«از مجموعه قصههای ایزوپ»
سگ شکاری و خرگوش
ترجمهی محمد علی دهقانی
روزی یک سگ شکاری، نزدیک مزرعه صاحبش، خرگوشی را دید و چون خیلی
گرسنه بود، به دنبال خرگوش دوید تا او را شکار کند. خرگوش خیلی تند میدوید
و هر لحظه دور و دورتر میشد، تا این که
بعد از چند دقیقه سگ شکاری را جا گذاشت
و رفت. سگ شکاری، خسته و درمانده در
میان علفزار نشست. مرد چوپانی که از آنجا
میگذشت و شاهد ماجرا بود، خندهای کرد.
و با صدای بلند گفت:
«آفرین به این خرگوش!
راستی که دوندۀ بی مانندی
است! ببین چه طور سگ
شکاری را جا گذاشت و فرار
کرد!...»
سگ شکاری نگاه
سرزنشآمیزی به مرد
چوپان کرد و گفت: «آخه آدم
نادان! تو که نمیدانی بین
دویدن من و آن خرگوش چه
فرق بزرگی هست! من فقط
برای یک وعده سیر کردن شکم
خودم میدویدم، در حالی که
آن حیوان بدبخت برای نجات
همه زندگیاش میدوید!»
این نماد وجود دارد. چهار طرح مشکی اطراف پرچم
به نشانهی بهشت، آتش، آب و زمین درپرچم کار
شده است. رنگ سفید زمینه هم نشانه پاکی، صلح و
امید است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 240صفحه 13