اگر می خواهید ملت فلسطین را نجات دهید راهش این نیست که به سراغ شوروی یا آمریکا یا به این دربار و یا آن دربار بروید، توکل به خدا کنید و شمشیر به دست گیرید، خداوند حامی شماست و ملتها هم به شما کمک می کنند.
از سوریه و لبنان برگشته بودند، به فرودگاه که رسیدند یکراست راهی جماران شدند. جلسه شورای عالی دفاع هم برقرار بود. آنها هم وارد شدند. وقت اما وقت نماز بود. بعد از نماز گزارش کار دادند و آنگاه همگی سراپا گوش شدند.
حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی از سابقون نهضت امام خمینی(س) و از همراهان صادق انقلاب اسلامی که حافظه وی مانند لوح فشرده ای از اسناد پیش و پس از انقلاب اسلامی است، در خاطرات خود به بیان علت جنگ ایران و عراق پرداخته است.
امام با کمال سادگی شیوه ای داشتند که من مجذوب می شدم. مثلا ایشان بدون اینکه به روی خودشان بیاورند که من دارم به شما آیه می گویم می فرمودند: با هم دعوا نکنید، اختلاف نکنید، نزاع نکنید، فشل می شوید، سست می شوید. من در یافتم که ایشان آیه قرآنی را ترجمه می فرمایند که: ولا تنازعوا، فتفشلوا و تذهب ریحکم.
برای امام فرقی نمی کرد شلوغ است یا خلوت، روز است یا شب، ایشان طبق برنامه همیشگی شان زیارت رفتن در دستور کار زندگی شان بود.
با اینکه «زندگی طلبگی ایشان» به «زعامت عام جهانی» تبدیل شده بود، ولی تحولی در آن دیده نمی شد و کاملاً مقتصدانه بود.
امام هر شب بعد از نماز مغرب و عشا با تاکسی در شهر قم می گشتند و به چند مسجد و تکیه سر میزدند.
پانزدهم مرداد سال ۶۶ بود، درست روز عید قربان، گلوله ضد هوایی ماموریت پیدا کرده بود تا عباس را به قربانگاه بفرستد. ابتدا مجروح و لحظاتی بعد شهادت را به آغوش کشید.
آقای کوثری که سال ها در قم روضه خوان خاص امام بود نقل می کرد: پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی وارد نجف شدم، رفقا گفتند خوب به موقع آمدی امام را دریاب که هر چه ما کردیم در مصیبت حاج آقا مصطفی گریه کند از عهده برنیامدیم،
امام فردی بود که وقتی واعظی بالای منبر می رفت، برایش فرقی نمی کرد که شیرین صحبت می کند یا تلخ، حزن انگیز یا خنده دار اما ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام که می شد، موضوع کاملا متفاوت می شد.