانست چه طوری یخ دریاچه را بشکند که         از راه رسید.
روی یخها بازی میکرد که ناگهان یخ زیر پایش ترک خورد و        افتاد توی آب.
با خوش حالی جلو رفت و گفت: «حالا میتوانم یک          بگیرم!»
گفت: «این گودال آب را من درست کردهام و         توی آن هم مال من است.»
  مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 152صفحه 17