سخنرانی
دشمنی زورمداران با اسلام ـ لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار
سخنرانی در جمع روحانیون (نقش روحانیت در پیروزی انقلاب)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 14 ب‍ه‍م‍ن‌ ‭1357

زمان (قمری) : 5 ربیع الاول ‭1399

مکان: تهران

شماره صفحه : 40

موضوع : دشمنی زورمداران با اسلام ـ لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار

زبان اثر : فارسی

حضار : روحانیون

سخنرانی در جمع روحانیون (نقش روحانیت در پیروزی انقلاب)

سخنرانی

‏زمان: 14 بهمن 1357 / 5 ربیع الاول 1399‏

‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی‏

‏موضوع: دشمنی زورمداران با اسلام ـ لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار‏

‏حضار: روحانیون‏

‎ ‎‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏تحریف اسلام‏

‏     من از آقایان علما و افاضل باید تشکر کنم. پیروزی ملت مرهون اقدامات علما ـ اولاً ـ‏‎ ‎‏و سایر طبقات ـ ثانیاً ـ بوده است. شما علما همان طوری که وظیفۀ شرعی تان هست که‏‎ ‎‏امام امت باشید، پیشقدم باشید در مسائل امت، دفع کنید مفاسد را از ملتها، بحمدالله قیام به‏‎ ‎‏امر فرمودید. و من از قِبَل ملت شریف ایران از شما تشکر می کنم. خداوند ان شاءالله ‏‎ ‎‏روحانیت را که ذخیرۀ ملت است، پشتوانۀ ملت است، حفظ کند و قوّت به او بدهد.‏‎ ‎‏دشمنهای اسلام و شما، هم اسلام را بد معرفی کرده اند و هم شما را. دشمنهای بشریت‏‎ ‎‏ادیان را مطلقاً می گویند که برای این است که افیون باشد برای مردم، برای ملتها! اینها‏‎ ‎‏چون دیده اند آن چیزی که در مقابلشان می ایستد دیانت است، و آن جمعیتی که در‏‎ ‎‏مقابلشان می ایستد جمعیت روحانی است، از این جهت با این دو نیرو به مخالفت‏‎ ‎‏برخاستند و از زمانهای بسیار سابق این دو نیرو را کوبیده اند. نیروی اسلام را که بزرگترین‏‎ ‎‏نیروست کوبیدند، از جهت اینکه کوشش کردند تا اسلام را بد معرفی کنند. کوشش‏‎ ‎‏کردند تا اینکه اسلام را بگویند اگر چیزی هم باشد، یک دعا و یک وِرْدی است! یک‏‎ ‎‏آدابی است بین بشر و خدا. آنطوری که در مسیحیت هست. مسیحیت هم ـ این مسیحیت‏‎ ‎‏منسوخ ـ این جور است، مسیحیتی که نسخ شده است. مسیحیت حضرت عیسی نمی تواند‏‎ ‎‏اینطور باشد. اینها با اسلام و با سایر ادیان مخالفت کردند و ادیان را افیون بشر حساب‏‎ ‎‏کردند. یعنی گفته اند که ادیان یک چیزی است که ثروتمندها و قلدرها درست کرده اند که‏

‏مردم را ساکت کنند، توده ها را ساکت کنند به وعده دادن. و این تبلیغات تا آنجا رسیده‏‎ ‎‏است که بعد به صورت دیگر به ما هم تزریق کرده اند.‏

‎ ‎‏تز استعماری «جدایی دین از سیاست»‏

‏     مسئلۀ جدا بودن دین از سیاست، مسئله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند،‏‎ ‎‏حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمۀ «آخوند سیاسی» یک کلمۀ فحش است در محیط‏‎ ‎‏ما! فلان آخوندِ سیاسی است! در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر‏‎ ‎ساسَةُ الْعِباد‎[1]‎‏ مع ذلک از بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان‏‎ ‎‏هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم‏‎ ‎‏مشغول دزدی اش باشد! هرکس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده‏‎ ‎‏باشد، کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت می کند یک جامعه را در همۀ‏‎ ‎‏[‏‏شئون‏‏]‏‏.‏

