از آمدن امام خمینی(س) به تهران، بیش از پانزده روز نگذشته بود که اجازه رسمی دیدار با ایشان را دریافت کردم. در فرودگاه هزاران نفر از برادران به استقبال من آمده بودند. به سوی منزل امام حرکت کردیم. ایشان مرا به گرمی در آغوش گرفت و روبوسی کرد. سپس در حالی که دست مرا در دست داشت خطاب به خبر نگاران فرمود: همگی استقبال از اسقف کاپوچی را مشاهده کردید. شما از دروغهایی مغرضین و دشمنان انقلاب اسلامی ایران پخش کرده اند تا چهره این انقلاب را دگرگون نشان دهند، اشباع شده اید. در این دروغها، انقلاب را انقلاب تشنّج و تعصّب و خونریزی توصیف نموده اند. با وجود اینکه می دانند دین اسلام که شعار ما در این کشور است، دین محبّت، پاکدامنی، وسعت نظر و حیاء می باشد و من برای اینکه دروغهای مغرضین را از میان ببرم، اسقف کاپوچی را دعوت کردم. او فقط یک مسیحی نیست او یک اسقف یا کارگزار و مسئول کلیسا می باشد.

درایت و عدالت طلبی امام خمینی(س) در انتخاب روز جهانی قدس، نه تنها بر مسلمانان حقیقی و بالاتر از آن بر پیروان راستین ادیان کرامت بخش ابراهیمی، بلکه بر آزادگان و مستضعفان جهان پوشیده نیست. مسیحیان و حتی یهودیان بسیاری از این اقدام جهانی و ماندگار امام راحل حمایت و پشتیبانی کرده اند.
اسقف کاپوچی مدتی اسقف قدس و ناظر مستقیم بسیاری از مسائل و مصائب مردم بی دفاع فلسطین بوده است. وی همچنین مدتی بی واسطه با شخص امام خمینی و اندیشه های وی آشنایی داشته است. متن زیر گفت و گوی فصلنامه حضور با اسقف کاپوچی است.

لطفاً مختصری از شرح حال خود بیان فرمایید.

اگر بخواهم خود را معرفی کنم خواهم گفت: من عرب هستم و اصلیت سوری دارم ولی هویت من فلسطینی است. 72 سال دارم. مدت طولانی در لبنان زندگی کرده ام. اسقف قدس بوده ام. فلسفه و علوم دینی و حقوق را در قدس خوانده ام و در سال 1965، اسقف قدس شدم یعنی قبل از اشغال 1967. اگر بخواهم دین خود را به طور خلاصه معرفی کنم خواهم گفت: دین من، محبّت است. اسقف یعنی پدر، زندگی و دفاع ما نیز مربوط به مردم فلسطین بوده است. من زندانی و بسیار شکنجه شدم. پاپ ژان پل ششم که خدا رحمتش کند پادرمیانی کرد و پس از چهار سال، آزاد شدم. پس از آزادی از زندان، به رُم تبعید شدم. از سال 1974 تا 1978 در زندان بودم. جسم من به دور از وطنم زندگی می کرد امّا فکر و قلب و عاطفه ام همیشه آنجا بود. زندانی و شکنجه شدم و هم اکنون نیز در تبعید به سر می برم و من برای رضایت مردم مان، راضی هستم. امّا لبنان، هم از نظر مادّی و هم معنوی، خراب شده است. خراب شدن مادّی چندان مهم نیست و با پول جبران می شود امّا مهم، خراب شدن معنوی است. مهم این است که تلاش کنیم تا لبنان به محبّت و برادری باز گردد. قضیه فلسطین، قبل از اینکه قضیه ای فلسطینی باشد، قضیه ای عربی است.

