سید محمد علی ایازی

ارائه شده در دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا - 1376

 مقدمه

همه می دانیم که مجالس یادبودی به نام حسین بن علی(ع) و نهضت عاشورا زیر نام «سوگواری» و «عزاداری» و «مرثیه سرایی» در طول تاریخ پس از حادثه کربلا برگزار گردیده و می گردد، و این مجالس یکی از مظاهر بزرگ  و یکی از سمبل های حیات مذهبی و معنوی علاقمندان به اهل بیت عصمت(ع) بوده است. و این مجالس و اجتماعات در بیداری و آگاهی و نشر فرهنگ اسلامی و توجه به حقایق دین تأثیر بسزایی داشته و نقش حیاتی و بزرگی را ایفا کرده است. زیرا حادثه کربلا حماسه جاودانه ای است که در اعماق وجود ملت ما اثر گذاشته و با پوست و گوشت مردم ما عجین شده است، به گونه ای که مردم در طول زندگی بارها و بارها آن را می شنوند، تکرار می کنند، مجالس برگزار می کنند، ساعتها از وقت مردم به شنیدن همان حادثه چند بار با تفصیل و با ذکر خصوصیات صرف می شود و وقت می گذارند، اما نه تنها خسته نمی شوند و احساس تکرار نمی کنند؛ بلکه با شنیدن آن قلبها به تپش می افتد، دلها به سوز می آید، و چشمها اشکبار می شود.

از طرف دیگر، مردم به عشق حسین، چه مخارجی را هزینه می کنند، ساختمانها به نام حسین می سازند مجالس کوچک و بزرگ به پا می کنند، دسته ها و هیئت ها به راه می اندازند، امکانات عظیمی را در یاد این حادثه و تعظیم و تکریم آن به کار می گیرند، حتی کسانی که از حسین تجلیل می کنند، ذاکر و مداح و واعظ می شوند به برکت حسین احترام می شوند، تمام همه اینها نشان از سترگی کار حسینی و عظمت تأثیر آن در دلها و قلبها و عظمت تأثیر اجتماعی آن در طول تاریخ است.

بحث و تبیین از همه ابعاد این قضیه در این وجیزه ممکن نیست، آنچه مطرح است و مناسب پیگیری و ارائه بحثی را می طلبد اینست که آیا تمام این حرکتها به خوبی انجام می گیرد و عزاداری و مرثیه سرایی مطاق با روح و فلسفه قیام حسینی است و نیازمند ارزیابی نیست؟ به تعبیر دیگر، آیا نتیجه مطلوب از همه این مجالس گرفته می شود و این امکانات عظیم و وصف ناشدنی همه ساله و همه ماهه و همه روزه این کشور و آن کشور، این شهر و آن شهر، این حسینیه و آن حسینیه و این خانه و آن خانه، در جهت مطلوب به کار گرفته می شود، و اگر به کار گرفته نمی شود آیا راه حلی و پیشنهادی موفق برای بهبود کار وجود دارد، و آیا می توان این موضوع را به خوبی بررسی و تحلیل کرد و راه کار مناسبی را ارائه داد، یا باید این کار را رها کرد و از اصلاح و بهبود و یا به تعبیری بازسازی و ارزیابی جدید از عزاداری امام حسین(ع) دست کشید وکار را همینطور رها کرد، و هر چه پیش آمد خوش آمد!

این نوشته کوتاه در پی تبیین این موضوع است، و نویسنده آن درد و داعیه ضرورت ارزیابی نسبت به حرکت را دارد و معتقد به لزوم اصلاح مجالس عزاداری حسینی است. اما این نگرانی را هم دارد که مبادا که طرح ارزیابی و اصلاح به کلیت عزاداری و اقامه مجالس آسیب رساند و عظمت حرکت شکوهنده و مثبت عزاداری حسینی را زیر سؤال برد، لذا معتقد است که باید گام به گام حرکت کرد و طرح مسائل را به گونه ای عنوان کرد که این شبهه پیش نیاید که منظور از این بحثها تردید در برپا کردن مجالس و محافل و دسته ها و یا کم رنگ کردن آنها است، یا این مشکل همه جایی است و شامل همه محافل می شود و یا گریستن و گریاندن کم شأنی در بزرگداشت حماسه کربلا دارد.

در حقیقت این وجیزه تنها در جهت بهبود این روند با زبان ارزیابی و بررسی در ابعاد مسأله، و یافتن راه حلی برای معقول و منطقی کردن این حرکت و اصلاح آن است. طبعاً این حرکت اگر به خوبی انجام گیرد و مقدمات آن مورد توجه قرار گیرد، موجب پیشگیری از سوء استفاده دشمنان و شبهه دار نشدن نیروهای جوان و تحصیل کرده خواهد شد، و امکانات به کار رفته در جهت مطلوب صرف خواهد شد، بگذریم از این نکته بسیار مهم که حماسه عاشورا و عزاداری حسینی اختصاصی به شیعه ندارد و نباید آن را منحصر در مذهبی خاص کرد، اما گاه حرکت و رفتار ما به گونه ای است که از توجیه منطقی آن عاجزیم و از تطبیق دادن عزاداری با فلسفه حماسه عاشورا غافل، و لذا نمی توانیم آن را به همه ملتها گسترش دهیم.

گفتاری از مصلحان معاصر در باب اصلاح عزاداریها

پیش از ورود در بحث به آهنگ تمهید چند گفتاری از اندیشمندان و مصلحان معاصر نقل خواهیم کرد و نگرانی آنان را نسبت به وضعیت موجود به عنوان مثال می آوریم تا روشن شود که این نگرانی همگانی است و مصلحان و بزرگان ما نسبت به این وضعیت خشنود نبوده و نیستند و اگر کمتر سخن گفته اند، دلایل دیگری داشته است.

پیش از دوران ما مرحوم میرزا حسین نوری – از دانشمندان قرن سیزدهم – از پیشگامان تصحیح مرثیه سرایی است. وی کتابی دارد به نام «لؤلؤ و مرجان» که در این کتاب به لزوم توجه به صحت نقل تاریخ و دقت در استناد صحیح عزاداریها تأکید می کند و نگران وضعیت روضه خوانی هاست.

پس از وی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم و مرحوم آیةالله بروجردی هستند که در این زمینه تلاش وافری نشان دادند و نسبت به شکل برخی از عزاداریها و اداره مجالس اعتراض داشتند و در این زمینه اقدامات عملی نیز انجام دادند.

حضرت امام خمینی(س) در عصر ما از کسانی است که نهضت خود را بسیار متأثر از قیام عاشورا می دانست و نسبت به برگزاری مجالس و محافل مرثیه خوانی و حرکت هیأتها و تحفظ بر آنها تأکید بسیار می کرد و در موارد گوناگون به این موضوع سفارش می نمود، تا آنجا که می فرمود: «مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است هر چه با شکوهتر و فشرده تر برپا شود و بیرق خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.»[1]

و نیز تأکید می کردند که باید جهت این عزاداریها هم مشخص شود و ابعاد سیاسی نهضت حسینی فراموش نشود: « مجلس عزا نه برای این است که گریه کنند برای سید الشهدا و اجر ببرند- البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب کند- بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏ اش را کشیده ‏اند که تا آخر باشد و آن، این [که‏] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمی ‏تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.»[2]

اما همین امام بارها بر خطبا و وعاظ و ذاکرین سفارش می کردند که وضعیت مجالس را دگرگون کنند و مجالس را در جهت هدایت و ذکر احکام و بیان فلسفه قیام تغییر دهند و از کارهای ناروا در هیئ تها پرهیز کنند و قضایای خلاف واقع را بازگو نکنند، و دست افراد بی اطلاع از مسائل اسلام را از این مجالس کوتاه کنند، و لازم است جهات شرعی در دستجات محفوظ بماند.

و در جایی دیگر تأکید می فرمایند که چیزهای ناروا باید از نهضت حسینی تصفیه شود و دست افراد بی اطلاع از اسلام کوتاه شود: «باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید، البته اگر چنانچه چیزهای ناروایی بوده است سابق، و دست اشخاص بی اطلاع از مسایل اسلام بوده، آنها باید تصفیه بشود.»[3]

مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری از کسانی است که چنین احساسی را داشته و از اصلاح و بازسازی مراسم و محافل عزاداری سخن می گوید و در سخنرانیهای خود بارها و بارها نسبت به دگرگونی مجالس و کنترل نقلیات مرثیه ها سخن گفته است، و در کتاب «حماسه حسینی» این اندیشه کاملاً مشهود است. ایشان در جایی می گوید: «از طرف اولیاء دین پیشنهاد شده که اقامه عزای حسین بن علی(ع) بشود و قبرش زیارت بشود و او به عنوان یک فداکار بزرگ، همیشه نامش زنده و پاینده باشد. این موضوع تدریجاً سبب شد که بعضی مرثیه خوانان حرفه ای پیدا شوند و کم کم مرثیه خوانی به صورت یک فن و هنر از یک طرف، و وسیله زندگی از طرف دیگر درآید. از طرفی فکری پیدا شود که چون گریاندن برای اباعبدالله ثواب جزیل و اجر عظیم دارد، پس به حکم: «الغایات تبرد المبادی» هدف وسیله را مباح می کند، از هر وسیله ای می شود استفاده کرد. اینجاست که جعل و دروغ در نظر عده ای مشروع می شود.»[4]

در جایی دیگر ایشان مبارزه با دروغ زنی را وظیفه علمای اسلام می داند و برخورد با شیوه های غلط و نامشروع را از نمونه های امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بدعتها می داند.

