حدیث دل
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو
حدیث  دل

حدیث دل

حدیث دل

  • بر سر کوی‌ تو ای‌ میْ‌زده! دیوانه شدم
  • عقل را راندم و وابسته‌ی‌ میخانه شدم
  • دور آن شمع دل‌افروز، چو پروانه شدم
  • به هوای‌ شکن گیسوی‌ تو شانه شدم
  • دردِ دل را به که گویم که دوائی‌ بدهد؟
  • من که درویشم، میخانه بود منزلِ من
  • دوستیّ‌ رُخَش آمیخته اندر گِل من
  • از همه مُلک جهان، میکده شد حاصلِ من
  • حق سرافکنده شود در قِبَل باطِل من
  • کاش میخانه به این تشنه صفائی‌ بدهد
  • مژده، ای‌ ساکن بُتخانه‌! که پیروز تویی‌
  • یارِ آتشکده‌ی‌ مستِ جهانسوز تویی‌
  • خادم صومعه‌ی‌ فتنه برافروز تویی‌
  • واقفِ سرّ صنمخانه‌ی‌ مرموز تویی‌
  • شاید آن شاه، نوایی‌ به گدایی‌ بدهد
  • سر و سِرّی‌ است مرا با صنم باده‌فروش
  • گفت و گویی‌ است که نایش برسد بر دل گوش
  • پیر صاحبدل ما گفت: «از این رمز، خموش!
  • هر دو عالم نکشد بار امانت بر دوش
  • دستِ تقدیر به میخواره نوایی‌ بدهد
  • ای‌‌ گل باغ وفا! درد مرا درمان کُن
  • جُرعه‌ای‌ ریز و مرا بنده‌‌ی‌ نافرمان کُن
  • راز میخوارگیم از همه کس پنهان کُن
  • گوشه‌ی‌ چشم به حال من بی‌سامان کُن
  • باشد آن شاهد دلدار سرایی‌ بدهد
  • یادگاری‌ که در آن منزلِ درویشان است
  • درد عشّاق قلندر، به همین درمان است
  • طایر قدس، بر این منزلِ دل دربان است
  • حضرت روحِ قُدُسْ مُنتظر فرمان است
  • تا که درویش خرابات صلایی‌ بدهد
  • پرده برداشت ز اسرارِ ازل، پیر مغان
  • باز شد در برِ رندان، گره‌ی‌ فاشِ نهان
  • راز هستی‌ بگشود از کَرَمِ درویشان
  • غم فرو ریخت ز دامانِ بُلندِ ایشان
  • دوست شاید که به دریوزه ردائی‌ بدهد
  • ساغر از دست من افتاد، دوائی‌ برسان
  • راهْ پیدا نکنم، راهنمایی‌ برسان
  • گر وفائی‌ نبود در تو، جفائی‌ برسان
  • از منِ غمزده بر پیرْ ندائی‌ برسان
  • که این میْ زده در میکده جایی‌ بدهد