محمود عبدالحسینی یکی از عکاسان همین نسل است، اگرچه او بعد از انقلاب عکاسی را به طور حرفه ای آغاز کرده اما به سرعت طوری پیشرفت کرده است که دو رهبر انقلاب اسلامی ایران هر دو در دوره های مختلف جلوی دوربینش ایستاده اند، یا نشسته اند تا او از آنها عکاسی کند.

عکاسی از امام برای هر عکاسی مقدور نبود، اما همین عکاس هایی که از امام عکاسی کردند، برخورد خودشان را گفته اند، اما دوست داریم برخورد امام با عکاس ها را بدانیم...

امام هیچ وابستگی به مسائل دنیوی نداشتند و شخصیتی مستقل بودند. همانطور که می بینیم در بازگشتشان از پاریس به تهران هم در مصاحبه وقتی می پرسند از ایشان که چه حسی دارید که به ایران باز می گردید؟ پاسخ می دهند هیچ حسی! این دو جنبه داشت، یکی با همان دیدگاه امام که نشان از نداشتن تعلقات دنیوی است و دیگر اینکه بعضی گفتند مردم دارند کشته می شوند ولی رهبر انقلاب می گوید هیچ حسی؟ که به نظر من نگاه اول مد نظر بود... و بلند نظری ایشان را نشان می داد.

امام مهربان بود، اما کمتر بروز می دادند، مثل ما هیجان زده نبودند در مواجهه ی با مسائل. وقتی با دوربین و لنز تله از دور در صورت ایشان نگاه می کردیم موقع سخنرانی ها، گاهی می دیدیم که ایشان کاملا به همه جا نظر و توجه دارند. اما ندیدم که بروز بدهند.

این ریزبینی هایی که لمس می کردید در عکاسی از امام، چقدر در شما ایجاد مسئولیت می کرد در عکاسی از امام؟

عکاسی از شخص رهبر فقید انقلاب اسلامی مقداری برای من متفاوت تر بود نسبت به بقیه ی شخصیت هایی که عکاسی کردم. هیجانی که داشتم نسبت به امام حتی بعد از مدتی که از آن ابتدای عکاسی از امام برای من گذشته بود و بارها عکاسی کرده بودم، باز هیجان دیگری داشت.

این به عنوان اصل است که عکاس نباید مغلوب سوژه اش بشود اما همیشه اینطور نیست. در عکاسی از امام برای من اینطور بود که سوژه بر من تأثیر بسیاری داشت.

تا به حال شده بود آن زمان همکار دیگری برای عکاسی از امام بروند و عکس بگیرند و شما وقتی عکسشان را دیدید، با خودتان بگویید کاش من این عکس را گرفته بودم؟

بله، بعضی از عکس ها را که بعد از ظهور و چاپ می دیدیم این حس را داشتم، مثل عکسی که آقای کاوه گرفتند و امسال پوستر جشنواره ی عکس «دل دیده» بود. یا بعضی از عکس های آقای یدالله وزیری که الان چند سال است به دلیل بیماری با ویلچر حرکت می کنند، آن زمان عکس های خوبی می گرفتند.

با توجه به رابطه ی نسبتا نزدیک تری که شما با امام داشتید، آیا شده بود که امام راجع به عکس خاصی با شما صحبت کنند؟

شاید اگر این دیالوگ برقرار نشد، علتش این بود که من عکس برای امام چاپ نکردم که ببرم و نشان ایشان بدهم، و نظر ایشان را بپرسم.

من در جامعه ای که زندگی می کنیم همیشه مسائلی را رعایت می کنم، نسبت به امام این مسئله حادتر بود. شاید اگر دوربین دیجیتال بود نشان می دادم همان زمان. اما پیش نیامد که عکسی برای امام ببرم. اما این اتفاق بین من و آقای خامنه ای افتاده است. مثل عکسی که اولین بار از ایشان به عنوان رهبر پوستر شد.

ایران در دهه ی اول پس از انقلاب از نظر اجتماعی و بین المللی شرایط بسیار ویژه ای داشت، مخصوصا که جنگ هم بود. چقدر در زمان عکاسی و انتشار تصویری که از بالاترین مقام ایرانی قرار بود منتشر شود، به این مسئله توجه داشتید؟

آن زمان شرایط خیلی متفاوت بود. به نظر من عکسی که از یک مدیر ارشد که به عنوان رهبر از آن یاد می شود وقتی می خواهد نشان داده شود، باید دارای قدرت کافی باشد.