‏تفاوت احکام اسلام با قوانین بشری‏‏ ‏

‏     فرق مابین اسلام و سایر قوانینی که در دنیا هست ـ قوانین الهی را نمی گویم، آنها الآن‏‎ ‎‏منسوخ است، آنها هم همان طور بوده که اسلام بوده ـ فرق مابین اسلام و آن چیزهایی که‏‎ ‎‏از جانب خدا برای تربیت بشر آمده است با آن چیزهایی که به دست بشر درست شده‏‎ ‎‏است، یک فرق اساسی این است که آنچه بشر درست کرده است یک جنبۀ ضعیف را‏‎ ‎‏ملاحظه کرده است؛ مثلاً قوانینی وضع کرده اند از برای اینکه حفظ نظم بکنند، حفظ‏‎ ‎‏انتظامات بکنند. قوانینی وضع کرده اند که مال همین معاشرت دنیاست و کیفیت سیاست‏‎ ‎‏دنیوی. ابعاد دیگری که بشر دارد هیچ مورد توجه قواعدی یا قوانینی که بشر درست کرده‏‎ ‎‏است، هیچ متوجه او نیست. شما وقتی اسلام را ملاحظه می کنید، به حسب ابعاد انسانیت‏‎ ‎‏[‏‏می بینید‏‏]‏‏ طرح دارد، قانون دارد. از قبل از اینکه انسان به این دنیا بیاید، قبل از اینکه پدر‏‎ ‎‏و مادر انسان ازدواج کند، طرح دارد برای اینکه این بذر را خوب تربیت کند. طرح دارد‏

‏اسلام: زن را چه جور انتخاب کنید، شوهر را چه جور انتخاب کنید، در وقتی که ازدواج‏‎ ‎‏می کنید چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لِقاح چه آداب باشد، در وقت حمل‏‎ ‎‏چه آداب باشد. مثل زارعی که یک تخم زراعت را می کارد و مواظبت می کند که زمین‏‎ ‎‏خوب باشد، آبِ سالم باشد، به موقع برسد، سایر تربیتها تربیتهای نباتی باشد که درست‏‎ ‎‏تربیت بشود، اسلام ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ برای تربیت انسان از قبلِ ازدواج پدر و مادر شروع کرده است.‏‎ ‎‏زمین را یک زمین سالم مُطَهَّر می خواهد باشد؛ زوج را یک زوج سالم صحیحِ‏‎ ‎‏انسانْ صفت انتخاب بکند؛ بعد هم آداب دیگر تا وقتی که متولد می شود؛ و آداب‏‎ ‎‏رضاع‏‎[2]‎‏ و آداب حمل و رضاع و تربیت در دامن مادر و تربیت در پیش پدر و تربیتهای‏‎ ‎‏بعدی که دنبال این می آید. هیچ یک از قوانین بشر تکفل این امر را ندارد؛ این امر‏‎ ‎‏مختص به قوانین انبیاست. ابعاد دیگری که بشر دارد، و اصلاً قواعد دیگر دنبالش نبوده‏‎ ‎‏است، آن قواعدی است که برای تهذیب نفس است برای اینکه انسان یک موجود‏‎ ‎‏انسانی ـ الهی بشود. قرآن کتاب انسان سازی است، مکتب اسلام مکتبِ انسان سازی‏‎ ‎‏است، انسان به همۀ ابعاد. نه فقط یک انسان مادی می خواهد درست بکند، یک انسان‏‎ ‎‏الهی می خواهد درست بکند؛ همۀ ابعاد انسان مورد نظرش هست. در این امور اصلاً سایر‏‎ ‎‏قواعد و قوانین که در دنیای ما هست آنطور مسائل طرح نیست. هرکس هر جور‏‎ ‎‏می خواهد تربیت بشود؛ توی بازار نرود عربده بکشد ـ این را جلویش را می گیرند ـ توی‏‎ ‎‏منزلش هر غلطی می خواهد بکند! خلوت را کار ندارد که در خلوت چه کرد. به شما چه!‏‎ ‎‏اسلام خلوت و جَلْوَت ندارد. خودت تنها باشی تحت مراقبت هستی، یک نفر همراهت‏‎ ‎‏باشد باز همین طور تا آخر. ‏

