آش
کدو قورباغه گوسفند نخودسبز موش ذرت اردک قابلمه خرگوش
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
... خیلی گرسنه بود. دلش یک غذای خوش مزه می خواست. اما فقط ... داشت. او نمی توانست با ... یک غذای خوش مزه درست کند. برای همین هم ...، ... را برداشت و رفت تا آن را بفروشد و غذا بخرد.... خیلی گرسنه بود. او فقط یک ... داشت و با یک ... نمی توانست یک غذای خوش مزه درست کند. پس .. را برداشت و رفت تا آن را بفروشد و غذا بخرد. .. خیلی گرسنه بود. او فقط یک هویج داشت. اما با یک هویج که نمی توانست غذا درست کند. پس هویج را برداشت و رفت تا آن را بفروشد و غذا بخرد. ... خیلی گرسنه بود. او فقط ... داشت. با خودش گفت:" فقط با ... که نمی توانم غذای خوشمزه درست کنم." پس رفت تا ... را بفروشد و غذا بخرد. ... خیلی گرسنه بود. اما چیزی
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 354صفحه 18