بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌پاسداری از عدالت‌

‌‌     همان طوری که انقلاب اسلامی ما وجهه های مختلف دارد: انقلاب برای برانداختن‌‎ ‎‌رژیم فاسد، و انقلاب برای به پا داشتن رژیم حق، و امید است که انقلاب برای ساختن‌‎ ‎‌انسان و یک مملکت انسانی ‌‌[‌‌باشد‌‌]‌‌ پاسداران هم باید پاسداری شان به طرز و شکل‌‎ ‎‌انقلاب باشد. تا آن وقتی که انقلاب برای شکستن سد رژیم بود، پاسداران پاسداران آن‌‎ ‎‌انقلاب بودند؛ یعنی آن جهت انقلابی، باید قیام کنند، و کردند و فریاد زدند و مقابله‌‎ ‎‌کردند با همۀ جنود ابلیسی. و بحمدالله در این جهت انقلاب پیروز شدید. لکن انقلاب‌‎ ‎‌یک جهتش پیروز ‌‌[‌‌شد‌‌]‌‌ آن هم نه تمام پیروز. بیشتر این سد از بین رفته است. ریشه های‌‎ ‎‌مختصری هم مانده است که امید است از بین برود. انقلاب برای تحقق حکومت عدل و‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی که قدم بعد است، پاسدارها هم باید در این معنا پاسداری کنند. و همه‌‎ ‎‌باید پاسداری بکنند. همه پاسدار اسلام و حکومت حق باید باشید. در اینجا پاسداری این‌‎ ‎‌است که؛ این حکومت، حکومت «عدل» باشد، و «پاسداری از عدالت» باشد. پاسداری‌‎ ‎‌از عدالت این است که؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از‌‎ ‎‌عدالت کند. اگر خدای نخواسته یک پاسداری، یک گروهی، در جامعۀ ما موصوف به‌‎ ‎‌عدالت نیستند و همان طوری که دستگاه سابق دستگاه تعدی و ظلم و تجاوز به مردم بود،‌‎ ‎‌این گروه یا این پاسدار یا این جمعیت، هرکس باشد، این هم تا آن اندازه که دستش‌‎ ‎‌می رسد همان کارهای رژیم سابق را بکند، این پاسدار نمی تواند باشد. اگر فرض کنید که‌ ‎‌ماها مدعی هستیم پاسدار اسلام هستیم و در این انقلاب، این جهت انقلاب که برقراری‌‎ ‎‌حکومت عدل اسلامی است، اگر بنا باشد ما مدعی پاسداری هستیم از انقلاب ـ ‌‌[‌‌در‌‌]‌‎ ‎‌آنجایی که خراب کردن و زدن و کشتن و کشته شدن بود درست آمدیم و به انقلابمان‌‎ ‎‌وفادار بودیم ـ اما در این مرحله، که مرحلۀ سازندگی یک حکومت عدل اسلامی است،‌‎ ‎‌ما خدای نخواسته پاسداری مان از یک همچو حکومت عدل اسلامی به طور صحیح‌‎ ‎‌نباشد، یعنی خودمان در این مرحلۀ انقلابی نباشیم، در این مرحله خودمان را نساخته‌‎ ‎‌باشیم که موصوف به عدالت باشیم، تا پاسدار عدالت باشیم، پاسدار یک حکومت‌‎ ‎‌عادلانه، چنانچه اگر حکومت ما هم یک حکومت عدل نبود، نمی توانیم بگوییم که این‌‎ ‎‌جهت انقلاب ما تحقق پیدا کرده است که جهت حکومت عدل اسلامی بود. یا اگر فرض‌‎ ‎‌کنید که در ادارات ما، در بازار ما، در سایر جاهای دیگری که این افراد ایرانی، نشیمن‌‎ ‎‌دارند و مشغول به کارهای خودشان هستند، اگر اینها هم آن عدل اسلامی که باید باشد‌‎ ‎‌مراعات نکنند، باز افراد انقلابی اسلامی نیستند.‌

 