من در سال 1965 به عنوان اسقف قدس به آنجا فرستاده شدم. ما از سال 1948 یعنی تشکیل دولت اسرائیل خواستار آزادی قدس بودیم امّا امروز چه می خواهیم؟ ما خواستار آزادی مناطق اشغال شده در سال 1967 هستیم. سرزمینهای اشغالی سال 1967، 21 درصد فلسطین را تشکیل می داد. 51 درصد برای اسرائیلی ها و 49 درصد برای فلسطینی ها بود یعنی یک قسمت از فلسطین نه به فلسطینی ها اختصاص داشت و نه به اسرائیلی ها یعنی قدس، قدس دولتی بود. اسرائیل به جای اینکه 51 درصد را اشغال کند، ما را به وسیله یک هیئت امناء محدود کرد یعنی 79 درصد از فلسطین را و سپس 21 درصد را که ما امروز آن را اراضی اشغالی می نامیم. در مراسم برگزار شده قبل از 1967، درخواست ما تحریم مناطق اشغالی سال 1948 بود و امروز آنچه را که می خواهیم یکی است یعنی آنچه که در سال 1967 اشغال شده بود. در سال 1965، رئیس جمهور بورقیبه نسبت به قضیه عربی فلسطینی پیشنهاد تمکین داد که فلسطین به دو قسمت تقسیم شود یک قسمت وطن فلسطینی و یک قسمت وطن اسرائیلی محسوب شود. پس از این پیشنهاد، قیام علیه بورقیبه به عنوان مردی خائن بر پا شد. در سال 1967، اسرائیل مصادره اراضی اشغالی را سرعت بخشید. یعنی از 21 درصد اراضی اشغالی، 65 درصد آن را برای اقامت یهودیان مهاجر مصادره کرد و صد و پنجاه هزار یهودی را اسکان داد. اسرائیل هر شهر فلسطینی را تصاحب می کرد و یهودیان مهاجر را جایگزین می نمود. شهرها را یکی پس از دیگری می خرید به طوری که شهرهای فلسطینی بیشتر به رهن اسرائیل شبیه شده بود. قانون بین المللی روشن است. قانون می گوید: هیچ اشغالی نباید باشد. سرزمین اشغالی باید آزاد شود و به صاحبان قانونی اش برگردد و سرزمینهای اشغالی همانند زمان اشغال محافظت شود تا هنگامی که اشغال طول می کشد. اسرائیلی ها تصمیم دارند که مهاجران یهودی باقی بمانند و فلسطین قسمتی از اسرائیل باشد و سرزمین فلسطینی موجودیت نداشته باشد.

هنگامی که به جریان صلح در خاورمیانه دقت می کنیم درمی یابیم که موضع نتانیاهو [نخست وزیر اسرائیل] تنها موضوع حزب لیکوت نیست بلکه موضع یهودیت است به دلیل اینکه در تلویزیون با چشم خود می بینم و با گوش خود می شنوم که نتانیاهو می گوید ما با شهرک سازی موافقیم چون این حقّ ماست و قدس برای ماست.

جناب اسقف از دیدار با امام خمینی بخصوص نخستین دیدارتان از ایران اسلامی خاطراتی بیان بفرمایید.

از آمدن امام خمینی(س) به تهران، بیش از پانزده روز نگذشته بود که اجازه رسمی دیدار با ایشان را دریافت کردم. در فرودگاه هزاران نفر از برادران به استقبال من آمده بودند. به سوی منزل امام حرکت کردیم. ایشان مرا به گرمی در آغوش گرفت و روبوسی کرد. سپس در حالی که دست مرا در دست داشت خطاب به خبر نگاران فرمود: همگی استقبال از اسقف کاپوچی را مشاهده کردید. شما از دروغهایی مغرضین و دشمنان انقلاب اسلامی ایران پخش کرده اند تا چهره این انقلاب را دگرگون نشان دهند، اشباع شده اید. در این دروغها، انقلاب را انقلاب تشنّج و تعصّب و خونریزی توصیف نموده اند. با وجود اینکه می دانند دین اسلام که شعار ما در این کشور است، دین محبّت، پاکدامنی، وسعت نظر و حیاء می باشد و من برای اینکه دروغهای مغرضین را از میان ببرم، اسقف کاپوچی را دعوت کردم. او فقط یک مسیحی نیست او یک اسقف یا کارگزار و مسئول کلیسا می باشد. امام برای بیان عطوفت صادقانه اش به این ایه اشاره کرد: «آنها را [مسیحیان را] پر محبّت ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت. کسانی که می گویند ما مسیحی هستیم. این بدان سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها تکبّر نمی ورزند.» و اینک اسقف کاپوچی در برابر شماست. او دانشمند و راهب و مسیحی است و شما دیدید که من از او استقبال کردم نه فقط در خانه ام بلکه در اعماق قلبم. از اسقف کاپوچی به خاطر دفاع از قدس و آزادی قدس از اشغالگران صهیونیست، زندانی و شکنجه شده است. محکوم به نه سال زندان شده است که چهار سال از آن را گذرانده است و با میانجیگری پاپ ژان پل ششم از زندان آزاد شده است در حال حاضر به حالت تبعید در رم به سر می برد و از وطن و مردم و قدس دور است. اسلام و مسیحیت هر دو قدس را تقدیس می کنند و برای آزادی آن لازم است که از هر چیز گرانبها بگذریم. این چیزی است که انقلاب اسلامی بر ما واجب کرده است و من با خدا عهد بسته ام که قدس به مکانی آزاد، مستقل و سرافراز مبدل شود و صهیونیسم اشغالگر نابود گردد. این دیدار نخست من از تهران بود. دوران بسیار زیبایی را در تهران گذراندم چرا که رئیس و مسئول این انقلاب یعنی امام خمینی(س) در میان سایر برادران بود به طوری که در برابر دشمنان همچون یک خانواده بودند. امام خمینی(س) با مرحوم دکتر بهشتی(ره) و آقای هاشمی رفسنجانی و ایت الله خامنه ای. هفته بسیار زیبا و با سعادتی بود.

