فرا رسیدن ماه محرم 1383 ه .ق،  ماه انقلاب سرور آزادگان و رهبر انقلابیان راستین، حضرت امام حسین(ع)، فرصت دیگرى بود که قائد بزرگ، نهضت خویش را ـ‏‏که در حقیقت دنبالۀ نهضت حسین و ادامه‏دهندۀ راه حسین است ـ بیش از پیش اوج و رشد بخشد، شورش حسینى به‏پا کند، عاشوراى دیگر بسازد و مراسم ایام عاشورا را از سوگوارى صِرف، سینه‏زنى، زنجیرزنى فراتر برده، به مسیر انقلاب حسینى و هدف‏هاى آن رهنمون گردد.

 

عاشورا مفهوم خود را باز مى‏یابد

     همزمان با فرارسیدن محرم 1383 (خرداد 1342) امام اعلامیه‏اى صادر کرد و خطاب به گویندگان اسلامى و سران هیأت‏هاى عزادارى، شیوه سوگوارى در عاشورا و عاشوراها را نشان داد.

     این رهنمودنامه که در حقیقت، زنده‏کنندۀ مکتب انقلابى حسین و اهداف عاشوراى حسینى بود در شرایطى انتشار یافت که رژیم شاه در سراسر کشور دست به سانسور شدیدى زد و کوشید که از گویندگان و سران هیآت التزام بگیرد که در ایام عاشورا از مبارزه دم نزنند، شورش و انقلاب به‏پا نکنند، عاشوراى دیگرى نسازند و به جاى برافراشتن درفش سرخ و خونین حسینى، پرچم سیاه دودمان اموى و عباسى و پهلوى را بیاویزند. ساواک التزام نامه‏اى براى روحانیان و گویندگان مذهبى در سراسر کشور تنظیم کرده بود و همه کسانى را که در آن سال مى‏خواستند به منبر بروند وادار مى‏کرد که آن را امضا کنند. در آن التزام‏نامه آمده بود:

      1. کلیه مطالبى که اظهار مى‏دارم، جنبه مذهبى و دینى داشته و به خاطر ارشاد مردم است. متعهد مى‏شوم از ایراد بیاناتى خارج از برنامه مذهبى خوددارى نمایم.

     2. از آیت‏اللّه‏ خمینى و مدرسه فیضیه به هیچ عنوان اسمى نخواهم برد.

     3. از ایراد مطالبى که جنبۀ انتقادى از لوایح ششگانه داشته باشد، جداً خوددارى خواهم کرد.

     4. مطالبى که خلاف مصالح مملکت بوده، نظم عمومى را مختل سازد، تحت هر عنوان و به هرصورت که باشد نخواهم گفت. اجراى دستورات چهارگانه فوق الزامى بوده، عدم رعایت هریک از دستورات بالا، تحریک مردم بر علیه مصالح عمومى کشور تلقى و محرک، تحت تعقیب قانونى قرار خواهد گرفت.

     ساواک شاه علاوه بر تنظیم التزام‏نامه بالا، در کمیسیونى که در تاریخ 29 ‏‏اردیبهشت ‏‏42 بنا به فرمان تیمسار ماهوتیان معاون رئیس «سازمان امنیت» تشکیل داد، طرح و برنامه ویژه‏اى براى محرّم آن سال تصویب کرد. برخى از مصوبات آن کمیسیون را در پى مى‏آوریم:

     «1. احضار روحانیون طراز اول به حضور هیأت رئیسه ساواک، به منظور تفهیم موقعیت کشور و برحذر داشتن آنان از هرگونه تحریک در مجالس عزادارى.

     2. احضار کارگردانان و بانیان مجالس روضه‏خوانى و دستجات سوگوارى تهران، وسیله ساواک تهران و پلیس تهران، دایر به تذکرات لازم در مورد جلوگیرى از هرگونه تحریک و حفظ نظم کامل در کلیه مراسم.

     3. تأمین مأمورین انتظامى لازم (احتیاط آماده) در مرکز پلیس تهران و گماردن تعدادى افراد آماده در نقاط حساس شهر، بدون تظاهر از طریق پلیس تهران.

     4. تعیین تعداد تکایا برحسب درجه‏بندى آنها به درجه 1، 2، 3 از نقطه‏نظر میزان تندروى و مخالفت احتمالى آنان (به وسیله ساواک تهران و پلیس).

     5. تعیین تعداد خانه‏ها و منازلى که مستقلاً مراسم عزادارى انجام مى‏دهند...‏‏.

     6. تقسیم مجالس روضه‏خوانى به منظور گماردن مأمورین نفوذى براى کسب اخبارِ به موقع، بین عوامل اداره یکم عملیات و ساواک تهران و مأمورین مخفى شهربانى به‏طور جداگانه (تفکیک مسئولیت).