«وظیفه علمای امت در این باب به طور عموم و در این حادثه به طور خصوص [اینست] که: «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و الّا فعلیه لعنة الله»، [هر آنگاه که بدعتها در میان مردم رواج پیدا کرد، بر علما و دانشمندان است که علم خود را آشکار کنند و حق را بگویند، و گرنه به لعنت خدا گرفتار می شوند]، «و انّ لنا فی کل خلف عدولاً ینفون عنا تحریف الغالین و انتحال المبطلین»[5] و وظیفه ملت مسلمان در این باب به طور عموم و در این حادثه به طور خصوص از نظر حرمت شرکت در استماع و لزوم مبارزه عملی و نهی از منکر است»[6]

استاد محمدرضا حکیمی با تأثری شدید این مشکل را مطرح کرده اند و از نابسامانی و بی محتوا شدن مجالس عزاداری و در دست ناآگاهان افتادن این محافل اظهار تأسف کرده اند: «با کمال تأسف و تأثر اشعار مرثیه و عزا راه انحطاط عجیبی پیموده است... اکنون کمتر اثری از مفاهیم مقاومت و تعهد و پرخاشگری علیه ستم و ستمگران و درگیری با جباران و طاغوتان روزگار در اشعار و نوحه های مذهبی به چشم می خورد، کمتر در آن درس ایمان و اخلاق و روش زندگی دیده می شود. اشعار با تکرار جملات مهمل و بی خاصیت و بی معنا رونق بخش بسیاری از مجالس عزا و مصیبت شده است. عزاداری و سینه زنی و زنجیرزنی هیئتهای مذهبی در خدمت کارهای بی محتوا و در دست افراد ناآگاه و غیردانا به امور دین و مذهب واقع شده است. در اینجا کسی نیست که بگوید، عزاداری و مرثیه سرایی و ذکر حماسه حسینی برای هدف و فلسفه ای بوده است که اگر آن هدف و فلسفه و محتوا نباشد، فایده و اثری بر آن مترتب نخواهد بود. اگر مجالس در آن تعلیم دین و بیان معارف اسلامی و درس اخلاق و انسانیت نباشد، خاصیت نخواهد داشت».[7]

استاد شهید هاشمی نژاد نیز تأثر خود را نسبت به تشکیل برخی انجمنها و محافل مرثیه سرایی با شکل منحرف شده ابراز می دارد و این روند را غم انگیز و مبتذل و ذلت آور یاد می کند، وی در کتاب خود می نویسد: «در این انجمنها که به نام رهبر آزادگان جهان تشکیل می گردد، متأسفانه گاهی نه تنها در راه نشر اصول و معارف اسلام و روشن ساختن هدف اصلی نهضت قدمی برداشته نمی شود، بلکه مطالب و سخنانی ایراد می گردد که با حقایق دین و واقعیات اسلام و مقصد اصلی حسین بن علی(ع) فرسنگها فاصله دارد و درست نقطۀ مخالف نهضت حسینی است.

آیا این غم انگیز نیست که خاطره های حیات بخش نینوا را که بر کالبدهای اجتماعات مرده و ملتهای ستمدیده روح آزادی و زندگی می دهد و حوادثی که در آن سرزمین عدل و آزادی واقع شد که هر یک عالیترین درس عزت و آزادگی و فضیلت را به جهان انسانیت می دهد، به صورت بسیار مبتذل و ذلت آوری یاد کنیم و مثلاً به بهانه زبانحال از قول سالار شهیدان بخوانیم: «شدم راضی که زینب خوار گردد.» حسین که خود در روز عاشورا ضمن گفتارهای گرم و آتشین فریاد می زد: هیهات منا الذلة... آیا با این منطق سازش دارد که ما به آن حضرت و یاران عزیزش نسبت خواری و ذلت بدهیم»[8]

موارد تأثر و برخورد ارشادی نسبت به وضعیت موجود عزاداری از ناحیه اندیشمندان و آگاهان کم نیستند، و نمی توان در این نوشته کوتاه یکایک آنان را نقل نمود و نگرانیشان را منعکس کرد، و ما تنها به چند مورد اشاره کردیم، تا پیش درآمدی باشد برای ورود در بحث و تحلیل و تفسیر از چگونگی برگزاری مجالس و محافل عزاداری و تعظیم حماسه حسینی.

پیش از ورود در آن مباحث، در آغاز اشاره ای خواهیم داشت به تاریخچه و چگونگی شکل گیری مجالس عزاداری  و اینکه چگونه شد که عزاداری پس از قضیه عاشورا به تحقق پیوست، و اصولاً فلسفه عزاداری اباعبدالله چه بود و چه شد که ائمه معصومین «علیهم السلام» دستور به مرثیه سرایی دادند، و استوانه های تعظیم و تجلیل در این عزاداری ها چیست؟ نقش گریه و توجه به احساسات چیست و ابعاد عقلانی و محتوا و هسته اصلی در عزاداریها کدام است؟ آنگاه به بحث خود یعنی چگونگی برگزاری عزاداری حسینی خواهیم پرداخت، زیرا در سایه فهم تاریخچه و فلسفه عزاداری، این چگونگی ها روشن می گردد و نگرانی های موجود واضح می شود.

1- تاریخچه شکل گیری مجالس عزاداری

حکومت بنی امیه پس از شهادت امام(ع) در تنگنایی دشوار قرار گرفته بود، از طرفی می بایست نشان دهد که با هر حرکت انقلابی برخورد می کند و آن را سرکوب می کند و از طرفی اعتراف به قتل فرزند رسول خدا(ص) دشواریهایی را برای او به وجود می آورد، بدین جهت سعی نمود تا نشان دهد که آن حضرت یک فرد مهاجم و طغیانگر بوده است و یزید برای حفظ نظم و بهم نخوردن نظم اجتماعی و حفظ کیان اسلام دست به چنین کاری زده است. بدیهی است که این تبلیغات دامنه دار و گسترده در کوفه و شام و دیگر بلاد اسلامی به وسیله دستگاههای دولتی و با صرف مخارج هنگفت و بی حساب مملکت می توانست تا حدی کارساز باشد و در آغاز تأثیر چشمگیری در محیط خفقان و ترس آور آن زمان داشته باشد. افزون بر آن، حکومت گروهی از جاعلان اخبار و دنیاپرستان قدرت مدار و ظاهر فریب را مأمور جعل حدیث کرده بود تا روز عاشورا را روز عید و برکت و شادی معرفی کنند و از زبان پیامبر چنین نقل کنند: «کسانی که این روز را روز عید و جشن قرار دهند، پاداش نیکو بوی خواهند داد.»[9] هدف از این تبلیغات و جعل حدیث این بود که مردم را از توجه به حادثه غم انگیز و حزن آور کربلا دور سازند و از آثار تخریبی کار زشت خود جلوگیری کنند. و طبیعی بود که با عید شدن روز عاشورا دیری نمی پایید که مسلمانان ناآگاه از همه جا، روز عاشورا را روز عید مذهبی بشناسند و آن روز را شادی کنند، و حوادث عاشورا را به فراموشی سپارند. در چنین محیط مسموم آکنده از تبلیغات، اهل بیت پیامبر(ص) به روشن کردن افکار پرداختند و تبلیغات و فریب کاری آنها را به شکلهای گوناگون خنثی ساختند، که یکی از آن روشها دستور برگزاری مجالس ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین و مرثیه خوانی و ذکر اشعار و بیان وقایع روز عاشورا و معرفی کردن روز عاشورا به عنوان روز عزا و مصیبت و فضیلت گریه کردن و گریاندن بود.