هنگامی که در سفر اوّل به ایران تشریف آوردید انقلاب اسلامی، سفارت اسرائیل را که از زمان شاه مانده بود تبدیل به سفارت فلسطین نمود. از این حادثه بگویید.

این مناسبت، حادثه ای تاریخی بود. همراه مرحوم دکتر بهشتی(ره) و بنی صدر و ابوعمار به سفارت رفتیم. همه جا پخش شده بود که سفارت اسرائیل، تبدیل به سفارت فلسطین شده است. صدای شادی از تمامی مردمی که بیرون سفارت جمع شده بودند، بلند بود. من می خواهم بیشتر بر این نکته تأکید کنم که جریان فلسطین، جریان حقّی است.

مردم مسلمان ایران، پیوسته بر عهد خویش استوارند و می خواهند فلسطین به اذن خدا مستقل و قدس آزاد باشد. شما بار دیگر در رابطه با قضیه گروگانهای آمریکایی که ما آنها جاسوسان آمریکایی می نامیم به ایران سفر کردید امام خمینی به هیچکس دیگر جز شما اجازه گفتگو در این رابطه را ندادند و این به علاقه زیاد ایشان به شما اشاره می کند. اگر در این باره خاطراتی دارید بیان کنید.

من نیز به اعتماد ارزشمند امام خمینی(س) به اینجانب افتخار می کنم و اجازه ایشان موجب شد تا من در این موضوع دخالت کنم یعنی در موضوع گروگانها و همانگونه که برادرمان گفتند جاسوسان آمریکایی. من در حالی داخل این جریان شدم که هیچکس در هیچ جایی نمی دانست که گروگانها ایا زنده اند یا مرده؟ سالم هستند یا بیمار؟ به فرمان امام تلویزیون ایران، 2 ساعت در اختیار محفل دینی قرار گرفت من به هر یک از گروگانها، نیم دقیقه فرصت دادم تا از طریق تلویزیون با خانواده و همسر و فرزندانشان گفتگو کنند و نامه های مربوط به آنها را تحویلشان دادم و نامه های آنها را به خانواده شان رساندم. یک بار در جشن میلاد حضرت مسیح(ع) و یک بار در جشن سال نو میلادی، یک بار هم در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران. در هر سه بار، برای گروگانهای آمریکایی جلسه ای را در تلویزیون ایران ترتیب دادم. در حالی که آمریکا برای آزادی گروگانها دست به عملیات نظامی در طبس زد. عملیات نظامی شکست خورد و به جای آزاد سازی گروگانها، سربازان آمریکایی دفن شدند. در آمریکا حرکت هایی علیه کارتر آغاز شدکه تو می خواستی گروگانها را آزاد کنی در عوض آزاد کردنشان، دفنشان کردی کارتر می خواست به خاطر اصرار و خشم ملّت آمریکا، جاسوسان آمریکایی را پوششی برای شکست خویش قرار دهد. پاسخ امام خمینی(س) به من این بود: اینها همگی زنده و مرده شان آمریکایی هستند و خارج خواهند شد. هنگامی که قرار شد جاسوسان آزاد شوند امام در تلویزیون اعلام کردند باید اسقف کاپوچی بیاید. من آمدم و یک هفته اینجا ماندم و با امام ملاقات کردم برای حل این قضیه، گروگانها را به سوئیس بردیم و به صلیب سرخ و وزیر خارجه سوئیس تحویل دادیم. مناسبت دوّم برای دیدار از ایران، مشکل مدارس و خصوصاً مشکل مدرسه اندیشه بود که یک ماه کامل برای برقراری صلح و آشتی در تهران ماندم و الحمد لله با رضایت پروردگار و حُسن نیت و پاکی قلب امام خمینی عزیز و بزرگمان موفق به حل مشکل شدیم.

هنگامی که سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان بودید مسئله مدارس تبشیری مسیحی مطرح شد یعنی مسئله ای عمومی در اروپا و تمام غرب. تبلیغات غربی از فشار بر مسیحیان ایرانی دَم می زدند. در آن هنگام شما برای حلّ مشکلات به ایران آمدید. در این باره صحبت بفرمایید.

