
از میان پنجره باز به داخل بارید. پرده
مرتب این طرف و آن طرف
میرفت. همه برای تنگ ماهی
قرمز نگران شده بودند.
پرده مرتب به تنگ ماهی
میخورد. سرانجام هم
پرده محکم به تنگ خورد و
آن را واژگون کرد.
ماهی قرمز روی فرش
اتاق افتاد. او مرتب بالا و پایین
میپرید و نمیتوانست
نفس بکشد. اگر
خیلی زود آب به او
نمیرسید، تلف
میشد. عروسکها
دور ماهی جمع شده
بودند هر کدام چیزی
میگفتند. .یکی گفت:
بهتر است هر چه
زودتر او را به آب
برسانیم. خواستند با
دست او را بردارند و
به حمام ببرند. اما مرتب
ماهی قرمز از دستشان لیز
میخورد و به زمین میافتاد.
در آخر یکی گفت: جعبهی موسیقی
کجاست؟ آن را پیدا کنید! عروسکها با هم کمک
کردند و جعبهی موسیقی را بلند کردند و به اتاق خواب بچههای
صاحب خانه بردند. آنها دستهی جعبه را چرخاندند و صدای
جمهوری متحد عربی را تشکیل دادند (عراق
نیز بعداً به آنها پیوست) این ترکیب رنگی را
برای پرچمهای خود برگزیدند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 239صفحه 9