من دوسال قبل عکسی از مقام معظم رهبری دیدم که اصلا نپسندیدم، هیچ جای دنیا سابقه نداشته که عکس شخص اول مملکت عکسی در کادر افقی باشد. معانی این کادرها متفاوت است، و من نمی دانم چه کسی و کجا از این عکس خوشش آمد و در تیراژ بالا منتشر و حتی در اتاق های اداره ها هم نصب شد. به نظر من این کار کارشناسی نشده است.

من اگر به ناچار از رهبر فقید عکس افقی می گرفتم، استفاده ی عمودی می کردم از تصویر، از زاویه ی لوانگل استفاده می کردیم که قدرت و صلابت را خاصه اون شخص نشان دهیم. نتوانستیم که با خود امام هم زیاد ارتباط صمیمانه بگیریم، چرا که وقتی تنها با ایشان بودیم هم بسیار مجذوب خودشان می شدیم. و نمی شد با ایشان راحت ارتباط برقرار کنیم.

این اتفاق کم می افتاد که من به شخصه خیلی راحت باشم. من حتی از پشت ویزور وقتی با امام چشمم گره می خورد گاهی کنترل خودم را از دست می دادم.

عکس هایی که جنبه های خصوصی تر زندگی امام را نشان میدهند را با توجه به این که عکاسی حرفه ای آنها را نگرفته چطور می بینید؟

زمانی که من حتی جلسات خصوصی را عکاسی می کردم، می گفتم که کاش فضایی ایجاد شود که عکس های خصوصی تر گرفته شود. این عکس ها که می بینیم از این نظر جذاب هستند که جنبه ی غیر متعارفی را از رهبر مملکت نشان می دهند. این عکس ها، عکس هایی نیستند که جنبه ها و ظرایف نگاه عکاس حرفه ای را پشت خود داشته باشند.

این یک امر کاملا طبیعی است که وقتی فرزندان من بخواهند از من عکس بگیرند، هر قدر هم که حرفه ای باشند بخاطر اینکه نگاهشان به من نگاهی است که آمیخته به عادت است شاید حرکتی از من برایشان حرفی نداشته باشد، اما از نگاه یک عکاس، نشانی از مسئله ای است، که می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. منظور از نگاه حرفه ای یک عکاس چنین تیزبینی هایی است که مطرح است.

من عکس های خیلی خوب اخیرا نمی بینم.

با توجه به نزدیکی که با امام داشتید، عکاسی از مراسم تشییع پیکر امام چطور بود برایتان؟

ما ایرانی ها عاطفی هستیم. تمام آن ایام حال و هوای خاصی داشت. صبح آن روز که برای نماز بلند شدم دیدم هنوز قرآن پخش می شود، از خانه هم که بیرون زدم دیدم فضا هنوز ملتهب است، محل کارم دیدم بچه هایی که بودند مثل آقای حبیب صادقی و دکتر گودرزی تابلوهای بزرگ نقاشی امام را کار می کنند و من همان زمان دوربین را برداشتم و رفتم مصلا و مراسم ها.

اما من دیدم اگر روز مراسم نماز بروم مصلا، به بهشت زهرا نمی رسم، و امکانات و وسیله ای ندارم، شب را رفتم بهشت زهرا که از مراسم قبر کندن و ... عکاسی کردم، آن هم از بالای دو کانتینری که روی هم سوار شده بود!

مرحله به مرحله تمام اتفاقات را عکاسی کردم، اما زمانی رسید که دیدم هر کاری می کنم لنز فوکوس نمی دهد، لنز را باز کردم و بستم و همه چیز را چک کردم دیدم سالم است، ناگهان دست به چشمم زدم دیدم گریه می کنم! اینجا همانجاست که اتفاقی که در حال وقوع است بر عکاس غلبه کرده بود...

بعد هم بسیاری از عکاس ها آمدند که عکس های آن لحظات را بخرند اما ندادم... آن عکس برایم عکس ویژه ایست.

نگاتیو عکس ها را که دارید؟

بله، و همیشه دوست دارم جایی که ارزش و شأن این عکس ها را می داند آن را بگیرد و نگهداری کند.

. انتهای پیام /*