‏بُعد سیاسی و اجتماعی اسلام‏‏ ‏

‏     یکی از ابعاد انسانْ بُعدی است که در این دنیای مادی می خواهد معاشرت بکند، در‏‎ ‎‏این دنیای مادی می خواهد تأسیس دولت بکند، در این دنیای مادی می خواهد تأسیسِ‏

‏مثلاً سایر چیزهایی که مربوط به مادیتش هست بکند. اسلام این را هم دارد. آنقدر آیه و‏‎ ‎‏روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند‏‎ ‎‏کتاب فقه را ملاحظه می کنید، هفت ـ هشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است،‏‎ ‎‏باقی اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور چیزهاست. ما همۀ آنها را‏‎ ‎‏گذاشتیم کنار و یک بُعد را، یک بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی‏‎ ‎‏کرده اند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ به سیاست چه! سیاست مال قیصر‏‎ ‎‏و محراب مال آخوند! ـ محراب هم نمی گذارند برای ما باشد ـ اسلام دین سیاست است؛‏‎ ‎‏حکومت دارد. شما بخشنامۀ حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر‏‎[3]‎‏ را‏‎ ‎‏بخوانید ببینید چیست. دستورهای پیغمبر و دستورهای امام ـ علیه السلام ـ در جنگها و در‏‎ ‎‏سیاسات ببینید چه دارد. این ذخایر را ما داریم، عُرضۀ استفاده اش را نداریم. ذخیره‏‎ ‎‏موجود است، همه چیز داریم، عُرضۀ استفاده نداریم. مثل اینکه ایران همه چیز دارد اما‏‎ ‎‏می دهند او را به غیر. ما کتاب و سنتمان غنی است، همه چیز در آن هست لکن بد معرفی‏‎ ‎‏کردند به ما؛ یعنی کارشناسها.‏

‏مطالعات استعمارگران در کشورهای اسلامی‏‏ ‏

‏     از آن وقتی که راه اروپا باز شد به آسیا و به شرق، کارشناسها دوْر افتادند و مطالعه‏‎ ‎‏کردند. آنها بیدار بودند و من و شما توی مدرسه ها خواب بودیم! آنها مطالعه کردند؛‏‎ ‎‏وجب به وجب زمینهای ایران تحت مطالعه قرار گرفته. هر جا نفت بوده نقشه دارند از‏‎ ‎‏آن، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن. در این بیابانهای بی آب و علف با شتر آمدند این‏‎ ‎‏کارشناسها؛ رفتند گردیدند مخازن را، جاهایی را، هر چه دارد پیدا کردند و ثبت کردند.‏‎ ‎‏مطالعاتشان راجع به ماها هم همین بوده است که دیده اند آن چیزی که بتواند جلوی اینها‏‎ ‎‏را بگیرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام. اسلام را از آن راه کوبیدند؛ جدا‏‎ ‎‏کردند اسلام را حتی از خود ملت اسلام، حتی از خود خدمتگزاران به قرآن. خودِ‏

‏خدمتگزاران به قرآن هم این مطلب را نمی شود حالیشان کرد ـ بعضی از آنها را ـ که اسلام‏‎ ‎‏دین سیاست است. این را شاید عیب می دانند برای اسلام! اسلام سلطنت دارد، نه‏‎ ‎‏سلطنت اینطوری؛ حکومت دارد؛ اسلام امامت دارد، خلافت دارد؛ پیغمبر اسلام‏‎ ‎‏حکومت تشکیل کرده بود، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ حکومت داشت، استاندار‏‎ ‎‏داشت، فرماندار داشت ـ همۀ اینها را داشت. اینها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند؛‏‎ ‎‏همه چیز داشتند. ما مطالعه کردیم آنها را لکن از بس به ما تزریق شده است از آن طرف‏‎ ‎‏که آقا برو سراغ کارت، آقا برو تو نمازت را بخوان، چه کار داری به اینکه اینها چه‏‎ ‎‏می کنند، ‏‏[‏‏دائماً گفتند‏‏]‏‏ چه کار داری، چه کار داری، کار ما را به اینجا رساند که حالا ما‏‎ ‎‏اینجا باید مجتمع بشویم عزا بگیریم!‏

