مجله خردسال 461 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 461 صفحه 5

محمدرضا شمس خانهی بی در و پیکر چند روز بود که سر خانه، سنگین شده بود و کمی درد میکرد. یک روز بلند شد رفت پیش دکتر. دکتر سر خانه را دید و گفت:«چیزی نیست. دو تا لک لک روی سرت لانه کردهاند.» خانه ناراحت شد و داد زد:«بیخود کردهاند. فکر نکردند سر من درد میگیرد؟» بعد رو به لک لکها گفت:«زود از روی سر من بروید.» لک لکها گفتند:«یک چند روزی صبر کن! جوجههای ما تازه به دنیا آمدهاند. کمی که بزرگتر شدند، خودمان از اینجا میرویم.» خانه گفت:«نه! همین حالا باید بروید.» لک لکها غصه خوردند. دکتر گفت:«غصه نخورید. بیایید بالای مطب من لانه کنید. جای خیلی خوبی است!» لک لکها اسباب کشی کردند و رفتند بالای مطب دکتر. سردرد خانه خوب

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 461صفحه 5