تاریخ با اگرها و اماها بیگانه است. ولی به راستی اگر شهربانی تبریز اجازه برپایی مراسم را در مسجد قزلّی می داد و سرگرد حق شناس و نیروهایش از ورود مردم به مسجد جلوگیری نمی کردند و خود او آشکارا به خانه خدا توهین نمی کرد، آیا خشم عمومی بدانجا می رسید که به فاصله چند ساعت آتش و دود از هرگوشه شهر زبانه بکشد؟ واقعیت این است که هیچ برنامه از پیش تعیین شده برای تخریب اماکن دولتی آن هم به وسعت حوادثی که در تبریز روی داد وجود نداشت. دانشجویان که حداکثر برنامه شان فریاد چند شعار ضد رژیم و بردن نام امام خمینی در مسجد بود و احیاناً شکستن شیشه چند بانک بعد از مراسم، از آنچه که پس از فحاشی سرگرد حق شناس و شهادت محمد تجلا می دیدند متعجب بودند. «برای مراسم چهلم قم در تبریز برنامه ریزی نشده بود که این کارها انجام بگیرد. قرار بود بروند تو خود مسجد و اگر شد توی مسجد فقط شعار بدهند. در همین حد بود. اما این کار که شد (توهین به مسجد) دیگر نمی شد دانشجویان را کنترل کرد. » (ورقایی)

خوب است علت اوج گیری خشم مردم را از زبان اسناد بخوانیم: «قبل از باز نمودن دربهای مسجد مأمورین شهربانی به سرپرستی سرگرد حق شناس رئیس کلانتری مربوطه در جلو مسجد مستقر و کفشدار به نام مشهدی محمد قصد باز کردن مسجد را داشته. در همین موقع سرگرد حق شناس از باز نمودن مسجد خودداری که در این مورد یک نفر از حاضرین اعتراض نموده بود که مورد ضرب گلوله افسر مزبور قرار گرفته و در نتیجه اهالی به این رفتار وی اعتراض و او را «هو» نموده اند. » جملۀ رئیس کلانتری بازار در پاسخ به خواست مردم برای گشودن درهای مسجد این بود: «نمی شود. در این طویله باید بسته بماند. »محمد تجلا در اعتراض به این توهین سرگرد حق شناس سیلی محکمی به گوش او نواخت و حق شناس با شلیک گلوله ای به سینه محمد تجلا آتش خروش مردم را که زیر خاکستر اختناق دفن شده بود شعله ور کرد.

کانونهای دیگر انفجار


دانشگاه تبریز و محوطه مسجد قزلّی تنها کانون حرکت مردم نبود. جنایتی که مسؤولان شهربانی در مقابل مسجد جامع میرزا یوسف مرتکب شدند. به شکل دیگری هم در مقابل باغ گلستان رخ داد. در آنجا «بین ساعت ۰۸۰۰ الی ۰۹۰۰ تعداد معدودی از اهالی تجمع و ستوان فرشاد افسر شهربانی با عده ای از افراد پلیس که در آن منطقه مستقر بودند و یکی از این افراد که قصد عبور از یک طرف خیابان به طرف دیگر را داشت مورد ضرب و شتم افسر مزبور قرار می گیرد و این موضوع موجب اعتراض سایرین می شود و ستوان مورد بحث ضمن شلیک دو تیرهوایی به پلیسهای مستقر در آنجا دستور متفرق کردن آنها را با باطوم می دهد و منجر به تجری مردم شده و ایجاد اغتشاش در آن نقطۀ شهر می شود. »این سومین کانون انفجار بود. نقطه دیگری که مأموران شهربانی با مردم درگیر شدند مسجد جامع بود. «ساعت ۰۹۰۰ عده ای از بازاریان و طلاب مدرسه جامع جلو مسجد جامع اجتماع و دسته جمعی قصد حرکت به طرف میرزا مسجد یوسف مجتهدی واقع در اول بازار که قرار بود مجلس مزبور در آنجا برگزار شود داشتند مأمورین شهربانی از حرکت آنها جلوگیری در نتیجه باعث درگیری مأمورین و اهالی گردید. »
جنازه محمد تجلا روی دستها قرار گرفت و فریاد لا اله الا الله بالا رفت. مردم از مقابل مسجد قزلّی شروع به حرکت کردند. هر آن به تعداد شییع کنندگان افزوده می شد. جمعیت به سمت اول خیابان فردوسی کشیده شد. نخستین شعار را دانشجوها سر دادند: درود بر خمینی. بعد از موتورسیکلت واژگون شده پلیس راهنمایی و رانندگی که در آتش سوخت، جیپ سرگرد نظری در محاصره مردم قرار گرفت و «از جیپ که پیاده شد مردم ماشین او را آتش زدند. سرگرد پا به فرار گذاشت... فرار او مردم را گستاخ تر کرد. » (بهروزی) نخستین بانکهایی که شیشه شان شکسته شد در خیابان فردوسی بود؛ و بعد خیابان دارایی و با پخش شدن مردم خیابانها و نقاط دیگر. «آمدیم تو دارایی. در خیابان دارایی بانکهای زیادی هست. دیدیم دست نخورده مانده. مردم را با لا اله اله الله و گفتن تکبیر تهییج کردیم. آنها هم شیشه های بانکها را شکستند. عکس شاه را می آوردند پایین، لگد می کردند و می شکستند. آنهایی که آتش زدنی بود آتش می زدند تا ته این خیابان هرچه بانک بود رفت هوا. از آنجا آمدیم مرکز شهر. » (خرقانیان) «مردم ریختند تو بانکها و عکسهای شاه را که آن بالا زده بودند انداختند پایین. یادم می آید آقای حجت خالقی که دبیر دبیرستانهای زنجان است اولین کسی بود که رفت بالا و عکس شاه را آورد پایین. » (ورقایی) در خیابان پهلوی و چهار راه شهناز سینماها و مشروب فروشی های زیادی واقع شده بود. در این نقطه هم تمام مکانهایی که از نظر مردم مرکز فساد شمرده می شد مورد حمله قرار گرفت. با نگاهی گذرا به مراکزی که مورد تعرض مردم قرار گرفتند می توان به ماهیت تظاهراتی که در این روز تبریز را در بر گرفت پی برد.

منبع: تبریز در انقلاب؛ 226 - 230

. انتهای پیام /*