مجله خردسال 306 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 306 صفحه 19

را من و تو با هم ساختیم.» اما اصلاٌ به و نگاه نکرد. او همین طور می رفت و نگران خشک شدنش بود. ، های و هویی کردو را جا به جا کرد. آمد و جلوی ایستاد. گفت:« زیبا!ببار و را خوش حال کن.» خندید و بارید. قطره های زیباییی را دید که از آسمان بر سرش می ریخت. هر چه نگاه کرد، را ندید چون جلوی او را گرفته بود. کمی گذشت. کوچک و کوچک تر می شد و پر آب تر بارید و گل ها و سبزه ها را سیراب و شاداب کرد. حالا دیگر پر آب تر از همیشه بود. ناگهان دوباره در آشمان پیدا شد. شاد بود و می خندید. مثل . مثل مثل قطره های باران.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 306صفحه 19