مجله خردسال 227 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 227 صفحه 8

فرشته ها هنوز چند روزی به عید نوروز مانده بود. مادرم گفت:« می خواهیم به مشهد برویم.» گفتم:« کی می رویم؟» مادر گفت:« فردا حرکت می کنیم.» پرسیدم:« مگر پدر سرکار نمی رود؟» مادرم گفت:« تا عید چند روز تعطیل است و پدر و دایی عباس سرکار نمی روند. برای همین هم، همه با هم به زیارت آقا امام رضا (ع) می رویم.» پرسیدم:« چرا تعطیل است؟» مادر گفت:« شهادت حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن (ع) و شهادت امام رضا (ع) است. برای همین هم چند روز قبل از شروع سال نو تعطیل است.» پدرم به خانه آمد و گفت:« وسایل را جمع کرده اید؟» گفتم:« پدرجان، شما به خاطر این که شهادت امام رضا(ع) است می خواهید به مشهد بروید؟» پدر گفت:« اگر خدا بخواهد، با زیارت حرم امام رضا (ع) سال را به پایان می رسانیم و سال نو را هم در کنار حرم ایشان شروع می کنیم. این زمان را زیر نور حرم امام رضا (ع) بودن، یعنی یک پایان خوب و یک شروع زیبا.» مادرم با خوشحالی دست مرا گرفت و گفت:« زود بیا! تا برای یک پایان خوب و یک شروع زیبا آماده شویم!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 227صفحه 8