این روش کار خود را کرد و تأثیر بسزایی در جامعه مسلمین آن زمان به ویژه در میان علاقمندان به اهل بیت داشت، به گونه ای که تبلیغات یزیدیان را بر باد داد و مجالس و محافل عزا در روز عاشورا بر آن شادیهای دروغین و ساختگی چیره گی یافت و خود حماسه ای دیگر شد، زیرا مجالس عزاداری پایگاه نگه داری از نهضت و قیام حسینی شد و آن نقشه شوم فراموش سپاری نهضت حسینی خنثی شد. این حرکت از دو جهت قابل توجه بود، یکی از آن جهت که می توانست این مشعل را همیشه پرفروغ و سوزان نگه دارد، و دوم، از این جهت که حسین(ع) الگو و سمبل مبارزه با ستمگران شود و محافل و مجالس حسینی کانون مبارزه و عدالتخواهی گردد، و علاقمندان به اهل بیت را بطور طبیعی و هماهنگ دور هم جمع نماید.

حضرت امام خمینی در توصیف این حرکت با نگاهی دیگر ریشه تاریخی عزاداری را تحلیل کرده اند: « عمق ارزش مجلسهای عزاداری، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی- به صورت گریه درآمدن- ارزش قائلند،  نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مسأله از دید سیاسی‏اش معلوم می ‏شود و ان شاء اللَّه بعدها بیشتر معلوم می شود.

اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه‏ خوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسأله مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحی [است‏] به اینکه برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشکها آن قدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع می‏کردند و شاید بسیاری از آنها هم نمی‏دانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در] کشورها است، کشورهای اسلامی است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش می‏آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند.»[11]

آری رفته رفته این محافل تبدیل به کانون هماهنگی شد، پایگاه تبلیغ شد، مجالسی شد که در آن تفسیر قرآن گفته می شد، مسائل دین تعلیم داده می شد، اصول عقاید بیان می گشت، پند و اندرز می دادند، سیرۀ عملی بزرگان توصیف می شد، روح حمایت از مظلوم و دشمنی با ستمگر در بین مردم زنده می شد. علو همت، احساس شخصیت، درس غیرت، مساوات و برابری، عدالت خواهی، ظلم ستیزی، روحیه ایثار و از خود گذشتگی، درس اقامه نماز، امر به معروف و نهی از منکر، عفت و عصمت برای زنان، مروت و مردانگی، درسهایی بودند که از نهضت حسینی به جامعه دینی و محافل عزاداری انتقال می یافت.

و خلاصه در جهان تشیع اگر احکام اسلام تبلیغ می شود، اگر اخلاق و عقاید دینی تشریح می گردد، و اگر ندای قرآن تا دورترین روستاها و حتی در بین عشایر خانه بدوش طنین می افکند همه اینها به برکت مجالس حسینی است، و زیر لوای آن حضرت و به نام آن حضرت تشکیل می گردد و این جاذبه شخصیت با عظمت حسینی و مکتب انسان ساز اوست که علاقمندان به اهل بیت را بسوی خود جلب کرده است. و به برکت این دستور، محافل دینی را بصورتی پویا و پرتحرک و با نشاط در آورده است.

2-فلسفه عزاداری

منظور از عزاداری و مرثیه سرایی و ایجاد توجه به مصیبت اهل بیت چیست؟ اینکه در روایات آمده است که گریه بر اباعبدالله ثواب دارد، به چه معناست؟ آیا منظور از آن امر مخفی است و چون در روایات آمده است باید گریه کرد و گریاند بدون چون و چرا و کاری به فایده و حکمت و هدف از عزاداری نداشت و در جستجوی ثواب بود و یا آن دستورات بدین دلیل آمده است که جلب توجه به اهداف بلند آن حماسه سازان و راه آنان بشود و ثوابش در سایه چنین توجهی حاصل می گردد؟

به عبارت دیگر، ما در نماز دو مرحله داریم، مرحله صحت و مرحله قبول، در مرحله صحت اگر کسی ارکان و واجبات نماز را انجام داد نمازش صحیح است، اگر چه با حضور قلب و توجه به معبود نباشد، اما مرحله قبول و تأثیر و جلوگیری از گناه در آنجایی است که افزون بر رعایت شرایط باید نماز با حضور قلب باشد، تا «تنهی عن الفحشاء و المنکر» باشد. «الصلوة معراج کل تقی» در جایی است که مقدمات و مقارنات با صفای دل انجام بگیرد و انسان با توجه به فلسفۀ نماز در پیشگاه خدا قرار گیرد، در این مرحله است که هم نماز صحیح است و هم مقبول. آیا گریستن و عزاداری بر اباعبدالله چنین است که هر کسی قطره ای اشک ریخت، هر کس که بود و بهر شکل که ریخت ثواب دارد و  گناهانش بخشیده می شود، یا چنین نیست و عزاداری مشروط به شرایطی است و عزاداری دارای حکمت و علتی است و غرض از این دستور ثواب بردن نیست، گرچه کسی که آگاهانه و با توجه این محافل را ترتیب می دهد و در این مجالس شرکت می کند و از این مجالس بهره گیری می کند ثواب دارد و لذا باید برای خدا انجام دهد و قصد قربت شرط است؟

برای پاسخ به این سئوال، لازم است ما کنکاشی در فلسفه عزاداری داشته باشیم و در این جهت به روح تعالیم اسلام توجه کنیم و دستگاه امام  حسین را در راستای دستگاه خدا و سنتهای او بدانیم در آن صورت است که پاسخ یادشده روشن می گردد.

بدون شک، فلسفه عزاداری حسین از فلسفه قیام حسینی جدا نیست، چنان که شناخت سیر تطور و تحول عزاداری و ریشه ها و علل عزاداری در دوران ائمه به ما چنین چیزی را می آموزد. دقیقاً همان عاملی که باعث شد حسین بن علی قیام کند و شهادت را با افتخار بپذیرد، دلیل و فلسفه ای است برای اقامه عزاداری او. اگر حسین بن علی(ع) برای احیای اسلام و دفاع از قرآن و اقامه امر به  معروف و نهی از منکر قیام کرد، عزاداری وی باید وسیله ای باشد برای ترویج اسلام و دفاع از قرآن و اقامه عدل و ترویج امر به معروف و نهی از منکر. عزاداری که روح و بطن آن این اهداف را به دنبال نداشته باشد و از محتوا و جهت گیری صحیح خالی باشد، نمی تواند با اهداف حسینی منطبق باشد.

در جایی که امام صادق(ع) در زیارتی که خطاب به آن حضرت است، می فرماید: «لیستنقذ عبادک من الضلالة و الجهالة و العمی و الشک»[12]

«او کسی است که با قیام خود سنت بندگان خدا را از گمراهی و نادانی و کوری و شک نجات داد.»

باید عزاداری او هم چنین اثری داشته باشد و مرثیه او ما را از گمراهی و نادانی به هدایت رهنمون کند. امام باقر(ع) در بیانی در توصیف این اجتماعات دقیقاً همین مسأله را بیان می کند و فلسفه عزاداری را در راستای احیای دین و اهل بیت و دستورات آنان می داند: «فانّ فی اجتماعکم و مذاکرتکم احیاؤنا، و خیر الناس بعدنا من ذاکر بأمرنا و دعا الی ذاکرنا»[13]

بدرستی که در گردآمدن شما و سخن گفتن شما احیای ما است و بهترین مردم پس از ما کسی است که ما را در یادها قرار دهد و امر ما را در آن محافل مطرح کند و مردم را بسوی اهل بیت بخواند.

بنابراین، محافل و مجالس عزاداری حسین احیای اندیشۀ اهل بیت و یاد کرد فرهنگ آنان است. بزرگداشت ارزشهای آنها و ترویج فکر و راه آنهاست. ثواب مرثیه داری و تحقق عزاداری با چنین فلسفه و مقصدی قابل حصول است.

در جمله ای دیگر امام صادق نیز به فضیل بن یسار می فرماید: «اتجلسون و تتحدثون؟ قال نعم. فقال(ع): اما انی احب تلک المجالس فأحیوا امرنا، فان من جلس مجلساً یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم یموت القلوب»[14]

آیا شما در این مجالس مرثیه سرائی می نشینید و حدیث می کنید؟ گفتم بلی. حضرت فرمود: بدانید که من البته این مجالس را دوست دارم. پس امر ما را زنده کنید، زیرا کسی که در این مجالس می نشیند [و فرهنگ و شعار و ارزشها] و امر ما را در آن زنده می کند، هرگز قلب او نخواهد مرد در روزی که قلبها می میرند.

بنابراین، این دو حدیث – و دیگر احادیثی که در بیان ترویج این مجالس و محافل است – به ما یاد می دهد که احیای امر اهل بیت و زنده کردن نام آنها که طبعاً ارزشها و دستورات و سیره و روش زندگی آنهاست به عنوان فلسفۀ برگزاری مجالس خواهد بود.

