مجله خردسال 349 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 349 صفحه 4

لولو محمدرضا شمس شب بود. آینه کوچولو، توی اتاقش تنها نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد. پدر و مادرش به مهمانی رفته بودند. یک دفعه صدایی آمد:" گرومب گرومب خانه لرزید. آینه کوچولو ترسید. دلش شروع کرد به تند تند زدن. به دلش گفت:" یواشتر! این قدر تند نزن!" دلش گفت:" باشه!" و یواش زد. صدا دوباره بلند شد:" گرومب گرومب" خانه الاکلنگ شد. آینه پرسید:" کی .. کی ... کیه؟" صدا گفت:" منم لولو! آینه کوچولو!" آینه کوچولو گفت:" وای خداجون!" از ترس پرید روی تخت و لحاف را کشید روی سرش. لولو، گرومب گرومب آمد به طرف اتاق. قدش آن قدر بلند بود که سرش میخورد به سقف. یک چشم روی پیشانی داشت. یک چشم پشت سرش و دو تا هم روی شانههایش. چشمانش سرخ بود. زبان درازش هم سرخ بود. وقتی راه میرفت با زبانش همه چیز را میچشید. لولو یک سایه داشت، دوبرابر خودش. سایه میخواست از او جلو بزند که لولو عصبانی شد. با زبانش سایه را گرفت و مثل ساندویچ لوله کرد و گذاشت توی دهانش و قرچ قرچ آن را جوید. بعد آمد توی اتاق. قدم که بر میداشت، تخت آینه کوچولو، میرفت بالا، میآمد

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 349صفحه 4