‏نقشۀ استعمار علیه روحانیت‏

‏     از آن طرف کارشناسها... روحیات مردم را ملاحظه کردند، دیدند که روحیات شرق،‏‎ ‎‏خصوصاً مسلمین و خصوصاً در مسلمین شیعه، خصوصیاتشان این است که به‏‎ ‎‏روحانیت شان ارج قائل می شوند، تَبَع روحانیت هستند. چه بکنند که روحانیت را از مردم‏‎ ‎‏جدا کنند؟ نقشه کشیدند که روحانیت را مبتذل کنند پیش ملت. شما در زمان رضاشاه‏‎ ‎‏نبودید اکثرتان، من ادراک کرده ام، کسانی که به سن من بودند و پیرمرد هستند الآن‏‎ ‎‏ادراک کرده اند زمان او را. آقا اینها به واسطۀ نقشه ای که خارج ریخته بود، آخوند را‏‎ ‎‏همچو کرده بودند که آخوند نمی توانست نفس بکشد. آخوند در نظر مردم همچو شده‏‎ ‎‏بود که سوار اتومبیلش نمی کردند! جدا کردند از مردم روحانیت را؛ منتها نقشه شان‏‎ ‎‏نگرفت. خواستند بکنند هر چه کردند ‏‏[‏‏اما‏‏]‏‏ خداوند: ‏وَالله ُ خیرُالماکرین.‎[4]‎‏ لکن یک جایی‏‎ ‎‏نقشه شان گرفت و آن جدا کردن روحانیت از دانشگاهها ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. یک روحانی حق‏‎ ‎‏نداشت، پیش خودمان حق نداشت که از دانشگاهی صحبتی بکند... سراغ نمی دانم‏‎ ‎‏[‏‏دانشگاهی برود‏‏]‏‏. دانشگاهی هم آخوند به نظرش می آمد که یک موجود مضری است‏

‏که انگلیسها آوردند گذاشتند اینجا! من خودم این را شاهد بودم. با دو نفر از آقازاده های‏‎ ‎‏محترم قم ما سوار اتوبوس بودیم، در چندین سال پیش از این می رفتیم. چند نفر دیگر‏‎ ‎‏هم سوار همان اتوبوس بودند. یکی شان به دیگری گفت که من حالا سالهاست که از این‏‎ ‎‏«هیکل»ها دیگر ندیدم ـ اشاره به ماها ـ؛ بعد گفت اینها را انگلیسها آورده اند در نجف و‏‎ ‎‏آنجاها گذاشتند برای اینکه مردم را ‏‏[‏‏گمراه‏‏]‏‏ بکنند! در نظر دانشگاهی، آخوند یا درباری‏‎ ‎‏است یا بسته به انگلیس! در نظر شما هم این آدم دانشگاهی نمی دانم . ‏‏[‏‏فرنگی مآب‏‎ ‎‏است‏‏]‏‏! جدا کردند ملت را بعضی اش را از بعض؛ استفاده بردند از این جدایی.‏

‏اتحاد ملت، منشأ سقوط شاه‏

‏     شما ملاحظه فرمودید که در این مقدار کم از زمان که طبقات مختلف با هم ائتلاف‏‎ ‎‏کردند ـ و خدا این ائتلاف را درست کرد ـ شما ملاحظه کردید که این ائتلاف و این‏‎ ‎‏وحدت کلمۀ بین جناح معنوی و جناح مادی، بین علمای اسلام و آن طبقات دیگر ـ از هر‏‎ ‎‏طایفه ای باشند ـ این وحدت کلمه باعث شد که یک ملتی قیام کرد؛ و در این وحدت‏‎ ‎‏کلمه ای که این ملت دنبال کرد و قیام کرد تمام ابرقدرتهای عالَم را زمین زد، تمام توپ و‏‎ ‎‏تانکها را زمین زد.‏

