مجله کودک 342 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 342 صفحه 9

یک چشمه پیدا شده...!» آن­ها وقتی با هاجر روبه رو شدند جا خوردند. یکی از مردها از او پرسید: «تو کیستی بانو؟... این جا چه اتفاقی افتاده؟!» هاجر که هنوز هم با تعجب به آب نگاه می­کرد، ماجرای آمدنشان را برای آن­ها تعریف کرد. آن­ها برای اسماعیل و هاجر غذا آماده کردند. از آن به بعد اسم آن چشمه زمزم شد. کم کم خیلی های دیگر به مکه آمدند، آن جا آباد شد و آب چشمه هم هیچ وقت نخشکید. ابراهیم برای دیدن هاجر و اسماعیل، چند بار به مکه آمد. هر بار وقتی مکه را آبادتر از همیشه می­دید خوشحال می­شد. در یکی از روزها جبرییل قسمتی از زمین مکه را خط کشید و گفت: «دستور خداست که در این جا خانه ی کعبه ساخته شود.» پدر و پسر دست به کار شدند و ساختمان زیبای خانه ی خدا ساخته شد. مردم با شوق به آن جا پا گذاشتند و محلی برای عبادت خدا پیدا کردند. 1. آهسته باش، آهسته باش (ای آب) 2. آن­ها از طایفه­ای بودند به اسم «جُرهم»، که در آن نزدیکی، زندگی می­کردند. نام پرنده: طوطی کاکلی اندازه: بیش از 70 سانتی متر گستردگی در جهان: گینه نو، شمال غرب استرالیا زیستگاه: جنگل های بارانی غذا: دانه های خوراکی، غلات، میوه ها سایر ویژگی ها: یک تخم می­گذارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 342صفحه 9