مجله خردسال 405 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 405 صفحه 21

تا هم روی زمین. او را دید و گفت:«وای ... ! چهقدر داری! یکی به من میدهی؟» گفت:«بیا یکی بردار!» هم آمد و یک برداشت. حالا فقط یک روی زمین مانده بود. به گفت:«حالا میخواهی چه کار کنی؟» گفت:«نمیدانم، تو میدانی من باید چیکار کنم؟» گفت:«باید این را هم به کسی بدهی.» گفت:«اما همهی ما گردو داریم.» گفت:«من گردو ندارم.» گفت:«خودم به تو یک دادم.» خندید و گفت:«آن را خوردم!» با خوشحالی گفت:«فهمیدم چیکار کنیم!» پرسید:«چیکار کنیم؟» گفت:«همهی اینها را میشکنیم و همینجا میخوریم! مثل !» و و دور هم نشستند و شکستند و خوردند و خندیدند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 405صفحه 21