من از طریق صحبتهای طولانی و بسیار که با امام خمینی(س) داشته ام می گویم که دین، لقبی نیست که تنها به آن اکتفا کنیم و نیز مؤسسه ای که به آن دل ببندیم و یا مجموعه ای از عقاید که به آن ایمان بیارویم. بلکه دین، زندگی است، دین، عمل است، دین بخشش و عطا و فدا کردن است. من دین تو را از زندگی ات و از اعمالت می بینم. دین، عمل کردن است. من شخصاً تا به حال از هیچکس، دینش را سؤال نکردم. اینکه هر کس چگونه پروردگارش را می پرستد، شیوه ای خاص است که نمی توان در آن داخل شد ایا از طریق قرآن خدا را می پرستد یا از طریق انجیل و یا تورات؟ این شیوه ای است که من هیچگاه در آن داخل نمی شوم. شعاری که من همیشه آن را می گویم این است: بهترین شما، نزدیکترین شما به خدا و سودمندترین شما به نزدیکانتان و خدمتگزارترین تان به امّت و وطنتان می باشد. مقیاس همین است. دین برای خداست و یقین دارم که شیوه و مرام حکومت ایران و انقلاب اسلامی ایران نیز همینگونه است.

شما در مراسم و مناسبت های جمهوری اسلامی شرکت کرده اید، از جمله در مراسم روز قدس که آخرین جمعه ماه رمضان می باشد. اگر خاطره ای از این موضوع دارید بیان کنید.

هر سال، هفته آخر ماه رمضان، سفیر ایران مراسمی را برپا می کند و سخنرانی هایی ایراد می شود و من نیز به عنوان دوست ایران در این مراسم شرکت می کنم. قدس مهد ادیان سه گانه آسمانی می باشد و برای هیچ کس در هیچ جایی امکان ندارد که آن را برای خودش احتکار کند و به همین دلیل پانزده میلیون یهودی در جهان نخواهند توانست که قدس را احتکار کنند و بر گردن میلیاردها انسان مسیحی و مسلمان حاکم شوند. این از نظر دینی امّا از نظر قانونی باید گفت که قدس جزء سرزمینهای اشغالی است و قانون بین المللی در این باره روشن است: اولاً اشغال سرزمین دیگری به زور جایز نیست ثانیاً سرزمین اشغالی باید آزاد شود و به صاحبانش باز گردد ثالثاً سرزمین اشغالی باید همانند روزی که به اشغال در آمد محافظت شود. قدس، سرزمین اشغالی است و باید به صاحبان قانونی اش باز پس داده شود یعنی به مسیحیان و مسلمانان، دنیای اسلام و مسیحیت. چرا که قدس برای ماست. ما یاران حق هستیم و حق تا هنگامی که طلب کننده ای داشته باشد نخواهد مرد. خواسته ماذحق است. چاره ای نیست جز اینکه دیر یا زود، قدس را آزاد کنیم و همگی در مسجد الاقصی گردآئیم و در آن هنگام تمامی گورها به هلهله در خواهند آمد و فریاد الله اکبر بلند می شود. خداوند شنوا و اجابت کننده دعاهاست و بر همه چیز تواناست. ما با قدرت الهی به قدس عربی، اسلامی و مسیحی مان باز خواهیم گشت. قدرت اسرائیل، غصبی است و مطلق نیست. او قوی است چون ما ضعیف هستیم و ضعف ما ناشی از تفرقه و جدایی مان می باشد. قدرت در اتّحاد است و تجزیه، ما را به دفع و شکست می کشاند. من همواره دو جهان اسلام و مسیحیت را که دو دین آسمانی اند به یکی شدن دعوت نموده ام تا بتوانیم الحاد را که امروز جهان را فرا گرفته است از بین ببریم. انسان امروزه، مادّه را می پرستد به جای خدا. خدا کیست؟ خدا، محبّت و عدالت و رحمت و شفقت و لقاء است. تا از این وضعیت نامطلوب خارج نشویم و جهانی نو نسازیم، جنگ و کینه و جبر و قتل و یتیمان وجود خواهند داشت. باید جهانی مبتنی بر محبّت، برادری، عدالت و صلح بنا کنیم. چنین است که اگر تلاشهایمان جمع نگردند، نخواهیم توانست که قدس را آزاد نمائیم. اسلام و مسیحیت باید همچون صفی واحد باشند تا قدس را از اشغال برهانیم. قدرت در وحدت صفوف است. خدا، یکی است پس او به صفوف ما وحدت خواهد بخشید تا به پیروزی دست یابیم. بر ما مسلمانان و مسیحیان واجب است که عزم و اراده مصمّم برای آزادی قدس داشته باشیم چون آنچه که امروز در فلسطین می گذرد اگر احساس خطر نکنیم این تجاوزات گسترده خواهد شد و به اعراب اینده نیز کشیده می شود چرا که شعار از نیل تا فراط بر کتیبه کنیسه ها نیز نوشته شده است.(فصلنامه حضور، زمستان 1376، شماره 22)

منبع: جماران

 

. انتهای پیام /*