مجله کودک 262 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 262 صفحه 9

بغضش ترکید و صدای گریه­اش به هوا بلند شد. امام رضا (ع) او را آرام کرد. ریّان به دست و صورت امام رضا (ع) بوسه زد. بعد خداحافظی کرد و برای رفتن راه افتاد. چند قدم که رفت، امام صدایش زد. - ریّان! - بله آقا ! - برگرد! ریّان به نزد امام (ع) برگشت و پرسید: «چه شده مولای من؟» امام رضا (ع) گفت: «دوست نداری مقداری پول به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتر بخری، آیا نمی­خواهی پیراهنم را به تو ببخشم؟» ریّان یاد خواسته­هایش افتاد. آنها را از یاد برده بود. اما امام رضا (ع) یادش انداخته بود. - از شما متشکرم آقا، به خاطر غم جداییِ از شما، یادم رفته بود بگویم! امام رضا (ع) به او یک پیراهن سفید داد. بعد یک همیان * پول در دستش گذاشت. ریّان وقتی رفت، به خودش گفت: «چه امام عزیز و مهربانی، او از خواسته­ی قلبِ شیعیانش هم خبر دارد.» کیسه­ای که مردم در آن زمان­ها، داخلش پول می­گذاشتند. هنگامی که این خودرو در سال 1994 میلادی عرضه شد، بلافاصله طراحی و ساخت خودروهایی به این شکل و شمایل در بازارهای جهانی باب شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 262صفحه 9