مجله خردسال 299 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 299 صفحه 8

فرشته ها هر چه به حسین گفتم ، ماه رمضان که می شود ، سحر بیدار می شویم و سحری می خوریم . . . اصلا نفهمید که من چه میگویم . او نمی دانست وقتی ماه رمضان می آید ، مسلمان ها روزه می گیرند ، یعنی از اذان صبح تا وقت افطار هی چیز نمی خورند . من می خواستم به او بگویم که من روزه ی کله گنجشکی می گیرم . اما او به حرف های من گوش نمی داد و می خواست بازی کند به مادرم گفتم : « این حسین هم عجب بچه ای است ! . » مادرم خندید و گفت : « راستی گفتی او خیلی بچه است و برای این که این چیزها را بفهمد ، هنوز کوچک است . اما تو نمی دانی ماه رمضان یعنی چه ؟ می دانی در ماه رمضان مسلمان ها با دعا و روزه و کارهای خوب آن قدر به خدا نزدیک می شوند که ماه رمضان برایشان زیبا ترین ماه سال می شود . صبر کن ! وقتی حسین بزرگ تر شود ، آن وقت مثل تو این چیزها را یاد می گیرد و می تواند روزه ی کله گنجشکی هم بگیرد ! » گفتم : « آن وقت من آن قدر بزرگ می شوم که مثل شما و پدر روزه بگیرم ! » مادرم خندید ، مرا بوسید و گفت : « تو حسین و همه ی بچه ها ، فرشته های پاک خدا هستید . »

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 299صفحه 8