مجله خردسال 452 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 452 صفحه 6

را میشمردند. یک روز اتفاق عجیبی افتاد، یک نفر به ایوان آمد و گفت:« وای! چه کلاغهای ریزه میزه ای!» قناری با شنیدن این حرف به جفتش نگاه کرد. پر و بال او سیاه سیاه شده بود. به خودش نگاه کرد. سیاه سیاه بود. قناری کنار جفتش نشست و چشمهایش را بست. همان یک نفر گفت:« ای وای! الان این کلاغها میمیرند!» بعد در قفس را باز کرد و گفت:« از این جا بروید، زود بروید تا نمردید!» کلاغها... نه قناریها، از بوقها گذشتند، از دود ها گذشتند. رفتند و رفتند و خانه بختشان را بالای یک درخت سبز درست کردند. جایی که صدای چهچه شان و رنگ پر و بالشان قند توی دلشان آب میکرد!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 452صفحه 6