‌‌قیام به وظایف پاسداری‌

‌‌     پاسدار، چه شماها که با اسم پاسداری مشغول خدمت هستید چه سایر قشرها، که‌‎ ‎‌یکی اش هم قشر روحانیت است که آنها هم پاسدار هستند ولو این لفظ پاسدار بر آنها‌‎ ‎‌حالا اطلاق نمی شود، لکن به حسب واقع پاسدار از اسلام هستند؛ اگر این جمعیت‌‎ ‎‌آنطوری که باید این وجهه از انقلاب را، که انقلاب آمدن یک رژیم عادل به جای یک‌‎ ‎‌رژیم فاسد، اگر در این مرحله که آمدن یک رژیم، نشستن یک رژیم به جای یک رژیم‌‎ ‎‌فاسد ‌‌[‌‌است‌‌]‌‌ مراعات نکنند آن جهت انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را ـ‌‎ ‎‌که عدالت اسلامی از خود انسان شروع می شود تا همه جا: عدالت در خود انسان، عدالت‌‎ ‎‌با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهری، عدالت با هم استانی،‌‎ ‎‌عدالت با هم مملکتی، عدالت با همسایه های کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همۀ‌‎ ‎‌بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام. به‌ ‎‌مجرد اینکه من ادعا کنم که پاسدار اسلام هستم، از باب اینکه یک نفر طلبه هستم و طلبه‌‎ ‎‌شغلش پاسداری است، مجرد این تا یک نمونه ای نداشته باشد، نشانه و علامتی نداشته‌‎ ‎‌باشد، این ادعاست، ادعایی که بر فرض اینکه من بتوانم این ادعا را به مردم جا بزنم، پیش‌‎ ‎‌خدا واضح است که درست نیست. کوشش کنید که در این مرحلۀ دوم، که ما الآن هستیم،‌‎ ‎‌و بعد هم مرحله های دیگر هست، پاسدار باشید. شماها که الآن پاسداری کردید تا حالا‌‎ ‎‌ـ و خداوند همه تان را تأیید کند ـ کوشش کنید که در این مرحلۀ دوم، که مرحلۀ حکومت‌‎ ‎‌عدل است، رژیم عادلانه است، رژیم اسلام است، جمهوری اسلامی است، در این‌‎ ‎‌مرحله به وظایف پاسداری در این مرحله قیام کنید. پاسداری در این مرحله این است که‌‎ ‎‌از عدالت پاسداری کنید؛ از حکومت عدل پاسداری کنید. اگر خدای نخواسته، فرض‌‎ ‎‌کنید یک نفر جوان مسمای به «پاسدار» به رفیقش، به منزل یک کسی، به خانۀ یک کسی،‌‎ ‎‌به مال یک کسی، تعدی بکند، آن از پاسداری خودش همین طوری مخلوع است. لکن‌‎ ‎‌شماها جدیت کنید، که او را یا هدایت کنید؛ یا از صف خودتان کنارش بزنید؛ که ممکن‌‎ ‎‌است یک کار خلاف از یک نفر در یک جمعیت بر خلاف تحقق پیدا بکند، و همۀ‌‎ ‎‌جمعیت به او آلوده بشود، بگویند پاسدارها اینطور هستند. یکوقت بود می گفتند که فلان‌‎ ‎‌آدم اینطوری است، یکوقت است می گویند پاسدارها این جوری اند. کوشش کنید که‌‎ ‎‌مبادا یک همچو مطلبی پیدا بشود که گفته بشود که پاسدارها فلان جور هستند. این خیلی‌‎ ‎‌کوشش لازم دارد.‌

 

‌‌مسئولیت سنگین پاسداران اسلام‌

‌‌     چنانچه ما هم، آقایان هم، باید کوشش کنند به اینکه گفته نشود روحانیون این جور‌‎ ‎‌هستند؛ آخوندها این جورند. امروز همۀ چشم ها به این کشور دوخته است. و بیشتر چشم‌‎ ‎‌آنها که می خواهند مناقشه کنند؛ می خواهند اشکال تراشی کنند؛ می خواهند این نهضت‌‎ ‎‌ما را یک نهضت صحیح ندانند. چشم ها الآن ‌‌[‌‌به‌‌]‌‌ این مطلب دوخته شده است. مناقشه‌‎ ‎‌می کنند؛ می نویسند در روزنامه های خارج، زیاد می نویسند. اینجا در روزنامه ها شاید با‌ اشاره و این چیزها باشد؛ اما آنجاها با صراحت می نویسند. باید ما بهانه به دست آنها‌‎ ‎‌ندهیم. آنها خلاف می نویسند؛ لکن اگر ما یک قدم خلاف برداریم، بهانه به دست آنها‌‎ ‎‌می آید و یک کار را هزار کار نمایش می دهند.‌

 

‌‌     تکلیف: امروز برای شما پاسدارها و ما هم که مدعی پاسداری هستیم، تکلیف زیاد‌‎ ‎‌است. مشکل است. ببینید از این تکلیف الهی چطور امتحان خودتان را می دهید. حالا که‌‎ ‎‌پاسدار هستید، حالا که دارای اسلحه هستید، حالایی که قدرتمند هستید، ببینید که با این‌‎ ‎‌اسلحۀ خودتان، با این قدرت خودتان، چه جور با مردم رفتار می کنید؛ چه جور با‌‎ ‎‌برادرانتان، که همۀ کشور است، همۀ مردم است، با آنها رفتار می کنید. رفتار، رفتار‌‎ ‎‌عادلانه است، و آنطور که اسلام می خواهد، تا بشوید پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی! یا‌‎ ‎‌خدای نخواسته از بعضی اشخاص برخلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شیطان و از‌‎ ‎‌پاسداری اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نکند به پاسداری.‌

 

‌‌     خداوند همۀ شما را و همۀ ما را و همۀ ملت ما را به وظایف خودمان آشنا کند. و همه‌‎ ‎‌ان شاءالله خدمتگزار باشیم به این ملت و به این کشور. ‌

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‌"‌‎ ‎

‌‎

صحیفه امام؛ ج ۸، ص ۳۱۷ - ۳۲۰

. انتهای پیام /*