در جمله ای دیگر که منسوب به خود سالار  شهیدان و مشهور است: «انا قتیل العبرة»؛ من کشته عبرت هستم و در دعای حضرت هم از قول معصومین وارد شده است و جمله در جایی این طور نقل شده است:

«انا قتیل العبرة لایذکرنی مؤمن الّا استعبر»[15] من کشته عبرت هستم، من را مؤمنی یاد نمی کند مگر آن که از این حادثه پند می گیرد.

از این جمله به خوبی استفاده می شود که ذکر مصیبت و یاد آن حضرت و مرثیه سرایی و راه انداختن دسته های عزاداری باید با این هدف باشد و چنین  ثمره ای داشته باشد، و یادکرد وی در صورتی ارزشمند است و در شأن مؤمن است که مایه عبرت و درس گرفتن باشد.

مرحوم شهید هاشمی نژاد در این باره می نویسد: «خون حسین ریخته شد و نهضت مقدس او انجام گردید تا آن عباد گمراه، آن اجتماع سرگردان، آن ملت نادان و بی خبر از آن وضع دردناک خلاصی یابد، تا امت بصیرت پیدا کند و دانا شود، از گمراهی و ضلالت نجات یابد تا بداند چه می کند و به کجا می رود، به چه کسی بار می دهد و نیروی انسانی خود را در اختیار چه قدرتی می گذارد. آری اینهاست آن هدفهایی که امام صادق می گوید خون حسین(ع) به خاطر این هدفها ریخته شد: «لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» و باید دوستان آن حضرت به این هدفها آشنا گردند و برای رسیدن به آنها کوشش کنند.»[16]

البته همین شیوه پس از دوران غیبت سیرۀ علما و دانشمندان بوده است و مجالس و محافلی را که برگزار می کرده اند با چنین اهدافی دنبال می شده است و عزاداری را برای عزاداری نمی خواسته اند، عزاداری را برای کسب فضیلت، احیای فرهنگ حسینی می خواسته اند، اما در این دورانهای اخیر اندیشه های انحرافی در میان برخی از عوام و شبه عوام رسوخ کرده و این فکر خواه ناخواه مرتبط به عزاداری و گریستن شده است. این گروه گمان کرده اند که امام حسین(ع) قیام کرد و کشته شد تا گناهان ما به وسیله گریه بخشوده شود و یا در مجموع چنین وانمود می کنند که هدف از کشته شدن اباعبدالله شفیع شدن امام(ع) برای ما انسانهای بیچاره و معصیت کار است و ما با عزاداری زمینه این شفاعت را فراهم می سازیم. و یا گریستن برای خوشحال کردن دل حضرت زهرا(س) است و چیزهایی از این قبیل که توسط عده ای بی سواد و کاسب کار و برای رونق تصنعی مجالس ترویج می شود. در حقیقت این اندیشه بیراهه بردن فلسفه عزاداری و فلسفه نهضت عاشورا است و چیزی است که نه با عقل جور در می آید و نه با شرع، و نه هیچ یک از علما تفوه به این کلمات کرده اند و دقیقاً بر خلاف آن چیزی است که از معصومان رسیده است. مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می نویسد:

«ما با این سئوال مواجه هستیم که چرا ائمه دین دستور دادند که عزای امام حسین(ع) همیشه اقامه شود و در نتیجه ما وقتها و عمرها و پولها و نیروها و انرژیها هر سال در دو ماه محرم و صفر و بلکه در غیر این دو ماه صرف کنیم؟... دوستان نادان گفته اند کشته شد که گناهان امت بخشیده شود. جنبه آسمانی و خیالی به قضیه دادند، آن را گفتند که نصاری دربارۀ مسیح گفته بودند. حقیقت همان است که خود امام حسین(ع) فرمود... باید گفت تکالیف شرعی بدون حکمت نیست. منظور این نبوده که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیغمبر، به قول روضه خوانها زهرا را خوشحال بکنیم. خیال می کنیم هر اندازه ما گریه بکنیم، تسلی خاطر بیشتری برای حضرت رسول و حضرت زهرا هست. چقدر در این صورت ما حضرت رسول و حضرت زهرا و حضرت امیر را که همیشه آرزوی شهادت می کشیدند و فخر خود می دانستند کوچک کردیم و خیال می کنیم هنوز بعد از هزار و سیصد و بیست سال در حال جزع و فزع می باشند، بلکه مقصود اینست که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند.»[17]

پس این انحراف است که ما هدف حسین را آنچنان کوچک کنیم که او برای شفاعت افراد آلوده و گناهکار در قیامت قیام کرده است. این تحریف نهضت حسینی است که حسین را «فدایی امت گنه کار» معرفی کنیم و مقصد اصلی آن بزرگوار را در این درجه تنزل دهیم که مجالس سوگواری برای بخشیده شدن گنه کاران برگزار شده است. این بیراهه بردن مقصد حسین است که جمعی از بوالهوسان و بندگان هوی و شهوت هر کاری خواستند انجام دهند و هر گناهی را که اراده کردند مرتکب شوند و با اینحال آسوده خاطر باشند که با چند قطره اشک تمام گناهان آنان بخشیده شود، و تمام آن اعمال ننگین برطرف می گردد. اگر کسانی در صراط حسین قرار گیرند و حسینی شوند، امید است که خداوند گناهان آنها را ببخشد، اما نه اینکه حسین برای این امر به شهادت رسیده است و مجالس عزا برای چنین مقصدی بپا می شود، و هدف از اقامه عزا برای چنین چیزهایی است.

3-استوانه های تعظیم و تجلیل

در پیش گفتیم که چگونه عزاداریها بپا شد و دلیل و فلسفه آن عزاداریها چه بود. در اینجا بحث دیگری را مطرح می کنیم که پایه ها و ارکان اصلی این مجالس چیستند، و از چه استوانه ای تشکیل می گردند. اگر این بحث  به خوبی تبیین شود، هم تا اندازه ای فلسفه عزاداری و گریستن بر اباعبدالله روشن می شود، و هم جهت گیری آن مشخص می شود، و موضوع بحث ما را که اصلاح وضعیت محافل و مجالس و هیئتهای مرثیه خوانی باشد آشکار می کند.

واقع آنست که عزاداری حسین بر دو پایه اساسی است. استوانه بعد عاطفی، و استوانه جهت گیری عقلانی. آنچه موجب حیات و دوام نهضت می گردد و موجب فراموش نشدن عاشورا می شود و جنبه حماسه و پیام حسین را تضمین می کند، روضه خوانی و عزاداری و ذکر مصیبت و بعد عاطفی است و آنچه هویت نهضت را تشکیل می دهد و روح و حقیقت قیام حسینی است و در فلسفه قیام اباعبدالله آمده است و اصل و اساس آن است، حفظ دین و عدالت و آزادگی و مبارزه با ستم و تنفر از آشتی  پذیری و هجوم به دشمن است که در مجموع در بعد عقلی و جهت گیری عقلانی عزاداری خلاصه می گردد.

این دو مکمل یکدیگرند و هیچکدام بدون یکدیگر این هدف را به مقصد نمی رساند. برای این که بتوانیم این موضوع را بهتر بازگو کنیم به توضیح یکایک آنها می پردازیم:

1- 3- ابعاد عاطفی

از آنجا که دستور رسیده است که اقامه عزا شود، گریه بر مظلومیت حسین بشود، مرثیه سرایی و نوحه خوانی بشود، حتی اگر کسی نمی تواند گریه کند، خود را به گریه در آورد، فهمیده می شود که باید نسبت به قضیه کربلا احساسات و عواطف متوجه گردد. برای تعظیم، آگاهی و توجه به حماسه کافی نیست، تأثر و دل سوختن و تصویر کردن آن حوادث در دل لازم است.

اکنون این سئوال مطرح است، چرا چنین چیزی دستور داده شده است و چرا از عاطفه بهره گیری شده است، و لازم  شمرده شده و اصولاً چه نقش و اثری در این کار است؟

برای روشن شدن این موضوع ناچاریم با مقدمه ای نقش عاطفه در زندگی انسان و اجتماع و رابطه عاطفه و انفعالات انسان از عاطفه را بیان کنیم، و نشان دهیم چگونه عاطفه راه را برای یک حرکت عقلانی هدفمند فراهم می سازد، در آن صورت نقش گریه و تأثیر آن روشن می گردد.

عاطفه از مهمترین عناصر شخصیت آدمی است. عاطفه است که راه و روش و رفتار انسان را تعیین می کند، از این رو عواطف دارای نقش اساسی در طرز زندگی است.

