بر سر کوی تو ای میْزده! دیوانه شدمعقل را راندم و وابستهی میخانه شدمدور آن شمع دلافروز، چو پروانه شدمبه هوای شکن گیسوی تو شانه شدمدردِ دل را به که ...
مژده! فروردین ز نو بنمور گیتی را مُسخّرجیشش از مغربزمین بگرفت تا مشرق سراسررایتَش افراشت پرچم، زین مُقَرنس چرخ اخضرگشت از فرمان وی در خدمتش گردون مقرّربر جهان و هر چه اندر ...