مجله کودک 81 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 81 صفحه 9

سلام مرد، دیر برگشتی؟! مرد نفسی تازه کرد و گفت: «می دانی که شهر است و شلوغی. وقتی داخلش می شوی با خداست که کی برگردی. » مرد که می خواست داخل چادر شود کمی مکث کرد و به اطراف خیره شد و از زنش پرسید: ببینم زن، گوسفندمان را نمی بینم. نکند باز هم فرار کرده و سر به بیابان زده... زن دست از کار کشید. کمی تحمل کرد و بعد در حالی که چشمش را به آسیاب دستی دوخته بود، گفت: او دیگر اینجاست. یعنی چه، چه بلایی سرش آمده؟ سرش را بریدم... بریدی؟! آخر چرا؟! شلوغش نکن مرد، امروزچند مسافر غریبه آمده بودند، گرسنه هم بودند... چه می شنوم زن؟! یعنی تو تنها گوسفندمان را برای چند نفر غریبه سر بریدی؟! آنها آدمهای معمولی که نبودند، از بزرگان قریش بودند، داشتند به حج می رفتند ، وقت خداحافظی از ما دعوت کردند که بعد از برگشتشان از حج، در مدینه نزدشان مهمان شویم... مدتی بعد امام حسن(ع) در کوچه های مدینه به همان پیرزن وپیرمرد برخورد کردند. با دیدن پیرزن، امام بلافاصله میزبانشان را شناختند و جلو رفتند. سلام علیکم، ای زن مرا می شناسی؟ پیرزن با دقت به چهره نورانی امام نگاه کرد و گفت: به خدا سوگند که که نه، ترا بخاطر نمی آورم. من همان میهمانی هستم که چندی پیش به خیمه ات آمدم و تو برای پذیرایی ازمن و همراهانم، تنها گوسفندت را قربانی کردی. پیرزن با شنیدن این جمله، باخوشحالی، گویی گمشده اش را یافته، برای امام تعریف کرد که چگونه خودش وشوهرش مدتی است دچار تنگدستی شدیدی شده اند و برای کمک گرفتن از خاندان قریش به مدینه آمده اند. امام با شنیدن سخنان پیرزن، به همراهانشان دستور دادند که هزار گوسفند خریداری کنند و به همراه هزار دینار، به پیرزن وپیرمرد ببخشند. بعد هم آنها را به نزد امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر راهنمایی کردند تا آنها نیز، دینشان را به پیرمرد و پیرزن ادا کنند. این چنین بودکه پیرزن و پیرمرد فقیر و تنگدست، صدها برابر محبتشان را از کریم اهل بیت دریافت کردند و ثروتمند و دارا، به سر خانه و زندگی خود بازگشتند. دوست فرا رسیدن سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجبتی (ع) را به شما تسلیت می گوید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 81صفحه 9