به عبارت دیگر، عواطف چاشنی زندگی و نیروی محرک فعالیتهای روانی انسان بشمار می رود. اگر فرمان عاطفه و مهر و محبت نبود کمتر مادری شبها را در جوار گاهواره فرزند تا صبح بیدار می نشست. کمتر قهرمانی برای سرافرازی و نجات ملت خویش به فداکاری و جانبازی مبادرت می ورزید. نیروی شدید و عظیم عواطف است که کاشفین بزرگ را به قعر اقیانوسها و فراز آسمانها می کشاند. انسان دوستان بزرگ و منجیان ناستوده بشریت، همه نیروی استقامت و بردباری و فداکاری خویش را مدیون نیروی شگرف «حیات عاطفی» و احساسات ارجمند خویشتنند.

عاطفه طبق تعریف روانشناسی جدید، عبارت از یک استعداد روانی است که از تمرکز یافتن گروهی از انفعالات پیرامون موضوع مشخصی در نتیجۀ تکرار برخورد و ارتباط فرد با موضوع پدید می آید. زیرا در گنجور آگاهیهای فرد انگیزه ای برای تمایلات مختلف وجود دارد و فرد از رهگذر و تکرار این انگیزش برای نشان دادن نوعی از واکنش و انفعال آمادگی می یابد، که این واکنشها بر حسب اوضاع و شرایطی که فرد در آن شرایط متولد می شود، متفاوت می باشد. [18]

عاطفه با چنین برداشتی عبارت است از روی آوردن وجدان به طرف موضوع معینی، که این روی آوردن از طریق آگاهیها و یادگیری صورت می گیرد. عاطفه یک توده بهم پیوسته روانی است که انفعالات گوناگون در آن تجمع می یابند. مثلاً علاقه به دین یا کشور و یا قهرمان، یک توده پیوندیافته روانی است که شماری از حالات وجدانی در آن فراهم می آیند و پی آمد تجمع این حالات که ما به دین و میهن و یا قهرمان دینی و ملی خود مباهی هستیم و به خاطر آن می جنگیم و خود را به کشتن می دهیم و در خود نسبت به آن احساس دلبستگی می ناییم، و نسبت به آن در نگرانی بسر می بریم، و در ایفای وظایف مربوط به آن می کوشیم. پس هسته مرکزی عاطفه دین، میهن یا قهرمان و یا هر چیزی که مورد توجه ماست قرار می گیرد، و براساس آن فعل و انفعالات بوجود می آورد.

همین طور درباب نوع دوستی و انسانیت که عاطفۀ انسان نسبت به برادر انسانی و یا دینی خود بهم می رسد. عاطفه انسانی، نوعی از علاقه انسان نسبت به انسانهای دیگر است، که در سطح مختلف به ثمر می رسد و انسان در سایه آن به مشارکت و همیاری خود نسبت به وی در خوشی و ناخوشی و در مسائل و حوادث آنی و آتی استمرار می بخشد.

چنین حالتی نسبت به «حب خدا» ایجاد می شود و توابعی همچون مطیع و منقاد شدن، تحمل سختی ها را کردن، ایثار و فداکاری نمودن و یکسری لوازم را به دنبال خواهد داشت.

پس این تمایلات است که پایه و اساس عاطفه را پی ریزی می کند، زیرا عواطف آدمی را تحت تأثیر تفکر و دقت و تجربه های مختلف انفعالی رو به رشد می گذارد. بدینسان علاقه و دلبستگی به افراد جامعه یا عشق به خدا و انس به او به عنوان اساس تمایلات قرار می گیرد.

از جمله عواملی که به تکوین عاطفه مدد می رساند تکرار و تلقین است، که این خود محرک فعالیتهای عاطفی انسان می گردد.

 با توجه به این مقدمه، اهمیت عزاداری و فلسفه آن و جایگاهی که می تواند در زندگی انسان داشته باشد روشن می شود. زیرا برگزاری عزاداری و استماع حوداث غم  انگیز عاشورا و حماسه فداکاری حسین بن علی(ع) و یاران او چنین نقشی ایفا می کند، و محرک فعالیتهای شگرف و احساسات ستایش  آمیز می شود، به ویژه اگر این داستان بارها و بارها تکرار و تلقین شود، در آن صورت در عاطفه انسان رسوخ می کند و تمایلات و سرافرازی و شادمانی در گرایش به آن ارزشها در او ایجاد می گردد و شجاعتها و شهامتهای بازگو شده در او شهود عینی پیدا می کند.

البته و صد البته این تأثیرها بسته به این است که در بازگویی آن حوادث چه گفته شود، اگر از حماسه عاشورا و فداکاری  و عزت نفس و ایثار و مناعت طبع و عدالت خواهی و ظلم ستیزی گفته شود، عاطفه شنونده به همان سمت تمایل پیدا خواهد کرد و شنیدن و تصویر کردن آن حوادث، تمایلات آن ارزشها را در دل انسان به بار خواهد آورد، و اگر چیز دیگر گفته شود، مثل آنچه برخی نوحه سرایان ما از خود می سازند و خواهش و تمنای حسین برای نوشیدن جرعه ای آب ذکر می کنند و یا ذلت زینب و عجز و لابه وی را ذکر می کنند، همان در دل رسوخ می کند.

اکنون کاری به این بحث نداریم، فقط اشاره کردیم و آنچه مورد نظر ماست تأثیر شگرف عاطفه و شور و هیجانی است که این شکل از برخورد در زندگی انسان بجای می گذارد، چیزی که از درک عقلی برنمی آید و کارسازی ندارد، و امامان معصوم خواسته اند با تشکیل مجالس و محافل عزا این حرکت حسینی را بیمه کنند و برای همیشه در خاطره ها جاودان سازند.

در تأیید این روش و به همین دلیل علمای اخلاق اهتمام عظیمی دارند که با بهره گیری از حیات عاطفی درس اخلاق و تزکیه نفس را در دلها جای دهند و  محیطی را فراهم می آورند که در آن عواطف عالی و شایسته بوجود آید، و خودسازی به ثمر رسد. در این کانونها و مجالس وعظ،  افزون بر ذکر تجربه خودسازی، یاد سالکان  و عارفان گرمی بخش آن محافل است. سالکان و عارفان بزرگی که در کار خود موفق بوده اند و با تصرفات غیر طبیعی و کرامتها قدرت فوق العاده خود را بمنصه ظهور رسانده اند.

بنابراین، هر قدر شناخت و معرفت انسان نسبت به موضوعی افزایش یابد، و ذهنها به آن سمت تمرکز داده شود، عواطف که محور و هسته مرکزی برای آن موضوع است، رو به شدت و فزونی می گذارد، و نیرو بخش درک انسان می گردد و گرمی و شادابی در کار بوجود می آورد که از توان عقل و استدلال چوبین بر نمی آید.

از نکات قابل توجه در حیات عاطفی، انتقال و جابجایی از یک موضوع به موضوع دیگر و از یک مرحله به مرحله دیگر در زندگی انسان است. مثلاً علاقه به قهرمانی، موجب محبت به متعلقات آن قهرمان می گردد و این انتقال و جابجایی را به همه جوانب آن بوجود می آورد و عاطفه و دوستی را قوت می بخشد و به عشق و دلباختگی مبدل می شود. از این رو کسی که خدای متعال را دوست می دارد، هر امری را که متعلق به اوست دوست می دارد، و کسی که قهرمانی را دوست می دارد، تمام متعلقات او را دوست می دارد.

نقش گریه در تحریک احساسات

 با توجه به آنچه در باب حیات عاطفی  گفته شد، و جایگاه حیات وجدانی و عاطفی بیان شد، تأثیر و نقش گریه در تحرک و زنده ماندن خاطره حماسه سازان عاشورا روشن می گردد، زیرا تأکید بر گریه (گریستن و گریاندن) و اقامه مجالس و مرثیه خوانی چنین نقشی ایفا می کند، و حیات عاطفی را در چنین جامعه ای نهادینه می کند و انتقال و جابجایی از موضوع به موضوعات وابسته به قیام اباعبدالله را فراهم می سازد و علاقه و عشق به حسین، عشق به عزت، فداکاری، ستم ستیزی، احیای دین و همه ارزشهای منشور نهضت حسینی را به ارمغان می آورد.

در اینجا مناسب است که به اشکالی که در باب گریه شده پرداخته شود:

برخی از مخالفان گریه، چنین گفته اند: شیعه شده مذهب گریه، هر جا که می روی و هر محفل که برگزار می گردد، به گریه ختم می شود! اگر حسین پیروز شد و یزید مغلوب، باید شادمانی و خوشحالی کرد، چنانچه مسیحیان پس از مرگ و صلیب کشیدن عیسی (طبق عقیده خود) شادی و خوشحالی می کنند و مرگ او را وسیله سعادت و شفاعت خود می دانند. بنابراین، شهادت حسین وسیله سعادت و موجب خوشحالی ماست نه گریه و عزا.

