مجله خردسال 342 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 342 صفحه 19

پرسید:" چرا؟ ... خیلی قشنگ است." ... جواب داد:" چون من نمی توانم از آب بیرون بپرم و .. را تماشا کنم." ... گفت:" ... جان! عجله کن! الان ... می رود." ... گفت:" ... دلش می خواهد ... را ببیند و منم یتوانم به او کمک کنم." ... با خوش حالی پرسید:" چه طوری؟ ... گفت:" دنبال ما بیا!" ... و ... رفتند و ... هم به دنبال آن ها رفت. کمی جلوتر ، سایه ی بزرگی روی آب بود، ... گفت:" ... این است؟ این که قشنگ نیست." ... گفت:" این فقط زیر ... است روی آب بیا تا آن را ببینی." ... گفت:" حالا روی سر من بنشین. ... رفت و روی سر .. نشست. ... دهانش را باز کرد و آن را پر از آب دریا کرد. بعد آب را با فشار از سرش بیرون داد. .. که روی سر ... بود با فشار آب به هوارفت. او و ... هر دو با هم از آب بیرون پریدند و ... توانست ... را ببیند. ... خیلی قشنگ بود، اما قشنگ تر از ... پرواز ... روی آب دریا بود. یک پرواز شیرین و فراموش نشدنی!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 342صفحه 19