مجله کودک 418 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 418 صفحه 15

وقتش شده باید تا زمین، پاک پاک است؛ دست به کار شویم . پرندة دیگر گفت: از این همه آدم کلافه فقط بچه ها دارند به ما نگاه می کنند نگاه کن! پرنده سوم گفت: شاید این آدمهای کلافه. باورشان نمی شود که پرنده ها توی باران هم پرواز می کنند! پرنده ها نگاه کردند. بچه ها هم نگاه کردند . بچه ها می خواستند توی آسمان پرواز کنند. می خندیدند . می خواستند از توی ماشین ها بیرون بیایند زیرا باران بروند و کیف کنند. پدر و مادرها کلافه بودند. 38 39 40 50 60 پرنده ها پایین و پایین تر آمدند. مثل یک سیمرغ شده بودند . باران شدیدتر شد. همه شیشه ها را بالا کشیدند. بچه ها خوشحال بودند . شاید هم با خودشان می گفتند: این همه پرنده توی این باران چه کار دارند می کنند؟ ماشین ها خیس آب شده بودو راننده ها کلافة کلافه. یکی می گفت: عجب گیری افتادیم عجب چراغ بدی! دیگری: جقدر باران ! نم کشیدیم!شهر را سیل برد. بال ها نزدیک زمین شده بودند . هر پرنده روی یک ماشین نشست. ....17 18 19 20 دختر بچه ای گفت: بابا نگاه کن یک پرنده ! بابایش اعتنایی نکرد. پسر بچه ای گفت: بابا برنج بده برایشان بریزم گرسنه هستند! Ÿ نام اسب : آردیناس Ÿ ویژگی کلی : یکی از اسب های پر طاقت و مقاوم در برابر کارهای سخت است. Ÿ رنگ : همه رنگهای تیره به غیر از مشکی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 418صفحه 15