شهربانى کل کشور نیز طى اعلامیه‏اى به مناسبت فرا رسیدن ماه محرّم چنین آورده بود:

     «1ـ انجام مراسم سوگوارى مشروع که با موازین مقدس اسلام تطبیق نماید، با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد گردید؛ لیکن اعمال و تظاهراتى که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است، بکلى ممنوع، به مأمورین انتظامى دستور جلوگیرى داده شده.

     2ـ از عموم شیعیان و اهالى محترم پایتخت، انتظار مى‏رود که با رعایت کامل نظم و ترتیب، طبق دستور شرع مقدس، احترام شعائر مذهبى را حفظ و مراسم سوگوارى را با نظم کامل انجام دهند. خداى ناخواسته اگر اشخاصى مراسم مذهبى را وسیله اغراض شخصى قرار دهند، شدیداً مجازات خواهند شد!»

    در مقابل این اعلامیه که از مردم مسلمان «سوگوارى مشروع»! مى‏خواست، یعنى سوگوارى که به تاج و تخت شاه و منافع استعمار انگلیس و امریکا زیانى نرساند! رهنمودنامۀ امام، ملت اسلام را به راه حسین فراخواند. این رهنمودنامه، همان پیام خونین حضرت حسین(ع) بود که از کربلا به دست حضرت زینب و حضرت امام سجاد(ع) شهر به شهر و دیار به دیار به توده‏هاى محروم و تحت ستم رسانیده شد و در طول ادوار، شورش‏ها به‏‏پاکرد، انقلاب‏ها آفرید و عاشوراهایى ساخت.

     در این رهنمودنامه، آنچه بیش از هر موضوع دیگر درخور اهمیت است و نقش سازنده و پرارج قائد بزرگ را در ساختن عاشوراى 83 و تجدید عاشوراى حسینى به خوبى نمایان مى‏کند، دعوت از گویندگان اسلامى و سران هیأت‏هاى عزادارى، به این نکته‏هاى اساسى و حساس است که:

     1ـ «مصیبت‏هاى وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت را یادآور شوید». یعنى به جاى تنها لعن و نفرت و اظهار انزجار نسبت به یزید مردۀ دودمان اموى، علیه یزید دودمان پهلوى قیام کنید؛ یعنى با نوحه‏سرایى‏ها و شعارهاى انقلابى براى کشتگان مدرسۀ فیضیه و شهیدان روحانى، و با بازگویى جنایات شاه، عاشوراى دیگرى بسازید، به جاى تنها سینه‏زدن و زنجیر زدن براى حسین، براى هدف‏هاى حسین که در هر زمان ممکن است وجود داشته باشد، سوگوارى کنید و به یارى حسین زمان بشتابید.

     2ـ «خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید».

     3ـ «خطر، امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنى‏امیه نیست»!

     براى درک اهمیت این سه موضوعى که امام بر آن انگشت گذاشت، کافى است تنها واکنش رژیم و دستگاه جاسوسى شاه را در برابر آن مورد بررسى قرار دهیم. رژیم پلیسى شاه پس از آنکه نتوانست با تهدید و تطمیع و گرفتن تعهد و التزام، گویندگان اسلامى و پیروان راستین راه خمینى را از حملۀ تبلیغاتى علیه هیأت حاکمه و افشاگرى و روشنگرى بازدارد، به ناچار با آنان وارد مذاکره شد که دست‏کم از بازگو کردن این سه موضوع خوددارى کنند و دیگر هرچه مى‏خواهند بگویند!

     روز 9 محرّم، دستگاه جاسوسى شاه عده‏اى از منبرى‏هاى تهران را به ساواک دعوت کرد و پس از مقدارى پشت‏هم‏اندازى و حقه‏بازى و تطمیع و تهدید، رسماً اظهار داشت که اگر نمى‏خواهید حملات تبلیغاتى خود را علیه مقامات کشور متوقف سازید، اقلاً این سه موضوع را مراعات کنید:

     1ـ علیه شخص اول مملکت سخنى نگویید!

     2ـ علیه اسرائیل نیز سخنى برزبان نیاورید!

     3ـ مرتب به گوش مردم نخوانید که اسلام در خطر است! دیگر هرچه بگویید آزادید.

     اصولاً این سه موضوعى که دستگاه جاسوسى مى‏خواهد از آن سخنى به میان نیاید! موضوعاتى است که نهضت بر محور آن دور مى‏زند و بر آن استوار است. امام خمینى از ماه‏ها پیش، پرچم مبارزه علیه شاه و اسرائیل را برافراشت و زنگ خطر را در مورد خطراتى که متوجه اساس اسلام است به صدا درآورد. چنانکه در نطق عاشوراى ایشان که بزودى خواهد آمد، صریحاً آمده است که: «... تمام گرفتارى‏ها و اختلافات ما، در این سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافى نداریم».