‏     محمدرضا را همه تان می شناسید که قبل از چند سال چه چیزها برایش می گفتند و‏‎ ‎‏خودش چه مداحیها می کرد و قدرت هم داشت؛ یک مرد قدرتمندی ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏روسیه با او‏‎ ‎‏موافق، امریکا با او موافق، انگلستان با او موافق، دوَل اسلامی همه با او موافق، چین با او‏‎ ‎‏موافق، همه موافق، ابرقدرتها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. این قدرت به‏‎ ‎‏این بزرگی را شما ملت، شما ملتِ سر و پا برهنه ای که همه چیزتان را خوردند، قیام کردید‏‎ ‎‏[‏‏و‏‏]‏‏ چون وحدت کلمه در کار بود، با مشتتان تانکها را خُرد کردید. خون بر شمشیر غلبه‏‎ ‎‏کرد. از تخت فرو کشیدید. فرار کرد و رفت منتها مال را هم برد، هر چی داشتیم؛ سه‏‎ ‎‏بیلیون دلار ظاهراً! سه بیلیون و چند صد میلیون ـ آنکه حالا یک قلمهایی است که نوشتند‏‎ ‎‏ـ خودش برد و عائله اش برده!‏


‏دزدیهای دودمان پهلوی‏

‏ما نمی توانیم بفهمیم که دزدی اینها در این مملکت چی بوده است. در یکی از چیزهایی‏‎ ‎‏که به من نوشته بودند راجع به یکی از خواهرهای این مرد، نوشته بودند که یک ویلا در‏‎ ‎‏کجا دارد که چقدر خریده شده است ـ آنش من یادم نیست اما آنی که یادم مانده این‏‎ ‎‏است ـ نوشته بود که پنج میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج گلکاری آنجا‏‎ ‎‏شده! من و شما خوابش را هم نمی توانیم ببینیم؛ باور نمی توانیم بکنیم. شما نمی دانید که‏‎ ‎‏اینها با این مملکت چه کردند. نمی دانید معنویت این مملکت را چطور عقب زدند.‏‎ ‎‏می گویم نمی دانید یعنی می دانید، حالا می دانید؛ درست الآن همه مان می دانیم؛ الآن‏‎ ‎‏بدبختیها را همه مان می دانیم که هر چه ما بدبختی داشتیم از این عائله بود. تا دولت صالح‏‎ ‎‏نباشد مملکت صلاحیت پیدا نمی کند. یک فرد غیر صالح یک مملکت را خراب کرد.‏‎ ‎‏همه دیدیم یک فرد غیر صالح، که اسمش محمدرضا پهلوی است، وزیر وقتی‏‎ ‎‏می خواهد تعیین کند، غیر صالح است. باید به جنس خودش باشد! ـ هرکسی مایل به...‏‎ ‎‏دزدها با دزدها رفیقند! دزدها که با مقدسین رفیق نیستند ـ وکیل می خواهد معین کند، به‏‎ ‎‏جنس خودش درست کند. وکیل هم که دست مردم نبود. مردم در این پنجاه سال آزادی‏‎ ‎‏نداشتند. نه یک وکیل و نه یک مجلس و نه یک دولت، هیچی مربوط به ملت نبود؛ همه‏‎ ‎‏چیز متکی به خارج بود. یک آدم فاسد را وقتی آوردند گذاشتند سر مملکتی، تحمیل‏‎ ‎‏کردند بر مملکتی، به آنجا رسید که همه چیز مملکت ما را از دست داد و ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‎ ‎‏ثناخوانی خودش کرد و وادار کرد که رادیوها هم بگویند و وادار کرد که مطبوعات هم‏‎ ‎‏بگویند ـ همه را الزام کرد که باید بگویید، همه ثناخوانی باید بکنید! ‏

