مجله خردسال 245 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 245 صفحه 4

دیگ آش افسانه شعبان نژاد یکی بود ، یکی نبود. زیر گنبد کبود. روی یک درخت، چهار تا کلاغ نشسته بودند. از این جا و آن جا حرف می­زدند . کلاغ اولی نگاهش به دودی که به آسمان می­رفت افتاد و گفت: «فکر کنم شام عروسی خاله سوسکه را می­پزند.» کلاغ دومی بالش را بالای چشمش گرفت و نگاه کرد و گفت: «نه شام عروسی نیست، فکر کنم دارند غذای مهمانی خاله گنجشکه را می­پزند.» کلاغ سومی سرش را این طرف و آن طرف چرخاند. نگاه کرد و گفت: «نه شام عروسی است نه غذای مهمانی، فکر کنم دارند آش آشتی کنان قورقوری خان و خاله مرغابی را می­پزند.» کلاغ چهارمی پرید و پرید. به دیگی که روی آتش بود، رسید. دید آقا خروسه مریض است. خاله مرغه دارد برایش آش می­پزد. خاله مرغه

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 245صفحه 4