     متن رهنمودنامۀ امام چنین است:

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

     به عموم حضرات مبلغین محترم و خطباى معظم ـ‏‏کثراللّه‏ امثالهم‏‏ و عموم هیآت محترم عزاداران سید مظلومان ـ‏‏علیه‏الصلوة والسلام‏‏ محترماً معروض مى‏دارد، در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضددینى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوایى دیگرى زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیآت عزادار است، که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند. لازم است تذکر دهم که این التزامات، علاوه بر آنکه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هیچ اثرى ندارد، التزام‏گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند.عجب است که دستگاه، بى‏پروا ادعا دارد که قاطبه ملت با اوست و از پشتیبانى اکثریت قاطع برخوردار است. با این وصف در تمام شهرستان‏ها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد مى‏کند. اگر این ادعا صحیح است، ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتیبانى مردم متمتع شده، موافقت شش میلیونى به همه ملل جهان ظاهر، و الاّ اشاعۀ اکاذیب براى تشویش افکار عامه، برخلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است.

     حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم و سران دسته‏هاى عزادار متذکر شوند، که لازم است فریضه دینى خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند و از سید مظلومان، فداکارى در راه احیاى شریعت را فراگیرند و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند. وَلاتَهِنوا و لاتَحْزنوا و أنتُمُ الأعلَون إن کُنتم مؤمنین.

     آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنى‏امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضال و مضله) همراهى مى‏کند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‏ها براى آنها جا باز نموده و شغل‏هاى حساس به آنها داده‏اند. خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید. در نوحه‏هاى سینه‏زنى از مصیبت‏هاى وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید.

     از فرستادن و تجهیز دولت خائن، چندهزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن، براى شرکت در محفل ضداسلامى و ملى اظهار تنفر کنید.

     سکوت در این ایام، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است.

     از عواقب این امر بترسید. از سخط خداى تعالى بهراسید. اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه‏اى وارد آید، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسئول هستید؛ اذا ظهرت البدع فللعالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنة‏اللّه‏. از تساوى حقوق، اظهار تنفر کنید و از دخالت زن‏ها در اجتماعى که مستلزم مفاسد بیشمار است ابراز انزجار، و دین خدا را یارى کنید و بدانید ان تنصروا اللّه‏ ینصرکم و یثبت اقدامکم. از اخافه و ارعاب سازمان‏ها و دستگاه شهربانى، هراسى به خود راه ندهید، آنها نیز مثل شما ملزم و مجبورند و بسیارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بیزارند. والسلام علیکم و على من اتبع الهدى.

روح‏اللّه‏ الموسوى الخمینى

 

قیام حسینى برضد یزید تاجدار زمان

     به دنبال صدور اعلامیۀ قائد بزرگ، محافل و مجالس عزادارى سیدالشهدا(ع) به راه صحیح و مسیر اصیلش بازگردید و جلوۀ انقلابى به خود گرفت. حرکت، خروش و شور انقلاب حسینى در توده‏هاى محروم و ستمدیدۀ ایران پدیدار شد. اکثریت قریب به اتفاق گویندگان اسلامى از مرکز شهر و اطراف آن و نیز بسیارى از شهرستان‏ها در منابر به روشنگرى و افشاگرى پرداختند و علیه اعمال خیانت‏بار رژیم شاه و نقشه‏هاى استعمارى او علیه اسلام و ایران سخن راندند، خطرات روزافزون صهیونیسم را بازگو کردند، با بررسى جنایات پادشاهان گذشته، ماهیت شاه را نشان دادند. هدف و انگیزۀ قهرمان کربلا از نهضت و قیام و حقایقى از مکتب خونین تشیع و رسالتى را که در طول تاریخ برعهدۀ پیروان آل‏محمد‏‏(ص) است، براى مردم تشریح کردند. اگر یک سخنگوى روحانى در انجام وظایف خویش و عمل به راهنمایى‏هاى رهبرى کوتاهى مى‏ورزید و از بازگو کردن خیانت‏هاى رژیم و افشاگرى و روشنگرى در منابر خوددارى مى‏کرد، توده‏هاى بیدار و به‏پاخاسته و روحانیان مبارز به سراغ او رفته، با گفتگو و توجه دادن او به رسالت و مسئولیت‏هاى سنگینى که برعهده دارد، او را وادار مى‏کردند که به وظیفۀ خود عمل کند.

     هیأت‏هاى عزادارى به نوبۀ خود در نوحه‏ها و اشعارشان به مسائل سیاسى روز پرداخته، مصیبت‏هایى را که بر حوزۀ قم و روحانیان وارد آمده بود بیان مى‏کردند، پشتیبانى و وفادارى خود را نسبت به پیشواى اسلام اعلام مى‏داشتند و از اسرائیل و عمال آن اظهار تنفر مى‏کردند. براى نخستین بار بود که در دسته‏هاى عزادارى علیه اسرائیل شعار داده مى‏شد، چنانکه براى اولین بار بود که در مراسم عزادارى براى سیدالشهدا، حرکت و خروش و حمله و عصیان علیه یزید تاجدار زمان به‏وقوع مى‏پیوست.

 

منبع: نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، ج1، ص461-466

. انتهای پیام /*