‏نمونه ای از مفاسد و جنایات رژیم‏

‏     «اصلاحات ارضی»اش را شما ملاحظه کنید. آقا آنکه اینقدر برایش گفتند و خواندند‏‎ ‎‏و نوحه خوانی کردند و ثناخوانی کردند، اصلاحات ارضی عبارت از این شد که تمام‏‎ ‎‏کشاورزهای ما گدا شدند؛ کشاورزی از مملکت ما پرید. الآن اگر همۀ ملت دست به هم‏

‏بدهد، بعد از چند سال ممکن است کشاورزی ما به حال اولش برگردد. بازار درست‏‎ ‎‏کردند برای امریکا. گندمهایش را او باید یا بسوزاند یا به دریا بریزد؛ می دهد و پول‏‎ ‎‏می گیرد! می دهد ارز می گیرد. بازار درست کردند. شما الآن هیچ ندارید. تمام زراعت‏‎ ‎‏ایران را می گویند برای سی روز یا سی و یک روز کافی است! ایرانی که یک استانش مثل‏‎ ‎‏آذربایجان، مثل خراسان، می توانست تمام قُوت ایران را متکفل بشود، باقی آن‏‎ ‎‏می بایست صادر بشود، حالا ما برای سی روز یا سی و سه روز! باقی اش از کجا؟ از‏‎ ‎‏اسرائیل، از امریکا، از جاهای دیگر. این خرابی که به مملکت ما وارد شد به دست این‏‎ ‎‏آدم ظالم ‏‏[‏‏شد‏‏]‏‏ که نوشت من آمده ام خدمت به وطنم بکنم! کتاب مأموریت برای وطنم!‏‎ ‎‏من گفتم صحیح می گوید! مأمور است که خدمت به وطنش بکند، یعنی وطنش را از همه‏‎ ‎‏چیز ساقط کند! این «مأموریت» داشت که ساقط کند این وطن را از همه چیز. نیروی‏‎ ‎‏معنوی را از بین برد. نیروی جوانهای ما که بالاترین ‏‏[‏‏لطمه‏‏]‏‏ و صدمه ای که بر این مملکت‏‎ ‎‏خورده، نیروی جوانهاست که فاسد شد. یا طرف مشروبخانه ها اینها را کشاندند، یا طرف‏‎ ‎‏سینماها اینها را کشاندند، یا تو این بیابانها بردند و مراکز فساد برایشان درست کردند و‏‎ ‎‏ترویج کردند. یک جوان سالم برای ما نگذاشتند آقا. بالاترین ضرری که به این مملکت‏‎ ‎‏خورد این بود که نیروی انسانی اش رفت. حالا باید از سر این نیرو پیدا بشود. «خدمت» به‏‎ ‎‏وطن کرد! خدمت به وطن! زراعتش را بکلی از بین برد، فرهنگ را بکلی از بین برد و‏‎ ‎‏ساقط کرد. اگر ما فرهنگ داشتیم که این بازی سرمان در نمی آمد. اگر ما رجال فرهنگی‏‎ ‎‏داشتیم، رجال مستقل است؟... فرهنگْ مستقل باید باشد؛ مگر می گذارند اینها؟ مگر‏‎ ‎‏سازمان امنیت می گذاشت که این کارها درست بشود؟‏

‏کنار زدن روحانیت از سیاست و پیامدهای آن‏

‏     اقتصادمان را از بین بردند. اگر مهلت بهش داده بود این ملت، نفت شما را بعد از‏‎ ‎‏ده ـ پانزده سال تمامش کرده بود... رفت سراغ کارش! عوض نفت چی دادند؟ اسلحه‏‎ ‎‏دادند! چه اسلحه ای؟ اسلحه های مدرنی که کارشناسهای ایرانی نمی توانند بفهمند چه‏