از طرف دیگر می گویند: گریه و زاری ما آرام بخش رنجها و مصیبتهای آنها نخواهد شد، و سودی به آنان و ما نخواهد رسانید و اگر در زمان خود آنان، گریه نوعی همدلی و همراهی با اهل بیت تلقی می شده، در این عصر دیگر این معنا نتیجه ای ندارد و اعتراض جایی ندارد.

در پاسخ باید بگوئیم: همانطوری که در آغاز در بحث حیات عاطفی اشاره کردیم، زندگی عقلانی بدون عاطفه انسان را گرفتار جمود  می کند و از حالت پویندگی و حیات و نشاط و شادابی تبدیل به جمود و افسردگی می سازد، عاطفه بدون عقل و منطق انسان را دچار تعصب و خودسری و چموشی و عصیان و حرکتهای کور و بی هدف و دچار کارهای بی محتوا و بی خاصیت می کند. شیعه اگر بر حسین بن علی(ع) می گرید، نشانه تأثر نسبت به مظلومیت حسین و خاندان نبوت و اعتراض به ستمی است که به آنان روا شده است و این اعتراض نه تنها بر یزید است، بلکه بر یزیدیان تاریخ است، و در حقیقت گریه بر حسین، اظهار محبت بر آرمان والا و ایدۀ عالی حسین است، نوعی عشق و علاقه و پیوستگی با راه و هدف مقام ولایت و عصمت است.

اما اینکه گفته می شود گریه روح ملتهای مسلمان را خمود و شکسته بار می آورد و آنها را افسرده خاطر و سرافکنده می کند و زمینه تحمل ستم را فراهم می سازد، چون اعصاب آنها با گریه و زاری تخدیر شده؛ درست نیست، زیرا همه گریه ها برخاسته از  عجز و ذلت نیست. اشکها برخی نشانه محبت و جذبه و عشق و موالات و برخی نشانه شوق و خوشحالی است و در عزاداری امام حسین(ع)، نشانه همدلی و همراهی است نه سرافکندگی  و افسردگی، اشکها و ناله ها بیانگر محبت قلبی و عشق و جذبه و ارتباط قلبی با خاندان پیامبر است.

 اما این که گفته شد زمینۀ تحمل ستم حکومتهای ستمگر را فراهم می کند، این کلام به شهادت تاریخ خلاف واقعیت است. اگر عزاداریها درسی برای شهامت و فداکاری باشد، اگر دعوت برای رهایی از ستم ستمگران باشد، نه تنها زمینه پذیرش زورگویان را از بین می برد، بلکه کانون وحدت و هماهنگی برای مبارزه و قیام و معهد آموزش و هدایت دین است.

 قبول داریم که همیشه گریه ها چنین نیستند و گریه می تواند جهت خوب و بد داشته باشد، اما اتفاقاً آنچه در فلسفه قیام حسین و عزاداری حسین آمده است گریه لذت بخش و درس آموز و روشنگر دلهاست. فرق است بین مکتبی که گمان می کند عیسی برای بخشیدن گناهان مسیحیان به دار آویخته شده است، و عقیدۀ بخشایش گناه با آن تراژدی توصیف شده را عنوان می کند با مکتبی که اهداف و فلسفه قیام حسینی را درس مبارزه  و قیام می داند و معتقد است با گریه همیشه شعله نهضت فروزان تر می شود.

در باب گریه و جایگاه آن سخنان و اشعار بسیاری است، حافظ می گوید:

دل سنگین تو را اشک من آورد به راه              سنگ را سیل تواند به لب دریا برد

یا شاعری دیگر می گوید:

گریه بر هر درد بی درمان دواست           چشم گریان چشمه فیض خداست

بنابراین، گر چه ما مسائل اصلی محافل عزاداری را گریه نمی دانیم و معتقدیم باید این انجمنها کانون فکر و اندیشه و بیان احکام و هدایت جامعه و ذکر فلسفه قیام حسین باشد، اما محفل حسینی هم نمی تواند بدون گریه و اشک ریختن بر حسین باشد و گرنه قابل تداوم نخواهد بود، آن اثرات و نتایج هدایتی را بوجود نخواهد آورد. بدون شک، مظاهر و مناسک و اعمال دینی و روح معنوی در سایه مرثیه سرایی و حضور حیات عاطفی تداوم بخش است، زیرا اگر علم و عقل نقشه می کشند، و راهنمایی می کنند، اما حرکت و جوشش و خروش نخواهند داشت و درس ایستادگی و مقاومت نخواهند داد، آنچه حرکت و جنبش می دهد، عاطفه و احساس است و گریه انعکاسی از عاطفه انسان و بیانگر علاقه و تماس روحی فرد با حادثه غم انگیز و یا شورانگیز است. با نگاهی به این مجامع و محافل و حجم انبوه حرکتهای انقلابی این نکته کاملاً مشهود و نیازی به بیش از این بیان نیست.

2-3- ابعاد عقلانی

آنچه تاکنون گفته شد در ابعاد عاطفی حماسه عاشورا بود، گفتیم تعظیم و گرامی داشت عاشورا نوعی بهره گیری از عاطفه است و عاطفه از مهمترین عناصر شخصیت آدمی است، و عاطفه در طرز رفتار و ادراک  و تفکر و یادآوری و تداعی افکار و ایجاد معتقدات و تعدیل آنها ظاهر می شود، حتی عواطف اثر خود را روی حکمی که انسان صادر می کند و روی داوریهای او بجای می گذارد، به همین دلیل عاطفه به تنهایی کافی نیست و این عقل و شرع است که همچون چراغ باید راه را برای عاطفه روشن کند و او را با منطق سازگار کند.

به عبارت دیگر، سخن از برگزاری مجالس عزاداری حسینی و سخن از تعادل عواطف است. بحث از عقلانی کردن عزاداریها و جهت صحیح دادن و شرع پسند کردن نوع عزاداریها است. عواطف با همه فوائد و لزومی که دارند، اگر از قاعده طلایی «حد وسط» خارج شوند و اعتدال خود را از دست دهند و به سلاح عقل و شرع مسلح نشوند، دچار افراط و تفریط می گردند  و سخت زیانبخش و خطرناک خواهند شد. یا از آن طرف آنچنان می شود که منکر لزوم عزاداری می شود، و یا برای تحقق عزاداری دست زدن به هر کاری را جایز می شمارد. برای گریاندن خلق الله هر دروغی را جایز می شمارد. آسیب رساندن به خود را نوعی عزاداری و تعظیم شعائر می شمارد، پیروی کردن از سنتهای غلط فرهنگهای دیگر برای نمایش عزاداری را نوعی ابراز عواطف می داند.

در اینجا چه بکنیم که از تسلط و حکومت مطلق عواطف به دور شویم و دچار عقاید و  افکار آشفته و توأم با تعصب نشویم، دچار عقاید و رفتاری نشویم که دلیلی منطقی و شرعی بر آن نداریم که هیچ، موجب سخریه و استهزاء دیگران می گردد و سلاح برنده ای بر علیه شیعه و علاقمندان به اهل بیت پیغمبر می شود. آیا واقعاً چه می شود که گمان می شود قمه زدن و خود را سراپا خون آلود کردن جزء عزاداری حسین است و از مظاهر شعائر دینی و اسلامی است. این چه نوع احساساتی است که نه با منطق جور درمی آید و نه با شرع.

به گمان می رسد، مشکل اصلی این انحرافات و بهادادن بیش از اندازه به عواطف به هر قیمتی که شده، تابع عوام شدن است. دور شدن از اهداف نهضت حسینی و ناآگاهی از روح این حرکت و بی توجهی به پیامهای حضرت اباعبدالله(ع) و نداشتن فلسفه عزاداری سلحشوران کربلاست.

 آری بی توجهی به ابعاد عقلانی حماسه عاشورا است که موجب دور افتادن از فلسفه قیام می گردد و ما را گرفتار عواطف کور و بی منطق و کردار های بی محتوا و زیان آور می سازد و وسیله ای برای تهاجم دشمنان علیه تشیع و عقاید راستین آن می گردد.

