قبل از عملیات فتح المبین روانه جنوب شدم. با خود عهدم کردم که تا پیروزی کامل و آزادی خاک وطن در جنوب کشور بمانم و به عهد خود ماندم و بدون حتی یک روز مرخصی تا آزادی خرمشهر در جبهه حضور داشتم. «خرمشهر آزاد شد.» خدایش بیامرزد «حسین شیخ الاسلام» که با بیماری کرونا سال گذشته به خدا پیوست، تلفن زد و گفت، «محمد جان باید سریع برگردی به لبنان بروی». گفتم اتفاقا صدام حسین کمرش شکست و باید به زودی جنگ تمام شود. حکمی برای من نوشت: «آقای سبحانی به شما مأموریت داده می شود برای همراهی نیروهای اعزامی به لبنان اعزام شوید». گفتم چشم! و سریع به سوریه رفتم.

اولین دیدارم با آقای سید علی اکبر محتشمی پور بود که این روزها در تب و تاب بیماری کرونا و بستری شدنش در ICU آشفته شده ام، بهترین دوست من که روزهای تلخ و شیرین با او داشته ام و مقاومت و ظلم ستیزی و به قول مهندس موسوی «شجاعت» و «صداقت» ویژگی های مهم اوست. در ۱۰ روز گذشته لحظه ای از آشفتگی خلاص نشده ام و مشغول دعا برای او بوده و هستم. به آقای محتشمی گفتم این نیروها اینجا چه کار می کنند، الآن که دیگر سوری ها دیگر در حال توافق نا نوشته اند و این نیروها مشکل ساز خواهند شد و مأموریتی هم ندارند. آقای محتشمی هم همین اعتقاد را داشت و همین مطالب را به تهران گزارش نمود.

یک روز در اتاق سفیر دو نفری نشسته بودیم. تلفن زنگ زد و گفتند مرحوم حاج احمد آقا خمینی پشت خط هستند. حاج احمد آقا به آقای محتشمی فرمودند فورا به تهران بیا امام کار مهمی دارد. آقای محتشمی فورا با اولین پرواز به تهران رفت و دستور بازگشت نیروها را گرفت و امام فرمودند که این رفتن ما به لبنان مثل یک توطئه ای است که علیه ما تدارک دیده اند؛ توطئه اسرائیلی است و باید هوشیار باشیم. (قریب به مضمون) البته همین مطلب را ایشان برای روحانیونی که برای تبلیغ ماه رمضان اعزام می شدند هم به طور علنی فرمودند. امام دستور دادند نیروها برگردند و شما مردم لبنان را راهنمایی کنید و آموزش دهید تا خودشان با خودباوری از خود و کشورتان دفاع کنند. در عین حال همزمان گفتند «راه قدس از کربلا می گذرد». امام در حقیقت آدرس درست را داد که اول وطن؛ و اینکه ملت ها اول باید خودشان را بازیابند و راه پیروزی را پیدا کنند. با قاطعیت و تدبیر بسیار خوب سید محتشمی نیروها بازگشتند و با همین تدبیر و نظر امام «حزب الله لبنان» توسط محتشمی پایه گذاری شد و در یک روند، حزب الله تشکیل شد و با مقاومت مردم لبنان پیروزی پس از سالها به دست آمد؛ پیروزی ای که افتخار جهان اسلام و اولین پیروزی اعراب در مقابل اسرائیل غاصب بود و شکست های گذشته را جبران کرد. اما متأسفانه اسرائیلی ها بعدها انتقام خود را از سید بزرگوار گرفتند و هر دو دست آقای محتشمی در جریان انفجار بسته پستی انفجاری قطع شد و همان وقت او به حق عنوان «ابوالفضل انقلاب» را به خود اختصاص داد.

محتشمی مظلومانه با گذراندن با سختی ها و اهانت های فراوانی افراطیون و منحرفان مواجه  و سرانجام همراه همسر وفادارش به ایوان مولای مظلوم حضرت علی بن ابیطالب (ع) پناه برد؛ تا همین چند روز پیش که به خاطر کرونا به وطن بازگشت. سید عزیز! حالم بد است؛ به خاطر اتفاقاتی که افتاد و می توانست جور دیگری بیفتد. به خاطر اینکه اگر فرماندهان جنگ بعد از فتح خرمشهر به حرف امام گوش می کردند جنگ تا ۶ سال بعد طول نمی کشید. جنگ در همان سال ۶۱ به پایان می رسید و کشوری که ثروت فراوانی داشت گرفتار تحریم و ویرانی نمی شد.

به خاطر اینکه به دلیل اشتباهات و کج رفتاری ها تعریفی که از امام خمینی پس از ۴۳ سال ارائه می شود با واقعیت شخصیت و روحیه امام متفاوت است. به خاطر اینکه بسیاری، برای توجیه کارهای خود و با تقطیع سخنان امام همان امامی را به نسل جدید معرفی کردند که توجیهی برای کارهای خودشان باشد. به خاطر اینکه به مردم نمی گویند امام با ظلم در همه جا جهان مخالف بود؛ اگر در ایران ظلمی می شد، یا در فلسطین یا آمریکای لاتین؛ با همه مخالفت می کرد. اگرچه اولویت امام، رفع ظلم در ایران بود. همانطور که برای دفاع از مرزهای وطن نیروها را از لبنان بازگرداند. به خاطر اینکه همه حقیقت امام را بازگو نمی کنند و نمی گویند امام هم انقلابی بود هم دیپلمات؛ و همیشه به وزیر و مقامات وزارت خارجه توصیه می کرد که هزار دوست کم است و یک دشمن زیاد. امام بر اساس دیپلماسی پیشنهاد پایان جنگ را داد و همچنین اعزام نیرو به لبنان را اشتباه دانست و فورا این اشکال را معالجه کرد.

(یادداشتی از محمدعلی سبحانی)

. انتهای پیام /*