‏هست، چه جور باید اینها را استعمال کنند! برای چه آوردند اینجا آنها را؟ برای اینکه‏‎ ‎‏پایگاه باشد برای امریکا که اگر یکوقت با شوروی دعوایش شد این پایگاه را داشته باشد.‏‎ ‎‏نفت را از ما گرفتند به جای او پایگاه درست کردند؛ پایگاهی که اگر بنا بود درست کنند‏‎ ‎‏حاضر بودند میلیونها میلیونها دلار بدهند به مملکتی تا بگذارد یک پایگاه برایشان‏‎ ‎‏درست بشود! آنها نفت ما را می گیرند پایگاه درست می کنند. این مصیبتهای ماست.‏‎ ‎‏آخوند دخالت در سیاست نکند؟ این حرف را نزند آخوند؟ اگر آخوند یک همچو‏‎ ‎‏حرفی زد، «آخوند سیاسی» است. همه چیز ما را بردند. روحانیت ما را پیش مردم ساقط‏‎ ‎‏کردند، از بین بردند. جدا کردند قشر روحانی را از قشر روشنفکر متجدد و همه چیز آنها‏‎ ‎‏را هم بردند، هم شما را بردند. اگر این نهضت غیر از این یک خاصیت نداشت که بین‏‎ ‎‏طلاب علوم دینیه و قشر دانشگاهی یک رابطه پیدا شد، اگر غیر از این ما هیچی نداشتیم،‏‎ ‎‏این بالاترین نتیجه ای بود که حاصل شد از این نهضت. اگر بگذارند بماند؛ اگر بگذارند‏‎ ‎‏که باز این نتیجه باقی بماند. جدیت کنید! آقا رمز تقدم شما امروز، رمز پیروزی شما،‏‎ ‎‏وحدت کلمه است. اگر وحدت کلمه را از دست شما گرفتند، باز همان اسارت است و باز‏‎ ‎‏همان غارتگریها اعاده می شود. مثل سابق نیست. سابق عذر داشتید ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ نمی توانم؛‏‎ ‎‏فهمیدید که می توانید. شما نیرو دارید، ملت با شماست. شما در هر شهر و در هر ده نیرو‏‎ ‎‏دارید. هر روزی که می خواهید یک کاری را بکنید، نیروهای شما مردم را راه‏‎ ‎‏می اندازند. با هم باشید، مجتمع باشید، مهذب باشید، وحدت کلمه تان را حفظ کنید. الآن‏‎ ‎‏در صددند که شما همه را به جان هم بیندازند و استفاده اش را بکنند؛ باید نگذارید. این‏‎ ‎‏خدعه را باید نگذارید که عملی بشود. تا بود او ـ مردِکه ـ این کارها را می کرد و این‏‎ ‎‏شیطنتها را می کرد؛ حالا این مردِکه‏‎[5]‎‏ می کند.‏

‏رهبر ملت، خادم ملت‏

‏     من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را می خواهم. من از بیرون آمده ام که خدمت‏

‏به شما بکنم. من خادم شما هستم، من خادم ملت شما هستم. من آمده ام که بزرگواری‏‎ ‎‏شما را حفظ کنم. من آمده ام که دشمنهای شما را زمین بزنم. من آمده ام که ملت را یک‏‎ ‎‏ملت مستقلش کنم. دولت اگر پیدا بشود یک دولت مستقل باشد. من آمده ام که دست‏‎ ‎‏اجانب را از این مملکت کوتاه کنم. من آمده ام که رسوا کنم اینهایی که به اسم «ملیت»، به‏‎ ‎‏اسم ـ نمی دانم ـ «قانون اساسی»، به اسم کذا می خواهند مسائل سابق را عود بدهند.‏‎ ‎‏خداوند ان شاءالله همۀ شما را توفیق بدهد و ما را آشنا کند به وظایف خودمان.‏

  • ـ گردانندگان سیاست بندگان، این تعبیر در «زیارت جامعۀ کبیره» وارد شده است. مفاتیح الجنان، ص 370.
  • ـ شیر دادن.
  • ـ نهج البلاغه، نامۀ 53.
  • ـ بخشی از آیۀ 54 سورۀ آل عمران.
  • ـ شاپور بختیار.