 از همین جا روشن می شود که گرچه بعد عاطفی در مسأله عزاداری بسیار مهم است، اما استوانه عقلانی کردن جهت عزاداریها اصل و اساس است، و اگر اعمال و کارهای ما در عزاداری مجموعاً  منطبق با روح نهضت نباشد و با هدف و مقصد عزاداری سازگار نباشد، بعد عاطفی ارزش و فایده ای ندارد، به همین دلیل حضرت امام خمینی(س) با آن همه تأکیداتی که روی عزاداری حسینی دارند و برای گریه نقش فوق العاده ای قایلند، اما تأکید دارند که ما باید جهت گریه را روشن کنیم و برای عزاداری حسین هدف و مقصدی داشته باشیم، و گریه هدف نیست:

« شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سید الشهدا. نه سید الشهدا احتیاج به این گریه‏ها دارد و نه این گریه‏ها خودش- فی نفسه- کاری از آن می‏آید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع می‏کنند و یک وجهه می‏دهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهه عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه می‏روند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر کشور می‏توانند بسیج کنند برای یک مسأله. این جنبه سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبه‏های دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمه ما نمی‏فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمی‏گویند ائمه ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش [بگیرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گریه نیست. مسأله، مسئله تباکی نیست. مسأله، مسئله سیاسی است که ائمه ما با همان دید الهی که داشتند، می‏خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‏پذیر نباشند..»[19]

البته حضرت امام در این سخنرانی به یکی از فواید عزاداری اشاره کرده اند و گرنه جنبه های دیگر عزاداری مانند بیان احکام، آگاهی سیاسی، کسب فضیلتها و احیای اسلام از اموری هستند که در فلسفه و فواید عزاداری نهفته است. در هر صورت، آنچه مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، اینست که گریه هدف نیست، گریه اصل و اساس نیست، اصل و اساس اهدافی است که حسین به خاطر آن قیام کرد و شهید شد و معیار و ملاک برای انطباق دادن عزاداری بر قواعد شرعی و عقلی است و به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی:

«روضه خوانی و عزاداری، مظهر بعد سوم عاشورا است، یعنی مصیبت جنبه احساسی و عاطفی دارد، و برای فراموش نشدن عاشوراست، تا جنبه حماسه  و پیامش زنده بماند. پس این بعد هنگامی ارزش دارد که با منشأ اصلی آن، از هر حیث مطابق باشد، بنابراین، همانگونه که مصیبت عاشورا در خدمت حماسه دین و عدالت بوده است، باید مجالس ذکر مصیبت نیز در خدمت همان حقیقت والا باشد تا معنا دهد، و به مسخ ماهیت عاشورا نینجامد، و مورد رضای خدا و قبول امام باشد.»[20]

استاد شهید مطهری نیز به همین معنا اشاره می کند و اصل و اساس را در عزاداری بهره گیری از حماسه حسینی می داند: «اینکه من تأکید می کنم که حماسه حسینی و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استفاده قرار گیرد، بخاطر درسهای بزرگی است که این قیام می تواند به ما بیاموزد. من مخالف رثا و مرثیه نیستم، ولی می گویم این رثا و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا بکند. حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است. حسین بن علی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود. هر کسی که می خواست در مقابل ظلم قیام بکند، شعارش «یا لثارات الحسین» بود. امروز هم حسین بن علی(ع) یک سوژه بزرگ است، سوژه ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز،  برای زنده کردن اسلام، برای اینکه احساسات و عواطف عالیۀ اسلامی در وجود ما احیا بشود.»[21]

4-چگونگی برگزاری عزاداریها و مشکلات آنها

 منظور در اینجا برگزاری همه نوع محافل و مجالس، دسته ها  و هیآت و نمایشها و هر کاری است که به نوعی یادآور خاطره غم انگیز و حماسه آور کربلا باشد.

 پیش از آنکه معیارهای صحیح  و راه حل این چگونگی را بیان کنیم، باید جمع بندی نسبت به بحثهای پیشین داشته باشیم. و نگرانی خود را از به انحراف کشیده شدن و وارونه جلوه گر شدن قضیه عاشورا در ابعاد مختلف را بازگو کنیم. تأکید می شود اگر شهادت حسین بن علی(ع) صرفاً یک جریان تاریخی سوگمندانه و حزن آور بود، اگر این حادثه همانند دیگر حوادث تاریخی زندگی انسان بود، این نگرانی نبود و بحث از وارونه شدن آن مطرح نبود، اما چون طبق تعالیم ائمه این حادثه وسیله ای برای عبرت و درس آموزی است  و نهضت حسینی مظهر یک حرکت حماسی در روح انسانی و جولان و هیجان در جهت سلحشوری و مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده است، نمی توان انحراف از آن را نادیده گرفت، گرچه در بخش اندکی از جامعه باشد، گرچه در آغاز کوچک باشد. اما خواه ناخواه تأثیر آن عمومی و ضایعه آن آفت خیز است.

حال این وارونگی می تواند در چند جهت انجام گیرد:

1- تحریف در شکل بیان حادثه و دگرگون کردن قضایا و مقدمات حادثه کربلا. یکی از مشکلات عزاداریها، توصیف غلط و ناصحیح از حادثه کربلا و مبتلا شدن به تحریفهای لفظی و وارونه شدن حوادث است. به این معنا که مرثیه خوان برای اینکه مجلس را گرم کند و شور و ویلا در جلسه راه بیاندازد و مردم را به گریه درآورد، چیزهای ساختگی را از کتابهای ضعیف و غیرقابل اعتماد نقل می کند، و یا  اشعاری را به زبانحال می خواند که هرگز نمی تواند با شرایط و موقعیت امام و یارانش و قهرمان کربلا یعنی زینب کبری سازش داشته باشد و گاهی خیلی عجیب می شود، از خواب استفاده می کند و خوابهایی را نقل می کند، که هرگز با فرهنگ عاشورا سازگاری ندارد، در نتیجه حادثه کربلا شکلی مشوه به خود می گیرد، حوادث در شکل مبالغه آمیز و اسطوره ای درمی آید و قهراً چهرۀ نورانی و با عظمت حسین و یاران تاریک و ظلمانی جلوه گر می شود و حوادث و قضایا به شکل افسانه ای درمی آید.

نمونه این تحریفات را برخی از محققین و محدثین نقل کرده اند و مرحوم استاد شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» در بحث مفصل «تحریفات عاشورا» آورده است و برخی از محققان معاصر نیز این حرکت را تکمیل کرده و موارد دیگری را به آن افزوده اند، که اینجا جای تفصیل و ذکر موارد آن نیست.

2- تحریف در تفسیر این حادثه. از مشکلات دیگر، تحریف در تفسیر این حادثه است، بدین گونه که برخی آنچنان این حادثه را توصیف می کنند که حضرت شخصی مظلوم و بی جهت کشته شد و برنامه و جهت معینی نداشت، و نفله شد و ضایع گشت و خونش به هدر رفت و یا می گویند: از طرف خداوند مأمور بود و دستور خصوصی برای مبارزه داشت و ما چه می دانیم برای چه مبارزه کرد، این مربوط به علم امام است و به ما ربطی ندارد، در نتیجه قیام امام حسین جوری تفسیر می گردد که از حوزۀ عمل بشری و قابل اقتدا بودن خارج بشود و گریزگاهی باشد برای فرار از مسئولیتهای اجتماعی و تحلیلی غلط از تفاوت صلح امام حسن و قیام امام حسین.

و یا در فلسفه قیام حسینی این تحریف در تفسیر را مواجه هستیم که حرکت آن سلاله نبوت را برای فدایی شدن امت گنه کار معرفی می کنند و مقصد اصلی آن بزرگوار را شفاعت افراد آلوده و گناهکار در قیامت توضیح می دهند.

طبعاً این نوع تفسیرها که حرکت قیام را مبهم و غیرقابل دسترسی می داند و از آن نوعی اختصاصی بودن و غیر قابل پیروی بودن استشمام می شود و یا حرکت قیام برای شفاعت، کفاره گناهان و یا رفع مشکلات شخصی و بر آوردن حاجات مادی و مانند آن معرفی می شود، بدآموزیهایی را به دنبال خواهد داشت  و اثرات آن، حرکت بزرگ نهضت را خنثی خواهد کرد.

البته این نکته را هم بگوئیم که این عقاید در دوران اخیر بسیار کاهش یافته و بر اثر رشد فکری جامعه ما جایگاهی ندارد،  و کسانی که ناخودآگاه این تفسیرهای باطل را بیان می کنند اندکند و بیشتر در محیطهای عوام زده مطرح می شود، اما در هر صورت رسوبات این افکار هنوز در برخی از مرثیه سرایان ما وجود دارد و ما نباید به دلیل اینکه این انحرافات نادر و ضعیف اند، بی تفاوت باشیم و از مبارزه با کژیها غفلت کنیم، زیرا باطل، باطل است و باید در هر صورت از آن پیشگیری کرد و نگذاشت در جامعه ما رسوخ کند و یا وسیله ای برای تبلیغات دشمنان اسلام گردد.

یکی دیگر از کژیها که وارونگی در توصیف این حادثه را نشان می دهد، جهت دادن به قضایای جنبی و کم رنگ نشان دادن فلسفه حماسه کربلا و یا بی توجهی به آموزه های حادثه است. ممکن است برخی از چیزهایی که مطرح می شود درست باشد، حقیقت داشته باشد، جزو معتقدات هم باشد، اما «وضع الشی فی موضعه» هر چیزی در جایگاه خود نباشد. این که حسین(ع) و دستگاه عزاداری او وسیله ای برای قضای حوائج و مشکلات ماست، این که گریه بر حسین حقاً دارای خواص و آثار گوناگون است، اینکه اطعام و انفاق در راه خدا و در مجالس عزاداری چنین و چنان می کند، منکر ندارد، اما همه مسائل نهضت عاشورا اینها نیست و توصیف کردن نهضت عاشورا و محدود کردن به این مسائل و غافل شدن از مسائل اصلی و درسهای بزرگ نهضت، نوعی کژی و کم رنگ نشان دادن فلسفه حماسه کربلاست.

ممکن است محافلی و مجالسی که برگزار می شود، در جهت نفی آن حقایق بزرگ نباشد، اما غفلت و اهتمام فوق العاده به مسائلی که اشاره شد و از یادبردن فلسفه عزاداری خود نوعی تحریف باشد، چون در توصیف واقعیت، اگر کسی بخشی از واقعیت را گفت و بقیه را نگفت و یکی را کم رنگ و دیگری را پررنگ جلوه داد خود نوعی تحریف است «حفظت شیئاً و غابت عنک اشیاء» شاید –همانطوریکه اشاره شد- حجم کژیهای دسته اول و دوم در زمان ما کم باشد و اهل اطلاع و فن بیش از گذشته نسبت به تحریفات لفظی و معنوی حماسه حسینی حساسیت نشان داده باشند، اما سوگمندانه این نگرانی سوم بیشتر است، گرچه تحریف در نقل حوادث و تحریف در تفسیر های تاریخی خود خطرناک است اما کم رنگ نشان دادن اصل و اساس فلسفه نهضت و توجه به جهت غم زایی حادثه و تمام داستان عاشورا را در قالب ناله و غم و اندوه و ضجه قرار دادن- به قول استاد شهید مطهری – نگران کننده است:

«اگر شهادت حسین بن علی(ع) صرفاً یک جریان حزن آور بود، اگر صرفاً یک مصیبت می بود، اگر صرفاً این می بود که خونی به ناحق ریخته شده است، و به تعبیر دیگر صرفاً نفله شدن یک شخصیت می بود و لو شخصیت بسیار بزرگی، هرگز چنین آثاری به دنبال خود نمی آورد. شهادت حسین بن علی، از آن جهت این آثار را به دنبال خود می آورد.. که نهضت او یک حماسه بزرگ اسلامی و الهی بود. از این جهت که این داستان و تاریخچه تنها یک مصیبت و یک جنایت و ستمگری از طرف یک عده ای جنایتگر و ستمگر نبود، بلکه یک قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان کسی بود که جنایتها را بر او وارد کردند. شهادت حسین بن علی، حیات تازه ای در عالم اسلام دمید.»[22]

و در جایی دیگر دقیقاً این نگرانی را نسبت به محافل عزاداری مطرح می کند و می گوید: «شعارهای ما در مجالس، در تکیه ها و در دسته ها باید محیی باشد نه مخدر، باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده، اگر بی حس کننده باشد نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت، بلکه ما را از حسین دور می کند. این اشک برای حسین ریختن خیلی اجر دارد، اما به شرط اینکه حسین در دل ما وارد شود، آنچنان که هست در دل ما وارد بشود.«ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین» اگر در دلی ایمان باشد، نمی تواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمه ای است از ایمان.»[23]

البته از آن طرف نگرانی دیگری هست، نگرانی از تفریط است، یعنی همان طوری که گروهی از سر افراط کاری نسبت به عزاداری حسین به جنبه های معنوی و هدایتی توجه نکنند، از آن طرف به مرثیه سرایی و گریه بی توجه باشند و اهتمام به بیان احکام و ارشادات و مسائل روز آنها را از ذکر مصیبت غافل کند و شور و هیجان و اقامه عزا به دست فراموشی سپرده شود.

5- پیشنهادات عملی

با توجه به آنچه درباب نگرانی ها گفته شد، ضرورت عنایت خاص به چگونگی برگزاری مجالس و نقش علما و دانشمندان و افراد آگاه در این میان روشن می گردد. زیرا این فرزانگان هستند که نباید بگذارند عوام هر کاری که می خواهند بکنند، بگونه ای که در قضیه عزاداری خواص تابع عوام گردند، نگذارند که دروغ و داستانهای ساختگی و بی محتوا و مخالف با شأن ائمه در مجالس و اشعار راه یابد و از حرکات مخالف شریعت مانند قمه زنی، پریدن از آتش و ریخت و پاشهای اسراف گونه، جلوگیری شود.

در این راستا چند حرکت لازم است:

1- معرفی منابع معتبر و قابل استفاده در قیام حسینی. همچنین نقد و بررسی کتابهایی که به نقل جعلیات و خرافات پرداخته اند.

2- توجیه مردم از طریق بیانیه ها و دستگاههای ارتباط جمعی و ایجاد حساسیت لازم نسبت به وقایع دروغ و ساختگی. تا خود مردم نسبت به حرکتهای منفی حساسیت نشان دهند و از شرکت در مجالس این چنینی خودداری کنند.

3- تأکید بر حداکثر استفاده از مجالس عزاداری در جهت ارشاد و هدایت مردم بویژه در روزهای تاسوعا و عاشورا که اجتماعات بیشتر است و فرصت تبلیغ ممکن است.

4- رعایت احکام و مقررات اسلام و توجه به اهمیت آن در عزاداریها حتی دستورات مستحبی از قبیل: نماز اول وقت و نماز جماعت و نپوشیدن لباسهای بدن نما در مجامع عمومی، و رعایت حال فقرا و مستمندان در اطعامها.

5- مبارزۀ تبلیغاتی نسبت به حرکات مخالف شئون اسلام مانند قمه زنی و از آتش پریدن و  یا برخی از شبیه خوانی ها.

6- برگزاری جلسات و مجامع توجیهی در چند نوبت در سال برای مداحان و ذاکرین و روضه خوانها و آشنا ساختن آنان به اهداف و فلسفه حسینی و بازگو کردن خطرات انحراف از فلسفه عزاداری. همچنین دعوت از رؤسای هیأتها و دسته های عزاداری در جهت تبیین اهداف و پیشگیری از کارهای دون شأن.

7- برگزاری جلسات توجیهی برای طلاب حوزه های علمیه و یادآوری نکات یاد شده.

8- تشویق شاعران در ارائه اشعار سوزناک با معانی بلند و مطابق با روح نهضت حسینی.

بنابراین بهترین پیشنهاد برای اصلاح و بهبود وضعیت عزاداریها، افزون بر بهره گرفتن از صدا و سیما و دستگاههای ارتباط جمعی و تأکید بر آشنایی با فلسفه عزاداری، ارائه راه حلهای صحیح بطور مثبت است. یعنی روش صحیح و درست به مردم و مداحان و ذاکرین و وعاظ ارائه شود و بطور هماهنگ در همه مجامع اهداف نهضت حماسه حسینی بازگو شود و این حرکت تدریجی و آرام و ارشادی باشد و به گونه ای نباشد که خود این مبارزه عکس العمل منفی ایجاد کند و نتیجه منفی به بار آورد و یا تردیدهایی نسبت به عزاداری به وجود آورد.



[1]- صحیفه امام، ج 5، ص76، پیام امام به ملت شجاع ایران به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم.[2] -صحیفه امام، ج‏16، ص: 346. بیانات امام در جمع گروهی از علما. [3] -کشف الاسرار، /173. [4] - حماسه حسینی، ج 3/ 282. [5] - ما را در هر نسلی عادلانی است که تحریف افراط گران و دروغزنی باطل‌گرایان را دور می‌سازند. [6] -حماسه حسینی، ج 3/277. [7] - تفسیر آفتاب، /265. [8] - درسی که حسین به انسانها آموخت، /392. [9] -بحار الانوار، ج 44/270.   [11] - صحیفه امام، ج‏16، ص: 344. بیانات امام خمینی در جمع گروهی از علما و ائمه جماعات... [12] - بحارالانوار، ج 98/177، از چاپ بیروت. [13] -مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، /100. [14] - همان مدرک. [15] -همان مدرک، /103. [16] - درسی که حسین به انسانها آموخت، /398. [17] - حماسه حسینی، ج 3/90. [18] -روانشناسی از دیدگاه غزالی، سید محمدباقر حجتی، ج 2/161. [19] -صحیفه امام، ج‏13، ص: 323، بیانات امام در جمع وعاظ و خطبای مذهبی. [20] -تفسیر آفتاب، /264. [21] - حماسه حسینی، ج1/175. [22] - حماسه حسینی، ج1/162. [23] - همان مدرک، ج2/ 210. 

. انتهای پیام /*